#پیام_ناشناس
سلام پسرم ۱۵
اقا ما دیروز معلم نیومد سر کلاس نشسته بودیم گوشه حیاط با چنتا همکلاسیامون تاس مینداختیم و مسخره بازی میکردیم
با یکی از بچه ها که از کلاس سوم باهاش بودم و افغانیم بود البته یه رگش ایرانیه شرط کون گذاشتیم سر تاس که من بردمش و به شوخی گفتم امروز ساعت ۷ خونمون خالیه بیا بکنمت گفت باشه میام منم فک کردم شوخی میکنه و جدی نگرفتم خلاصه بحث تموم شد و رفتیم خونه
اقا ساعت ۶ و نیم بود دیدم در خونمونو زدن رفتم باز کردم دیدم همون رفیقمه😐
خانوادمم دهاتن دوروزه
منم پرام ریخته بود فک کردم مال کار دیگه اومده یهو گفت اومدم به قولم عمل کنم😐
اومد تو درو بست کشید پایین و شروع کرد به ساک😐
من راضی نبودم ولی حشرم زد بالا و یه دل سیر کردمش پشمم نداشت اصلا اوف یه چیزی بودا از جنده هایی که کرده بودمم بیشتر حال داد
بعدش که رفت یه عذاب وجدان عنی بهم دست داد ولی فعلا بد رفتم تو کفش لحظه شماری میکنم شنبه تو مدرسه ببینمش و دوباره بکنمش
『Manager'sAdmin』#Ef
چیمیگه این؟
「@ChaleshEteraf ● ارسال اعتراف 」
سلام پسرم ۱۵
اقا ما دیروز معلم نیومد سر کلاس نشسته بودیم گوشه حیاط با چنتا همکلاسیامون تاس مینداختیم و مسخره بازی میکردیم
با یکی از بچه ها که از کلاس سوم باهاش بودم و افغانیم بود البته یه رگش ایرانیه شرط کون گذاشتیم سر تاس که من بردمش و به شوخی گفتم امروز ساعت ۷ خونمون خالیه بیا بکنمت گفت باشه میام منم فک کردم شوخی میکنه و جدی نگرفتم خلاصه بحث تموم شد و رفتیم خونه
اقا ساعت ۶ و نیم بود دیدم در خونمونو زدن رفتم باز کردم دیدم همون رفیقمه😐
خانوادمم دهاتن دوروزه
منم پرام ریخته بود فک کردم مال کار دیگه اومده یهو گفت اومدم به قولم عمل کنم😐
اومد تو درو بست کشید پایین و شروع کرد به ساک😐
من راضی نبودم ولی حشرم زد بالا و یه دل سیر کردمش پشمم نداشت اصلا اوف یه چیزی بودا از جنده هایی که کرده بودمم بیشتر حال داد
بعدش که رفت یه عذاب وجدان عنی بهم دست داد ولی فعلا بد رفتم تو کفش لحظه شماری میکنم شنبه تو مدرسه ببینمش و دوباره بکنمش
『Manager'sAdmin』#Ef
چیمیگه این؟
「@ChaleshEteraf ● ارسال اعتراف 」