این حکایت بازرگان حکایت خیلی هاست...
کسی که بارها به شاه هشدار داد که بفهم ما آخرین گروهی هستیم که با شما اینگونه سخن میگوییم بعدیها با شما با زبان اسلحه سخن خواهند گفت...
حزبش نخست وزیری شاه رو قبول نکردن(که با پذیرش بختیار حتی کدورت بینشون پیش اومد و دوستی ها تبدیل به دشمنی شد)
خودش و رفقاش بیشترین نقش رو تو پیروزی انقلاب داشتن و اولین نخست وزیر که بعد از اشغال سفارت توسط عده ای بی کله این روزها رو دیدید و هشدار و استعفا داد
بعدش هر ننه قمری رسید یه لگد بهش زد...
هر روز با یه ماجراهایی روبرو میشی
که میگی روحت شاد بازرگان چی گفتی...
کسی که بارها به شاه هشدار داد که بفهم ما آخرین گروهی هستیم که با شما اینگونه سخن میگوییم بعدیها با شما با زبان اسلحه سخن خواهند گفت...
حزبش نخست وزیری شاه رو قبول نکردن(که با پذیرش بختیار حتی کدورت بینشون پیش اومد و دوستی ها تبدیل به دشمنی شد)
خودش و رفقاش بیشترین نقش رو تو پیروزی انقلاب داشتن و اولین نخست وزیر که بعد از اشغال سفارت توسط عده ای بی کله این روزها رو دیدید و هشدار و استعفا داد
بعدش هر ننه قمری رسید یه لگد بهش زد...
هر روز با یه ماجراهایی روبرو میشی
که میگی روحت شاد بازرگان چی گفتی...