اون سکانسی که نقی معمولی سمعکشو در آورد تا غرغرهای هما رو نشنوه دلم سمعک خواست
تو عیددیدنی سمعکمو در میاوردم و تا سوالات فامیلامونو نشنوم و در جوابشون فقط لبخند بزنم
تو عیددیدنی سمعکمو در میاوردم و تا سوالات فامیلامونو نشنوم و در جوابشون فقط لبخند بزنم