🐥 آرمی‌ های عزیزم سلام، جیمینم.
من دو سال پیش تو دسامبر به ارتش ملحق شدم و الان دو سال از اون موقع میگذره. یک سال و دو ماهه که خدمت می‌کنم و راستش اینجا زمان جور دیگه ‌ای میگذره. تجربه آسونی نیست ولی دارم خیلی چیزا یاد می‌گیرم و متوجه میشم برای همین مشتاقم داستان‌هامو با شما به اشتراک بذارم.
به طور کلی، زندگی روزمره‌م زیاد تغییر نکرده. چون تو ارتشم، روزا یکیه: آموزش، خدمت، آموزش و بعد روز تموم میشه و نوبت خواب میرسه.
ولی بعضی چیزا تغییر کرده. با اومدن سال نو صحبتامون با جونگکوک قبل از خواب خیلی تغییر کرده. چون روزی که دوباره آرمی ‌ها رو ببینیم داره نزدیک میشه و حالا اغلب درباره اینکه چطوری باید برای این ملاقات آماده بشیم چی می‌خوایم بهتون نشون بدیم و چه مسیری پیش رومونه حرف می‌زنیم.
راستش بعضی وقتا یه ذره می‌ترسم. مدت زیادی گذشته که با هم اجرا کردیم و وقتی برای اختصاص کامل به موسیقی و استیج نداشتم. یه ذره ترسناکه... ولی یه چیز ثابت مونده، اشتیاق به اینکه بهترین کنسرت رو برای تشکر از صبر و انتظارتون بهتون بدیم.
واقعا دارم تموم تلاش خودمو می‌کنم... به من افتخار می‌کنین.
آرمی‌های عزیزم که خیلی دلم براتون تنگ شده، بی‌نهایت ممنونم ازتون، لطفا مواظب خودتون باشین و هر روزتون پر از خوشی باشه.
سال نو مبارک، آرمی! دوستون دارم. واقعا واقعا دوستون دارم جدی میگم! عاشقتونم💜