یک مردِ متأهلِ ایرلندی برای اعتراف به کلیسا پیشِ کشیش رفت و گفت: من با زنی دیگر تقریباً رابطه داشتم.
کشیش پرسید: منظورت از تقریباً چیست؟
مرد ایرلندی گفت: خُب ما لُخت شدیم و هم را به آغوش کشیدیم، اما من پشیمان شدم و دیگر ادامه ندادم!
کشیش جواب داد: در آغوش کشیدن با دخول یکی است. پس تو دیگر نبایست آن زن را ملاقات کنی و پنج بار به مریم درود بفرستی و پنجاه دلار هم در آن سبد بیاندازی!
مرد ایرلندی بلافاصله به سمت سبدِ نیازمندان راه افتاد. لحظهای مقابل سبد ایستاد و سپس رفت.
کشیش که با دقت کامل نگاهش میکرد، سریعاً سدِ راهش شد و گفت: من دیدم که تو پولی در سبد نیانداختی!
مرد ایرلندی جواب داد: بله درست است، اما در عوض من سبد پنجاه دلاری را بغل گرفتم و طبقِ افاضاتی که دقایق قبل کردی، بغل کردن همان داخل انداختن است!
@AtheistsChannel
کشیش پرسید: منظورت از تقریباً چیست؟
مرد ایرلندی گفت: خُب ما لُخت شدیم و هم را به آغوش کشیدیم، اما من پشیمان شدم و دیگر ادامه ندادم!
کشیش جواب داد: در آغوش کشیدن با دخول یکی است. پس تو دیگر نبایست آن زن را ملاقات کنی و پنج بار به مریم درود بفرستی و پنجاه دلار هم در آن سبد بیاندازی!
مرد ایرلندی بلافاصله به سمت سبدِ نیازمندان راه افتاد. لحظهای مقابل سبد ایستاد و سپس رفت.
کشیش که با دقت کامل نگاهش میکرد، سریعاً سدِ راهش شد و گفت: من دیدم که تو پولی در سبد نیانداختی!
مرد ایرلندی جواب داد: بله درست است، اما در عوض من سبد پنجاه دلاری را بغل گرفتم و طبقِ افاضاتی که دقایق قبل کردی، بغل کردن همان داخل انداختن است!
@AtheistsChannel