تلنگر می زند بر من نگاه بی صدای تو
به قلبم می زند خنجر هجوم رد پای تو
شدم در قاب تنهائی _ به لبها آه می کارم
نفیر فصل بی برگی _ اسیری مبتلای تو
تو را با من _مرا با تو _همیشه گفته اند ای جان
تو تاریخ منی و من شدم جغرافیای تو
عیار آخر عشقی _ اصیل و کیمیا هستی
زری هستی که جز زرگر نداند کس بهای تو
#مرتضی_شاکری
به قلبم می زند خنجر هجوم رد پای تو
شدم در قاب تنهائی _ به لبها آه می کارم
نفیر فصل بی برگی _ اسیری مبتلای تو
تو را با من _مرا با تو _همیشه گفته اند ای جان
تو تاریخ منی و من شدم جغرافیای تو
عیار آخر عشقی _ اصیل و کیمیا هستی
زری هستی که جز زرگر نداند کس بهای تو
#مرتضی_شاکری