ما جمعه صبح ها میریم فوتبال. هفته پیش وسطش خودم زمین. رفتم یه گوشه یکم استراحت کنم و آب به سر و صورتم بزنم. تو مسیر یه اکیپ دیگه رو دیدم که داشتن والیبال بازی میکردن. وایب خیلی خوبی داشتن و آدم های خون گرمی بودن. تعدادشون زوج و تیمشون تکمیل بود. با این وجود من رو که دیدن پیشنهاد دادن منم بهشون برای بازی ملحق بشم. اما هرچه قدر اصرار کردن گفتم هم چون پام درد میکنه نمیتونم بازی کنم هم بچه های خودمون منتظرم هستن. به جاش فقط یه کوچولو کنارشون واستادم و نگاه کردم، بعد برگشتم.
موقع برگشتن پیش اکیپ خودمون بیشتر فکر کردم و دیدم حرفام کصشر محض بوده. شاید تو حالت ۱۰۰ درصد بهینه خودم نبودم ولی توان بازی کردن داشتم. مطمئنا کسی هم منتظر برگشتن من نبوده. متوجه شدم دلیل اصلی وارد نشدنم به بازی، ترس از خراب کردن بوده. قضیه اینه که من تجربه پینگ پنگ و فوتبال به اندازه کافی دارم و هرجا دعوتم کنم احتمالا با کله میرم. اما چون تو زندگیم تا حالا کمتر از ۳ یا ۵ بار والیبال بازی کردم و مهارتم توش نزدیک به صفره، بازی کردنش هم اضطراب زیادی به جونم میندازه. "نکنه خراب کنم؟ نکنه قوانین رو درست بلد نباشم؟ نکنه مسخرم کنم؟ ..."
به این فکر میکنم که چقدر ازین دست موقعیت ها تو زندگیم بوده که همینطوری ناخودآگاه پیشنهاد های دیگران رو رد کردم و گفتم "ممنون، نیازی بهش نیست"، در حالی که احتمالا دلیل اصلیم، ترس از ورود به یه زمین بازی جدید و شکست خوردن توش بوده. پیشنهاد هایی که اتفاقا خیلی هم بهشون نیاز بوده. توی کار، تفریح، دوستی، ... . خلاصه که این موضوع تمام هفته توی نشخوار های ذهنیم وجود داشت و روم سنگینی میکرد. ولی الان که خودآگاهی کافی نسبت به این جنس از ترس رو دارم، وقتشه چرخه رو بشکنم و بهتر از قبل باشم. مهم ترین هدفم برای تمام فردا اینه که مستقیم برم و تمام مدتی که اونجام به جای فوتبال خودمون، با اون اکیپ والیبال بازی کنم.
پ.ن. از کلمه "کصشر" هم اولین باره تو کانالم استفاده میکنم. البته که نه گفتنش افتخاره نه نگفتنش نشانه شخصیت. ولی به هر حال نسبت به گفتنش و قضاوت شدن از سمت دیگران مدت ها ترس داشتم که ظاهرا این سد رو هم ریختم و هورا.
موقع برگشتن پیش اکیپ خودمون بیشتر فکر کردم و دیدم حرفام کصشر محض بوده. شاید تو حالت ۱۰۰ درصد بهینه خودم نبودم ولی توان بازی کردن داشتم. مطمئنا کسی هم منتظر برگشتن من نبوده. متوجه شدم دلیل اصلی وارد نشدنم به بازی، ترس از خراب کردن بوده. قضیه اینه که من تجربه پینگ پنگ و فوتبال به اندازه کافی دارم و هرجا دعوتم کنم احتمالا با کله میرم. اما چون تو زندگیم تا حالا کمتر از ۳ یا ۵ بار والیبال بازی کردم و مهارتم توش نزدیک به صفره، بازی کردنش هم اضطراب زیادی به جونم میندازه. "نکنه خراب کنم؟ نکنه قوانین رو درست بلد نباشم؟ نکنه مسخرم کنم؟ ..."
به این فکر میکنم که چقدر ازین دست موقعیت ها تو زندگیم بوده که همینطوری ناخودآگاه پیشنهاد های دیگران رو رد کردم و گفتم "ممنون، نیازی بهش نیست"، در حالی که احتمالا دلیل اصلیم، ترس از ورود به یه زمین بازی جدید و شکست خوردن توش بوده. پیشنهاد هایی که اتفاقا خیلی هم بهشون نیاز بوده. توی کار، تفریح، دوستی، ... . خلاصه که این موضوع تمام هفته توی نشخوار های ذهنیم وجود داشت و روم سنگینی میکرد. ولی الان که خودآگاهی کافی نسبت به این جنس از ترس رو دارم، وقتشه چرخه رو بشکنم و بهتر از قبل باشم. مهم ترین هدفم برای تمام فردا اینه که مستقیم برم و تمام مدتی که اونجام به جای فوتبال خودمون، با اون اکیپ والیبال بازی کنم.
پ.ن. از کلمه "کصشر" هم اولین باره تو کانالم استفاده میکنم. البته که نه گفتنش افتخاره نه نگفتنش نشانه شخصیت. ولی به هر حال نسبت به گفتنش و قضاوت شدن از سمت دیگران مدت ها ترس داشتم که ظاهرا این سد رو هم ریختم و هورا.