~ یک: سقوطهای زیادی را نسل ما به سبب انقلابهای نارنجی، حملات نظامی آمریکا، کودتاها و انقلابهای عربی دیده است. اسد آخرین آن نخواهد بود. وقتی از بالا به این دوران نگاه میکنیم، میبینیم که ما در منظومهای از تحولات سیاسی و اجتماعی هستیم با دو ویژگی برجسته: اول، پایانپذیری ظرفیتهای موجود، به این معنا که سازوکارهای حکمرانی چون دولتها و اعضای طبقه حاکم نمیتوانند وضعیت موجود را تداوم دهند. دوم اما، آلترناتیوهایی که برای این وضعیت سر بر آوردهاند سودای حذف ارزشهای مدرنیستی را دارند؛ تا حدی که جایگزینها غالباً نیروهایی ارتجاعیتر از میانگین فرهنگی و تاریخی جوامعشان هستند. این دو ویژگی فقط مربوط به خاورمیانه نیست بلکه با شمولیتی جهانی روبروییم تا حدی که میتوان این را خصلت سیاسی عصرمان بدانیم. در اینجا دیگر فرقی بین کشور دموکراتیک و غیردموکراتیک یا صنعتی و توسعهنیافته نیست؛ از آمریکا تا سوریه، از فرانسه تا افغانستان و از آرژانتین تا لیبی هم صدایی مبنی بر نخواستن وضعیت شنیده میشود و هم کنشی در جهت قدرتگرفتن چهرهها و احزاب ارتجاعی دیده میشود: حال یا راستگرایی ضد روشنگری یا بنیادگرایی ضد مدنی. اگر موضوع جهانی و عام است، پس خصلتهای بومی در درجه دوم اهمیتاند. رفتن اسد و آمدن بنیادگرایان محصول هفتم اکتبر یا ضعف حامیان اسد نیست، اینها فقط کاتالیزورهای رویداداند. چیزی جهانی، عمومی و فراگیر سازنده این وضعیت است: وضعیتی که ترامپیسم و بنیادگرایی را برکشیده است، وضعیتی که در آن خود مدرنیسم تحت فشار قرار گرفته هرچند روحاش در میل به تغییری که در مردم عادی هست هنوز جولان میدهد.
دو: روشن است که دولت ایران با رفتن اسد نیروی مهمی را از دست داده است. اما این موضوع میتواند به شانسی بزرگ برای او تبدیل شود: امکانی که در روان جمعی محقق میشود. شکست پروژه براندازی اسد، جنگ داخلی، بدتر شدن اوضاع در سوریه و نتایجی شبیه به این، طبقه متوسط ایران را بیش از پیش به این سمت سوق خواهد داد که رژیمچنج راه حل وضعیت نیست. تأثیرات روانشناختی وقایع سیاسی پیشین از انقلاب ۵٧ تا بهار عربی و عراق و افغانستان و غیره در همه این سالها بسیار به کار دولت ایران آمده است. اگر واقعیت سیاسی و اقتصادی اکنونی در ساخته شدن «سوژه معترض» در ایران بسیار مؤثر بوده، روند وقایع -آنگونه که در تاریخ یا در دانش عمومی از دیگر کشورها تجلی مییابد- امکان ساخته شدن «سوژه انقلابی» را سخت و بعید کرده است. همهی اخبار خاورمیانه رویدادهایی به نفع نظام حاکم بر ایراناند، هر چند برخی از آنها شکست و تضعیف او را توضیح دهند.
@AminBozorgiyan
دو: روشن است که دولت ایران با رفتن اسد نیروی مهمی را از دست داده است. اما این موضوع میتواند به شانسی بزرگ برای او تبدیل شود: امکانی که در روان جمعی محقق میشود. شکست پروژه براندازی اسد، جنگ داخلی، بدتر شدن اوضاع در سوریه و نتایجی شبیه به این، طبقه متوسط ایران را بیش از پیش به این سمت سوق خواهد داد که رژیمچنج راه حل وضعیت نیست. تأثیرات روانشناختی وقایع سیاسی پیشین از انقلاب ۵٧ تا بهار عربی و عراق و افغانستان و غیره در همه این سالها بسیار به کار دولت ایران آمده است. اگر واقعیت سیاسی و اقتصادی اکنونی در ساخته شدن «سوژه معترض» در ایران بسیار مؤثر بوده، روند وقایع -آنگونه که در تاریخ یا در دانش عمومی از دیگر کشورها تجلی مییابد- امکان ساخته شدن «سوژه انقلابی» را سخت و بعید کرده است. همهی اخبار خاورمیانه رویدادهایی به نفع نظام حاکم بر ایراناند، هر چند برخی از آنها شکست و تضعیف او را توضیح دهند.
@AminBozorgiyan