خواندنش به شوخی میماند. گویی تراژدیِ کمدی شدۀ به هم ریختگیِ تمام و عیارِ این دوران را به بهترین شکل نمایش میدهد. با قاطعیت میتوان نوشت که پیشبینی مشاهدهٔ چنین بازخواستی در چهل و پنجمین سالگرد انقلاب ۵۷ به ذهن هیچ ناظری در همهٔ این سالها نمیرسید.
اما گویی تقدیر ماست تا این را هم ببینیم. ببینیم که مهناز افشار، داریوش را به محاکمه بکشد و بنویسد «هنوز تکلیف شما با فتنهٔ ۵۷ و نابودی ایران، برای خیلی از ما طرفدارانتان مشخص نیست.» یعنی یک ستارهٔ برآمده از دوران پیش از انقلاب ایران باید به بازیگری که با بازنمایش تصویر باحجاب شدهٔ مهمترین ستارهٔ زنِ هنر و رسانهٔ پیش از انقلاب شناخته شد، پاسخ دهد سر بزنگاه ۵۷ کجا بوده. حالا مهناز افشار مدعی سقوط نظام شاهنشاهی است و داریوش که صدایش در همهٔ آن سالهای سیاه پس از انقلاب، نماد اعتراض و یادآور مقاومت مقابل حکومت برآمده از انقلاب بود باید پاسخ بدهد که چرا انقلاب شد.
داریوش که سال ۱۳۶۰ از پرنده پر در خونِ «وطن» میخواند باید به مهناز افشار که ۱۹ سال بعد از آن، به لطف شباهتش با گوگوشِ روسریدار شده، با «شور عشق»، «دوستان» و «شیرهای جوان» معروف شد، بگوید چرا انقلاب شد. داریوش باید پاسخ دهد و مهناز افشار با نوشتن کیفرخواستی برای او نباید درباره همه بازنماییهایش از تصویر مطلوب زنِ دوران اصلاحات حکومت جمهوری اسلامی توضیح دهد. نباید از همکاریهایش با تهیهکنندگان برآمده از سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات چون محمود رضویها، حسین پارساییها، سعید حاجیمیریها، محمد پیرهادیها، عباس نادرانها و جلیل شعبانیها در فیلمها و تئاترهایشان بگوید.
این هم تقدیر ما شد. زمانه دارد در این سالها شوخیهای تلخی با ایرانی جماعت میکند. مهناز افشار در یکی از همان نخستین گفتوگوهایش در روزهای نمایش «شور عشق» گفته بود: «مهناز افشار کسی است که دوست دارد کار نو داشته باشد. کار سخت داشته باشد و درجا نزند و در یک سطح نماند و متفاوت باشد. من در زندگی هم همین طور هستم.» (۹ مهر ۱۳۷۹، تماشاگران) ۲۳ سال پس از آن گفتوگو هم لابد دارد «کار نو» میکند.
نتیجه این بازخواست هرچه شود از یک نکته مطمئن هستم. تاریخ از آثار داریوش به عنوان نمونههای مقاومت فرهنگ و هنر یک ملت در برابر استبداد یاد میکند. اما نمیدانم درباره تصویر باحجاب مهناز افشار در انبوه فیلمهای سینمای جمهوری اسلامی چه خواهد گفت.
@babakgha