«یه مزرعه بوده، پر از گاو ماده و نر
ولی بین این گاوها یه سیم خاردار وجود داشته
یه روز گاوهای ماده میگن بابا شما چقدر کاکولد و بیغیرتین، چرا هیچکدوم از شماها نمیاد این سمت
همه گاوهای نر میگن بابا خب بین ما حصاره و نمیتونیم و فیلان
ولی به رگ غیرت یکی از گاوها برمیخوره، و تصمیم میگیره هرطور شده از سیم خاردار رد بشه. این کارو میکنه و موفق هم میشه. ولی موقع این کار، کیرش به سیم خاردار گیر میکنه و کنده میشه
خلاصه میرسه اونور و گاوهای ماده ذوق زده دورش جمع میشن
گاو نره میگه خانوما خانوما لطفا شلوغش نکنید. من دیگه اون چیزی که شما میخواستین رو ندارم. ولی بجاش میتونم بهتون مشاوره بدم»
–
ولی بین این گاوها یه سیم خاردار وجود داشته
یه روز گاوهای ماده میگن بابا شما چقدر کاکولد و بیغیرتین، چرا هیچکدوم از شماها نمیاد این سمت
همه گاوهای نر میگن بابا خب بین ما حصاره و نمیتونیم و فیلان
ولی به رگ غیرت یکی از گاوها برمیخوره، و تصمیم میگیره هرطور شده از سیم خاردار رد بشه. این کارو میکنه و موفق هم میشه. ولی موقع این کار، کیرش به سیم خاردار گیر میکنه و کنده میشه
خلاصه میرسه اونور و گاوهای ماده ذوق زده دورش جمع میشن
گاو نره میگه خانوما خانوما لطفا شلوغش نکنید. من دیگه اون چیزی که شما میخواستین رو ندارم. ولی بجاش میتونم بهتون مشاوره بدم»
–