سلام بر توئه ماندگار :)
پنج سال پیش، مصادف امروز این چنل ساخته شد. رخداد های بیشماری بودند تا امروز. زحماتم برای بزرگ شدن این اتاقک، بزرگ شدن خودم و گم شدن و زندگی کردن ها، داشتن شما و ماندن ها، رفتن خودم از این چنل و همچنان اینجا بودن.
امروز از این چند صد نفری که هستیم تو نیز جز شاید چهارصد نفری هستی که هنوز هم اینجا هستند و میخوانند. هر روز که میگذرد و این اتاقک خلوت تر میشود اینجا بیشتر و بیشتر احساس در «خانه بودن» را میکنم. آدم های قدیمی. نوشته های قدیمی. اتاقکی که دیوار هایش پیر و فرسوده شدند. اتاقکی به نام “دیگر کسی صدایم نزد”. دیوار ها امروز نازک تر. صداها شاید به گوش برسند؟
بگذارید اینجا اعتراف کنم که یادگاری هایی که راجب این اتاقک و خط های سیاهم ناشناس برایم گذاشته بودید، گاه حتی بعد از مدت ها هنگام خواندن به من قوت میدانند. بعد فکر میکنم که آیا هنوز هستید یا تنها یادگاری ها ماندند؟ که من باز شاکر هستم. اما، من هستم و تو نیز هستی. شاید از پنج سال پیش. شاید هم از دیروز. خلاصه که از این بودن خوشحالم. از اینکه گه گاهی به این «خانه» ام نیز سر میزنم و چند سطری با هم میخوانیم.
#اندکیخطوطیسیاهبرایتویماندگار
پنج سال پیش، مصادف امروز این چنل ساخته شد. رخداد های بیشماری بودند تا امروز. زحماتم برای بزرگ شدن این اتاقک، بزرگ شدن خودم و گم شدن و زندگی کردن ها، داشتن شما و ماندن ها، رفتن خودم از این چنل و همچنان اینجا بودن.
امروز از این چند صد نفری که هستیم تو نیز جز شاید چهارصد نفری هستی که هنوز هم اینجا هستند و میخوانند. هر روز که میگذرد و این اتاقک خلوت تر میشود اینجا بیشتر و بیشتر احساس در «خانه بودن» را میکنم. آدم های قدیمی. نوشته های قدیمی. اتاقکی که دیوار هایش پیر و فرسوده شدند. اتاقکی به نام “دیگر کسی صدایم نزد”. دیوار ها امروز نازک تر. صداها شاید به گوش برسند؟
بگذارید اینجا اعتراف کنم که یادگاری هایی که راجب این اتاقک و خط های سیاهم ناشناس برایم گذاشته بودید، گاه حتی بعد از مدت ها هنگام خواندن به من قوت میدانند. بعد فکر میکنم که آیا هنوز هستید یا تنها یادگاری ها ماندند؟ که من باز شاکر هستم. اما، من هستم و تو نیز هستی. شاید از پنج سال پیش. شاید هم از دیروز. خلاصه که از این بودن خوشحالم. از اینکه گه گاهی به این «خانه» ام نیز سر میزنم و چند سطری با هم میخوانیم.
#اندکیخطوطیسیاهبرایتویماندگار