#پارت_۱
قامت بلندش از پشت سایه بر تنم انداخت.
تن ورزیده اش که به تنم سابیده شد آه آروم اما پر لرزشی از بین لبهای نیمه بازم بیرون پرید.
از پشت دستهام رو گرفت تا توی پوزیش.ن و حالت مناسب نگهشون داره و همزمان با بدخلقی گفت:
-جلسه های قبل حواست کجا بود که حالا حتی نحوه ی درست گارد گرفتن رو هم از یاد بردی!؟
حواسم؟!؟
با این هیکل و این تن ورزیده ی بی نقصش به من میچسبید و میپرسید حواسم کجا بود !؟
مشتمو سفت نگه داشتم و درحالی که از مالیدن شدن باس.نم به خشتکش نامحسوس لذت خوشایندی میبردم، جواب دادم:
-درس و مشقم زیاد بود...
پوزخند زد و با رها کردن ساعد دستم که سفت و محکم نگهش داشته بود،بی مقدمه دستشو از روی خشتک شلوار فرم مدرسه ام تا وسط پاهام پیش برد و با چنگ زدن حساسترین قسمت تنم پرسید:
-درست و مشقت زیاد یا باز اینجات حواستو پرت کرده؟!هان؟ کدومش؟
حرکت بی مهابای دستش و پیشرویش به سمت واژ.ن.م مثل وارد کردن یه شوک بود.
شوکی که باعث شد وا.ژ.نم زیر دست نبض بزنه و حتی لحظه به لحظه روون شدن اون مایع گرمِ ناشی از ت.حریک شدن رو از داخل به بیرون واژ.نم احساس میکردم.
تووی بغلش مچاله شدم و نفس بریده و "هاه" کنان گفتم:
-مربی..دستتو برنداری اینبارم هیچی یاد نمیگیرم...
+۱۸
❌دوستان این رمان توی چنل اصلی خودش خیلی جلوتر هست😍😍😍
میتونید اونجا هم عضو بشید و به صورت عمومی و کاملا رایگان پارتهای بیشتر این رمان هیجان انگیز و جدید رو بخونید🤌❤️🔥❌
لینک کانال👇👇👇
https://t.me/+O1gazezNuUMzNWJkجدیدترین اثر نویسنده ی رمانهای
شیطان مونث، دشمن عزیز ،همخواب اجباری،دوست دختر اجاره ای و...❤️🔥🤌