وقتی خیلی سعی میکنم با مشکلات عاطفیم سر کنم و بفهمم چه چیزی منجر به همچین احساس بدی شده مدام میرسم به اینکه آدمها از هم سوال نمیکنن و بهجاش فقط حدس میزنن.
تلاش میکنم حتی اگه یادم رفت سوال بپرسم، دست از یادداشت کردن برندارم— اینطور نیست که شناختن غیرممکن باشه چون هیچکس ثابت و محدود نیست، بلکه صرفاً یه کار همیشگیه.
مشاهده میکنم، یادداشت برمیدارم و اگه بشه گاهی سوال هم میپرسم.
«دوست داری الان چی کار کنیم؟»
تلاش میکنم حتی اگه یادم رفت سوال بپرسم، دست از یادداشت کردن برندارم— اینطور نیست که شناختن غیرممکن باشه چون هیچکس ثابت و محدود نیست، بلکه صرفاً یه کار همیشگیه.
مشاهده میکنم، یادداشت برمیدارم و اگه بشه گاهی سوال هم میپرسم.
«دوست داری الان چی کار کنیم؟»