سوتی لند😅😉


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Telegram


به سوتی خونه خوش اومدین
خاطرات و سوتی های خنده دارت را برامون بفرس بخندیم 😁
@sooti_befresttt

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


⭐️ بازگشت معشوق در چند ساعت(مطیع و زبان و تحت الامر شما میشود)
⭐️ بازگشت مال از دست رفته_بدست آوردن پول تا هر مبلغی که بخواهید
⭐️ قبولی در امورات اداری(مهاجرت_استخدام_آزمون)
⭐️ فروش و مشتری برای بازاری ها_املاکی ها_کارهای اینترنتی_ مغازه دارها


ورود به کانال👇
https://t.me/joinchat/RzMfFfxpfic5ZjQx

جهت سفارش👇
@MQdsYaHuD




یادمه  دوران راهنمایی بودم هوس حلوا کردم 😋
مامانم خونه نبود ، من از خواهر برادرام بزرگتر بودم بهشون گفتم میخوام حلوا درس کنم اونا هم عاشق حلوا .....
من رفتم آرد رو ریختم توی تابه شروع کردم تفت دادن ، نزدیک یکساعت تفت دادم انگار نه انگار اصلا رنگش تغییر نکرد🤔
خواهر و برادرام میامدن دم آشپزخونه خبر حلوا رو میگرفتن
مامانم اومد گفت چیکار میکنی گفتم میخوام حلوا درس کنم اما هر چی هم میزنم رنگ آرد تغییر نمیکنه؟
مامانم یکم نگاه کرد گفت از کجا آرد گرفتی
رفتم بهش نشون دادم
گفت این گونی که تو ازش برداشتی گچه ، اون یکی ارده
نگو دو تا گونی کنار هم بودن منم بجای آرد ، گچ برداشته بودم ، تازه دو ساعت هم داشتم هم میزدم😕😐


سلام

يه سوتي از همسرم بگم
همسر من كلا هميشه همه ي وسيله هاشو بايد واسش بگردي پيدا كني چون خودش نمي دونه كجا گذاشته
يه روز  شلوار جين شو گم كرده بود
يعني منو خفه كرده بود اونقد غر زده بود كه معلوم نيست لباساي منو كجا ريختي
كلي خونه رو گشتم تا اينكه يه دفعه ازش پرسيدم من آخرين بار چند روز پيش توی پات ديدم داشتي مي رفتي خياطي
نگو رفته بود خياطي شلوار دیگشو داده بود رفو كنن بگيره ، همون جا توی اتاق پرو جا گذاشته شلوارش رو و روفو شده رو پوشيده بود اومده بود
ديگه وقتي اومد من داشتم از خنده ميمردم😂😂
بهش ميگم خياطه از تو گيج تر نميگه اين شلواره يه هفته چيه اينجا آويزونه

هنوزم از اين كارا مي كنه


دنیای ستاره ها dan repost
💵‌‌‌‌‌‌‌ ماهانه 20,000,000 تومان تو خونه پول دربیارید! ➡️
‌‌‌‌‌‌‌دیگه مجبور نیستید برای دیگران کار کنید!
‌‌‌‌فقط با یه گوشی!
بدون نیاز به تجربه!


✔️‌‌‌‌‌ آموزش ۱٠٠٪ رایگـــــان👇

https://t.me/+bwErwLLS0KI0YWJk
https://t.me/+bwErwLLS0KI0YWJk
³


سلام

یه خاطره بگم....
چند وقت پیش ما رفتیم مسافرت منم کلا زود به زود جیشم میگیره
هرچی اطراف نگاه کردیم خبری از دستشویی نبود قبلشم اونقد شوهرم نگه داشته بود ماشینو دیگه روم نمیشد چیزی بگم
کنار یه بلوار نگه داشت بره خرید کنه چند ردیفم کنار هم ماشین پارک کرده بودن منم پیاده شدم به بهانه پیاده روی تکیه دادم به یه ماشین و شروع کردم وایساده شاشیدن و اطراف رو نگاه میکردم و زمین رو آبیاری میکردم
وای یهو دیدم ماشین جلوییم یه مردی درشت هیکل صندلی رو خوابونده درست چشمش تو خشتک منه داره میخنده😂😂
وای مگه این شاش بند میومد انگار شیر فلکه ترکیده بود بدنم یخ زده بود حالا نمیتونم برم بشینم توی ماشین خودمون زیر ذره بین یارو بودم
خلاصه نگم براتون که مردک چه نیشخندی تحویل من داد ولی یاد گرفتم هر قدر شوهرم غر بزنه باهاش روراست باشم و خواستمو ازش بخوام


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
⭕️خودت کبد چرب و تشخیص بده و از شرش خلاص شو❗️
😍 @farteb

😀 @farteb.com


سلام

تقریبا دو سه سال پیش یه بار خونه مادر شوهرم بودم بعد خط ایرانسلم هم رایگان بود خواهر شوهرم گفت گوشیتو بده یه زنگ بزنم
گوشی منم ضبط صدا داشت منم میدونستم که این میره با دوست پسرش حرف بزنه😒😒
رفت اتاق و تقریبا بعد ۲۰ دقیقه اومد گوشیمو داد
منم رفتم اتاق خودم وهندزفری زدم و همه حرفاشو گوش کردم😓😅😅😅
چه ها که به هم نگفته بودن وای وای وای .😡😡
همیشه میدونستم که دوست پسر داره ولی نمیدونستم که چه حرفایی میزنه بهش
هنوزم که هنوزه نمیدونه و منم به هیچکس نگفتم حتی شوهرم
همیشه هم نصیحتش میکنم که به راه راست هدایت بشه
شماهم دعا کنین که بخت همه دخترا باز بشه🤲🤲


🥉 واردات { قاب و گلس انواع گوشی }

🎁 ویژه پخش کنندگان سراسر کشور

🔖 بدون واسته و دسته اول خرید کنید

🏃 ارسال سریع به سراسر ایران

✈️ لینک پیوستن. 👇👇👇👇

https://t.me/+xWzfFbmpH_I0OTVk ✈️


من هجده سالم بود که پسری از یه روستا دیگه اومدن خواستگاری و منو پسند کردن
نگو دو روز دیگه میخواد خواهرشو بیاره که منو ببینه شناسنامه رو ببرن
ولی خاله منم شاکی میاد برا پسرش خواستگاری
البته خواستگاری نبود اومدن فقط شناسنامه بردن ..
از منم سوال نکردن کدوم رو برا ازدواج قبول داری ..
پدرم پسر خاله منو قبول کرد مامانم ازدواج فامیلی دوست نداشت ولی خب حرف حرف پدر شد ...
مامانم شب گفت فردا صبح باید بری گروه خون ..
من 😳اینجوری شدم با کدوم ..این یا اون ....
خلاصه تا صبح شد با پسر خاله رفتم گروه خون ..
تازه متوجه شدم ...
دوره ما سوال نمیکردن دختر شوهر میدادن این یا اون




آینده نگری dan repost
⁦‼️⁩ چطور در بازار ملک سرمایه‌گذاری کنیم ؟

⁦‼️⁩ بهترین سرمایه‌گذاری برای نوزاد به دید بالای ۲۰ سال چیه؟

⁦‼️⁩ موقع خرید طلا چه نکاتی باید رعایت کنیم  ؟

⁦‼️⁩ اهداف دلار و طلا تا پایان سال چقدر است ؟

⁦‼️⁩ با سرمایه ۷۰ میلیون تومان چه سرمایه گذاری میشه انجام داد ؟

تحلیل های اقتصادی رو اینجا دنبال کن👇


@Dollar.ir
@Dollar.ir


یه روز رفتم لوازم آرایشی ، موهای متری بگیرم آقای فروشنده چند تا از کاراشون رو آورد ولی من پسندم نشد
تا اومدم خدافظی کنم از مغازه بیرون برم آقاهه گفت اگه این کا را رو پسندتون نیست چند مدل هم اون زیر دارم
منم برگشتم به فروشنده گفتم شما که زیرتون رو نشون ما نمیدین😁😁😁
اصلا باورتون نمیشه اون لحظه چه حالی داشتم
خودم یخ کردم اون لحظه😱
قیافه من😔😔😔


امروز سالگرد عقدمونه یاد یه سوتی از شوهرم افتادم😂😂
سر سفره عقد نسشته بودیم عاقد داشت میخوند و بعد سه مرتبه گفت عروس خانم وکیلم منم هیچی نگفتم وخواهرم گفت عروس خانم زیر لفظی میخواد وخلاصه گرفتم وبله رو گفتم😎
عاقد به داماد گفت وکلالت میدهید دوماد هیچی نگفت😒😒هم جا ساکت بود یدفه عاقد گفتن مشکلی هست آقای داماد ، یدفعه شوهرم گفت بمن زیر لفظی نمیدن😂😂😂😂😂
واییی همه پوکیدیم از خنده 😂🤦‍♀
منم نه گذاشتم نه بر داشتم گفتم میخوای النگویی که زیر لفظی دادی پس بگیری ، ایشونم ب شوخی گفت آره منم فوری ب زور دستم کردم پوست دستم رفت 😢
گفتم هدیه یه گرفته شده پس داده نمیشود👍👍👍
خلاصه نگم براتون که از تصور خارج خنده های اونموقع ما😂😂😂😂


من ده ساله ازدواج کردم و ۳۰ساله هستم
من خیلی خیلی قانع بودم و قناعت میکردم
وقتی که دخترم رو بدنیا آوردم اون موقع ساخت خونه رو شروع کردیم و من برای صرفه جویی کهنه براش استفاده میکردم بیشتر و ماهی فقط چهار بار گوشت قرمز مصرف میکردیم و ماه بود اصلا نمیرسیدیم که بخریم...
حالا این به کنار و وقتی که اوضاع مون یه کم بهتر شد من باز قناعت افراطی میکردم چطور!؟
مثلا نهارم اگه خورشت بود من گوشت نمیخوردم😢 میدادم شوهرم و دخترم که پیامد داشت برام...
کم خونی گرفتم که نزدیک بود زمینه ساز بیماری های سخت برام بشه و من چقدر هزینه ی دوا و دکتر کردم و چقدر از پوشاک خودم گذشت میکردم
ولی بعد از اون جریان کم خونی شدید..دیگه به اشتباه خودم پی بردم و درست مصرف کردم
اما الان خدا رو شکر ماشین و خونه داریم
الآنم به خودم میرسم به شوهر و بچه هام هم همینطور ، ولی ول خرج نیستم به اندازه  خرج میکنم


من یه خاطره از همسایه مان دارم ....
این همسایه ما ۵ تا پسر داره که دوتا از عروس هاش دوری نامزدی حامله میشن و برای دوتا پسر دیگش ، از ترس ابروش نمیذاره نامزد بمونن
همون تو دو ماهگی ، جشن و عروسی میگیره و خلاص و اما پسر پنجمی نامزد میکنه و این عروس و پسرش در دوران نامزد عملیات داشتن توی روز روشن 😂😂که مادرش سر میرسه و داد و هوار که چکار میکنید😡🤨😠😠 
به پسرش میگه میخوای آبروی ما رو ببری مثل داداشات
این پسره هم میگه مامان نترس اونها ناشی بودن
ما هم کاندوم داریم هم قرص استفاده میکنیم
با این دعوای مفصل باز همه همسایه  ها فهمیدن که چه خبر بوده....


سلام

یه دفعه من و شوهرم و خواهرشوهرم وهمسرشون تو یه ماشین رفته بودیم مسافرت تو راه یه جا مسجد بود شوهرم ایستاد برای نماز منم پریود😞 آروم به شوهرم جوری که کسی نفهمه گفتم آخه دم مسجد ایستادی که من نمیتونم بیام تو ، آقا مهدی میفهمه زشته برو جایی که مسجد نباشه
اونم گفت دیگه نمیشه ، دم در بایست تا بیاییم
خلاصه رفتن توی مسجد منم خودمو به یه بهانه الکی سرگرم کردم
یه دفعه شوهرم از مسجد داد زد خانم بیا توی حیاط پرسیدم اشکالی نداره ، مثلا میخواستم شوهرخواهرشوهرم نفهمه که همه مردم فهمیدن از خجالت اب شدم😫😫😢😢


یه سوتی از خودم بگم هروقت یادش میفتم میخوام خودمو خفه کنم🤪
شوهر من یه عادت بدی که داره وقتی جیبشو خالی میکنه وسایلاشو میذاره روی کمد و یخچال
واسه همین همیشه روی یخچال و کمد و جالباسی پر از خرت و پرته😤
یکروز برادر شوهرم و جاریم که موزی هم تشریف داره خونه ما بودن
نمیدونم چی شد سر این عادت شوهرم به جاریم گفتم آره محسن هرچی آشغال دم دستشه میذاره رو یخچال و کمد😡 حواسم نبود مثلا اومدم طنزشو بیشتر کنم گفتم فقط مونده دیگه منو بذاره اون بالا😅
جاریم درجا برداشت گفت مگه تو آشغالی😜😂

قیافه من😅
توی دلم😐😤🤬
قیافه انترخانوم🤣😜😜
درجوابش یه چِرتی گفتم ولی کلا نابود شدم🥺
یکی نبود بهم بگه تو حرف نزنی نمیگن لالی نمکدون😒


سلام

اینم یه سوتی از دوران جاهلیت...
چند سال پیش فیلم "سن پترزبورک"رو دیدم...
توی یه قسمت از این فیلم ، آقای بازیگر از یه آقای هنرمند!!می پرسه که اسم هنری تون چیه؟؟؟
اونم گفت:""باران""
آقای بازیگر گفت :باران!!!باران که اسم زنه...
آقای هنرمند توضیح داد:""باران بارید و زمین بارور شد""پس باران اسم مذکره...و اینجور بقیه رو قانع کرد...
و این جمله موند تو ناخودآگاه عقل ناقص من

چند وقت بعد توی یه جمع مهمونی ، صحبت رسید به انتخاب اسم برای دخترعمه جان...
این وسط شوهر عمه گرام ، اسم "باران" رو پیشنهاد داد...
منم که کلا اگه اظهار نظر نکنم ، انگار از کمالاتم کم میشه فرمودم!!:باران که اسم پسره..
همه با تعجب گفتن : نه بابا اسم دختره...
و منم ب سخن سرائیم اینطور ادامه دادم که آقای.....توجه بنمو::"باران" بارید و زمین بارور شد...خوب بارور شدن کاره خانماس ، پس زمین خانمه....باران هم میشه آقا چون........."
یااا خودا

تازه فهمیدم چ حماسه ای آفریدم😳🙈
در دم خفه خان!!گرفته و گوشه ای تمرگیده و تا آخر مهمونی لام تا کام حرف نزده یم!


سوتی که میخام بگم مال هشت سال پیشه...
عروسی دختر داییم بود و شهر دیگه بود که من شوهرم به دلیل کاری نتونست بیاد ، من همراه خواهرام و شوهراشون باهم با یه ماشین رفتیم.
آخر شب که عروس برون بود ما تو راه گم شدیم. و خیابونارو نمیشناختیم.
یهو اونطرف بلوار دیدیم ماشین عروس ما ک 206 صندوقداربود و گلای قرمز زده بود داره میره
خلاصه ما رفتیم پشت سرش و کلی شادی و جیغ و هورا تا رسیدیم درخونشون.
البته داماد غریب بود و ما اصلا خانوادشونو نمیشناختیم
سریع پیاده شدیم که بریم داخل که گفتن عروس باید با ماشین بره تو حیاط اونجا پیاده شه و کلی فیلمبردار دم در نگه مون داشت برا فیلم
خلاصه ما دیدیم کسی از فامیلای ما نیومدن هنوز و عقب موندن ، منم سریع به خواهرام گفتم که بریم نزدیک ماشین عروس کلی براش گرم بگیریم تا تنها نباشه و البته جلو دوربین با اون آرایشمون
خلاصه اونقدر براش خوندیم و دست زدیم دیدیم همه نگاهمون میکنن ک گفتیم چقدر جالبه براشون که ما برا دختر داییمون داریم کولاک میکنیم.
داشتیم میرفتیم داخل که یهو من سرمو کردم پایین توی ماشین نگاه کردم دیدم وا اینکه داماد ما نیست.😒
نگاه به عروس کردم دیدم عروس ما نیست..
وای ما ماشین عروس رو اشتباهی گرفته بودیم و کلی جلو دوربین کولاک کردیم براشون...
منم سکوت کردم فقط یواش دست سه تا خواهرامو گرفتم و کشیدمشون عقب.
اونا هی بال بال می زدن ک چرا من دارم اینکارو میکنم وقتی بهشون گفتم تو افق محو شدیم.
رفتیم سریع توی ماشین که شوهرخواهرم گفت وا چرا اومدین
وقتی قضیه رو گفتیم مرده بود از خنده...
حالا همیشه میگیم این عروس و داماد هروقت فیلم عروسیشونو میبینن میگن اینا کین ک اینجوری برا ما خودکشی کردن😢😂😂😂😂

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.