,𝖪𝗂𝗍𝗌𝗎𝗇𝖾 dan repost
خونی که روی صورتش نقش بسته بود بازتاب پرتو های نفرت آغشته به آزادی امیالش بود.
لذت ذره ذره جذب پوستش میشد و در رگ هایش قهقهه میزد. او دیوار ذلت را با خون به ریزش وادار کرده بود و برای چشیدن شکار جدیدش لحظه شماری میکرد.
لذت ذره ذره جذب پوستش میشد و در رگ هایش قهقهه میزد. او دیوار ذلت را با خون به ریزش وادار کرده بود و برای چشیدن شکار جدیدش لحظه شماری میکرد.