🩵بنرهای گسترده² ⱽᵃʳᵉˢʰ🩵 dan repost
لباس سفید پوشیده در ارایشگاه منتظر امیر سام بودم.لبخند زدم...بالاخره مال هم میشدیم.
دست روی شکم تختم کشیدم. این بچه مهر روی عشق من و او بود.
تا آن که مرضیه، دختری که در آنجا با او رفیق شدم با موهای دکلره سمتم امد. با ذوق در آغوشم گرفت و من با خنده گفتم:
_قرار شد پارتنرتو نشونم بدیا. در نرو از زیرش.
با قهقهه تلفنش را از جیبش در اورد:
_رویا جون نگاش کن؟
به موبایلش خیره شدم و ناگهان...مات شدم.
ان امیر سام من بود؟امیر سامی که من از او باردار بودم؟
مگر نمیگفت فقط عاشق من است؟پس چرا حالا آن دخترک را این گونه در اغوش گرفته؟
مرضیه با آب و تاب عکس بعدی زد و من شکمم در هم پیچید:
_باورت نمیشه هفته قبل باهاش رفتم شمال...برام این گوشی و خرید.
ناباور خیره او شدم. هفته قبل؟ هفته قبل که میگفت کنفرانس دعوت شده..همه دروغ بود؟
گرمی خون را در زیر شکمم حس میکنم...درد عمیقی حس میکنم.
بی توجه به او با حالی خراب از پله ها پایین میروم...و ناگهان سر میخورم. گوشی مرضیه هنوز در چنگم است.
این دفعه با بغض پلک می بندم
میفهمم چیزی از دستم کشیده میشود. صدای یا حسین های آن نامرد را می شنوم.
_رویا...رویا توضیح میدم عزیزم. رویا تورا خدا.
و با گریه نعره میزند:
_ خدایا بچممممم.
و من به خوابی دردناک اما لذت بخش فرو میروم...
https://t.me/+lDShpmSVVxIwOGY0
دست روی شکم تختم کشیدم. این بچه مهر روی عشق من و او بود.
تا آن که مرضیه، دختری که در آنجا با او رفیق شدم با موهای دکلره سمتم امد. با ذوق در آغوشم گرفت و من با خنده گفتم:
_قرار شد پارتنرتو نشونم بدیا. در نرو از زیرش.
با قهقهه تلفنش را از جیبش در اورد:
_رویا جون نگاش کن؟
به موبایلش خیره شدم و ناگهان...مات شدم.
ان امیر سام من بود؟امیر سامی که من از او باردار بودم؟
مگر نمیگفت فقط عاشق من است؟پس چرا حالا آن دخترک را این گونه در اغوش گرفته؟
مرضیه با آب و تاب عکس بعدی زد و من شکمم در هم پیچید:
_باورت نمیشه هفته قبل باهاش رفتم شمال...برام این گوشی و خرید.
ناباور خیره او شدم. هفته قبل؟ هفته قبل که میگفت کنفرانس دعوت شده..همه دروغ بود؟
گرمی خون را در زیر شکمم حس میکنم...درد عمیقی حس میکنم.
بی توجه به او با حالی خراب از پله ها پایین میروم...و ناگهان سر میخورم. گوشی مرضیه هنوز در چنگم است.
این دفعه با بغض پلک می بندم
میفهمم چیزی از دستم کشیده میشود. صدای یا حسین های آن نامرد را می شنوم.
_رویا...رویا توضیح میدم عزیزم. رویا تورا خدا.
و با گریه نعره میزند:
_ خدایا بچممممم.
و من به خوابی دردناک اما لذت بخش فرو میروم...
https://t.me/+lDShpmSVVxIwOGY0