#ضربهی_عشق
#پارت۶۵۹
پرش به قسمت اول👇
https://t.me/c/1157334770/55933با حرص میگه: نترس کارات رو هم انجام میدی و به خونه هم
میرسی... دو دقیقه دیرتر به
آقا سوپ برسه هیچ اتفاق خاصی نمیفته
چشمامو ریز میکنم و با دقت بهش زل میزنم
من رو به سمت میل میکشه-
تو اینجا واستاده بودی تا به حرفام گوش میدادی؟!
سروش: مگه بیکارم؟... من منتظرت واستاده بودم ولی جنابعالی
اونقدر بلند بلند ابراز
نگرانی میکردی که نه تنها متوجه ی من بلکه متوجه ی غذاهای
یخ زده ی روی میز هم
نشدی
با یه دست من رو دنبال خودش میکشه و با اون دستاش پالستیک-
آره جون خودت
غذا رو برمیداره
بدون اینکه جوابم رو بده من رو به اتاقش میبره و غذا رو روی-
چیکار میکنی؟
میز میذاره
سروش: بشین غذات رو بخور... حرف اضافه هم نزن
-به چه زبونی بگم نمیخورم
سروش: به هر زبونی دوست داری بگو ولی جواب من یه چیزه تا
کارت تموم نشه حق
نداری بری و با این حال خرابت مطمئن نیستم بتونی کارت رو به
اتمام برسونی... پس اول
خودت رو تقویت میکنی و بعد میری به کارت میرسی
مجبورم میکنه رو مبل بشینم و ظرف غذا رو از پالستیک در
میاره و جلوم میذاره
سروش: میدونم کوبیده دوست داری ولی از اونجایی که تموم کرده
بود مجبور شدم جوجه
کباب سفارش بدم
با بی میلی نگاهی به غذا میندازم
ظرف غذا رو باز میکنه و میگه: پس شروع کن-
مهم نیست
با عصبانیت نگام میکنه و میگه: ترنم بخور... تا نخوری حتی-
اما....
اجازه ی کار کردنم بهت نمیدم
چه برسه به اینکه بخوای پات رو از شرکت بیرون بذاری
با اینکه ظاهر اشتهابرانگیزی داره ولی نمیدونم چرا اصال اشتها
ندارم... از یه طرف به خاطر
اتفاقات این چهارسال و از طرف دیگه به خاطر شکنجه های این
مدت، معده ام پذیرای
غذای زیادی نیست
سروش غذای خودش رو برمیداره و با اشتها شروع به خوردن
غذا میکنه
با بی میلی قاشق رو تو غذا فرو میکنم و یه قاشق کوچیک از برنج
برمیدارم
سنگینی نگاه سروش رو روی خودم احساس میکنم و همین معذبم
میکنه
سروش: ترنم
-هوم
با مهربونی میگه: غذات رو درست بخور... باور کن بدت رو
نمیخوام
با بی حالی نگام رو ازش میگیرم... از اونجایی که داروهام رو هم
خونه جا گذاشتم از وقت
قرصام هم گذشته و دوباره یه خورده احساس درد میکنم... انگار
همه چیز با هم دست به
یکی کردن تا من نتونم درست و حسابی غذا بخورم... هر چند یادم
نمیاد این مدت هم چیز
زیادی خورده باشم
سروش: این چه وضعه غذا خوردنه... با من لجی با خودت که لج
نیستی
بی توجه به حرفش به زور آب غذا رو قورت میدم
سروش: اصال به حرفم گوش میدی؟
⭕️ رمان جدید و جذاب #ضربهی_عشق رو هر روز سر ساعت ۱۸:۳۰ از کانال دنبال کنید.
@pofiuzkade