#ادامه
- اگه انقدر ضایع بازی درنیاری هیچی نمیشه! الانم برو اینارو بذار تو اتاق؛ منم فقط یه مهمونم، باشه؟
دستی به گونههاش کشید و سرش رو به علامت تایید حرفم تکون داد.
روی مبل دوباره نشستم و خیره به در منتظر شدم. هم من، هم ترانه زمان برامون کند میگذشت و حداقل امیدمون این بود که باهمیم!
صدای نشستن کلید توی قفل در، نفسهای منم به شماره انداخت! چه برسه به ترانه...
میخواستم به خودم تلقین کنم که فقط به عنوان مهمون اینجا نشستم و تمام! منتها نگرانیام از بابت ترانهای بود که نمیتونست این حجم از دلواپسی رو کنترل کنه...
#انفرادے
_هستی_
- اگه انقدر ضایع بازی درنیاری هیچی نمیشه! الانم برو اینارو بذار تو اتاق؛ منم فقط یه مهمونم، باشه؟
دستی به گونههاش کشید و سرش رو به علامت تایید حرفم تکون داد.
روی مبل دوباره نشستم و خیره به در منتظر شدم. هم من، هم ترانه زمان برامون کند میگذشت و حداقل امیدمون این بود که باهمیم!
صدای نشستن کلید توی قفل در، نفسهای منم به شماره انداخت! چه برسه به ترانه...
میخواستم به خودم تلقین کنم که فقط به عنوان مهمون اینجا نشستم و تمام! منتها نگرانیام از بابت ترانهای بود که نمیتونست این حجم از دلواپسی رو کنترل کنه...
#انفرادے
_هستی_