🟨 #گدار
ادعای #انتقال_پایتخت به ساحل مکران که توسط پزشکیان مطرح شده هم نشدنی است و هم نادرست. به عنوان گسترهای مناسب برای توسعه سکونتگاههای انسانی #ساحل_مکران، عمدتا از جاسک تا گواتر به طول تقریبا 400 کیلومتر، بیشتر به واسطه مزیت منابع آبی مطرح میشود. به فرض امکان شیرینسازی گسترده آب دریا و اقیانوس (و نه خلیج فارس) و رفع محدودیتهای اکولوژیک و اقتصادی و تکنولوژیکی در این باره. اما مولفه آب نمی تواند تنها بازیگردان بحث انتقال پایتخت باشد و بسیاری مولفههای ژئوپلتیک و اقتصادی در این باره وجود دارد که برخی آنها قطعا از موضوع آب مهمتر هستند.
انتقال مرکزیت اداری ایران با توجه به اشباع اکولوژیک شهر تهران امری اجتنابناپذیر است که در نهایت اتفاق خواهد افتاد. اما بعید است پایتخت جدید جایی خیلی دور از تهران باشد چون به هر حال تهران همیشه پایتخت اقتصادی و قطب جمعیتی ایران باقی خواهد ماند و مرکزیت اداری جدید نمیتواند خیلی از مرکزیت اقتصادی و جمعیتی ایران دور باشد. به همین خاطر است که گزینههای مطرح شده توسط جغرافیدانان ایران مناطقی همچون دشت قزوین و سمنان و دشت #سیلاخور (شمال لرستان و در همسایگی استان مرکزی) هستند که کمابیش میتوانند شریانهای ارتباطی مناسبی با تهران داشته باشند.
پزشکیان احتمالا حرفها درباره ضرورت تغییر شیب سکونتگاهی ایران به سمت سواحل آبهای آزاد را ناقص شنیده است. اصل داستان این است که با ایجاد مزیتها و مشوقهای اقتصادی مناسب میتوان به توسعه سواحل مکران به عنوان جایی برای جذب بخشی از جمعیت ایران و کاهش فشار به منابع درون سرزمینی، به خصوص منابع آب، فکر کرد. اما قاعدتا چنین ایدهای نخست با جذب سرمایهگذاری اقتصادی و راهاندازی شهرهای جدید کوچک و توسعه سکونتگاههای کنونی آغاز میشود، نه ناگهان با انتقال پایتخت.
و مهمتر اینکه جمهوری اسلامی بعید است در شرایط کنونی امکان اجرای چنین پروژهای را داشته باشد. و همان بهتر که ندارد. در مدیریت محیطی کارنامه جمهوری اسلامی سیاهتر از همه دیگر ماترک و میراثی است که در ایران به جا خواهد گذاشت.
@nasserkaramii
ادعای #انتقال_پایتخت به ساحل مکران که توسط پزشکیان مطرح شده هم نشدنی است و هم نادرست. به عنوان گسترهای مناسب برای توسعه سکونتگاههای انسانی #ساحل_مکران، عمدتا از جاسک تا گواتر به طول تقریبا 400 کیلومتر، بیشتر به واسطه مزیت منابع آبی مطرح میشود. به فرض امکان شیرینسازی گسترده آب دریا و اقیانوس (و نه خلیج فارس) و رفع محدودیتهای اکولوژیک و اقتصادی و تکنولوژیکی در این باره. اما مولفه آب نمی تواند تنها بازیگردان بحث انتقال پایتخت باشد و بسیاری مولفههای ژئوپلتیک و اقتصادی در این باره وجود دارد که برخی آنها قطعا از موضوع آب مهمتر هستند.
انتقال مرکزیت اداری ایران با توجه به اشباع اکولوژیک شهر تهران امری اجتنابناپذیر است که در نهایت اتفاق خواهد افتاد. اما بعید است پایتخت جدید جایی خیلی دور از تهران باشد چون به هر حال تهران همیشه پایتخت اقتصادی و قطب جمعیتی ایران باقی خواهد ماند و مرکزیت اداری جدید نمیتواند خیلی از مرکزیت اقتصادی و جمعیتی ایران دور باشد. به همین خاطر است که گزینههای مطرح شده توسط جغرافیدانان ایران مناطقی همچون دشت قزوین و سمنان و دشت #سیلاخور (شمال لرستان و در همسایگی استان مرکزی) هستند که کمابیش میتوانند شریانهای ارتباطی مناسبی با تهران داشته باشند.
پزشکیان احتمالا حرفها درباره ضرورت تغییر شیب سکونتگاهی ایران به سمت سواحل آبهای آزاد را ناقص شنیده است. اصل داستان این است که با ایجاد مزیتها و مشوقهای اقتصادی مناسب میتوان به توسعه سواحل مکران به عنوان جایی برای جذب بخشی از جمعیت ایران و کاهش فشار به منابع درون سرزمینی، به خصوص منابع آب، فکر کرد. اما قاعدتا چنین ایدهای نخست با جذب سرمایهگذاری اقتصادی و راهاندازی شهرهای جدید کوچک و توسعه سکونتگاههای کنونی آغاز میشود، نه ناگهان با انتقال پایتخت.
و مهمتر اینکه جمهوری اسلامی بعید است در شرایط کنونی امکان اجرای چنین پروژهای را داشته باشد. و همان بهتر که ندارد. در مدیریت محیطی کارنامه جمهوری اسلامی سیاهتر از همه دیگر ماترک و میراثی است که در ایران به جا خواهد گذاشت.
@nasserkaramii