من هیچی نمیگفتم …
دولم کاملا خوابید …
ولی رده یه آبی (پیش آب و اون موقع اصلا آبم تا حالا نیومده بود و همیشه همین پیش آب بود که ناخوداگاه میومد ولی نه ارضا شدن).
خاله گفت برو تو حموم تا من بیام خرابکاری کردی …
خیلی خجالت کشیده بودم، رفتم داخل حموم و خیلی عادی مثل همیشه لباسامو کندم و خاله وارد شد، دوش و باز کرد و منو گذاشت زیر دوش، بعد از یه دقیقه که بدنم خیس خورده بود دوش و بست و صابون و برداشت دستاشو کفی کرد و مالید به دولم، ولی من از خجالت هیچ تکونی نخورد دولم، و با دستاش دولم و قشنگ کف مال کرد و از پشته تخمام خطی که بین سوراخ کون تا خایه هست و با انگشتش کشید و رسوند به تخمام و به امتداد همون مجرای شاش کشید تا سر دولم و یه مایعی که مونده بود تو مجرای ادرارم و خارج کرد یه آب براق لزج …
دولم شروع کرد به دل دل زدن که خاله یجورایی مثل حسه ماجراجویی یا کنجکاوی دوباره شروع کرد به ادامه دادن به همین منوال …
بدن من از لذت شهوت نه بخاطره خاله یعنی در اصل واقعا تو اون سن بی جنبه بودم … باد به دولم میخورد راست میکردم و حس لذت درونم وارد ظاهر میشد …
کم کم انگار که بخواد پی ببره به بلوغ شدنم یا نه شروع کرد برام مثل جغ زدن دستاشو عقب جلو کرد، من رسیدم به اووجه لذت و جیغ زدم خاله و اندازه ی شیش هفت تا قطره با قدرت پاچید رو دره حموم …
و همونجا ولو شدم، و چشمام داشت از خستگی بسته میشد.
یه نگاه یه خاله کردم که متعجب بود و با خستگی و به زور گفتم خاللله ببخشید.
خلاصه خاله منو کامل حموم کرد و بدنم خیییلی کوفته بود خشکم کرد و حوله و پیچید دورم و امدم بیرون رو همون مبل نشستم و خاله نشست روبروم هنوز لباس عوض نکرده بودم.
گفت سینا.
گفتم بله. (درحالی که خیلی خجالت زده بودم)
گفت درسته که الان یه چیزایه جدیدی داره برات اتفاق میوفته مثل همین که تو حموم شد ولی درست نیست بخاطر من که خالتم اونجات و تپل کنی.
من با زور خجالت گفتم خاله بخدا بخاطره اون نیست.
گفت چرا حرف نزن ولی سعی کن حواست باشه زشته خاله.
گفتم خاله بخدا اشتباه میکنی.
گفت پس چرا سرم رو پات بود اونجاتو تپل کردی ???
گفتم خاله بخدا دست من نیست، من این حیوونا که دویدن دنباله همدیگه اینجوری شدم.
گفت وا بخاطر اون آخه ???
گفتم بخدا خاله تازه بعضی وقتا دسته خودم نیست.
خاله انگار که میخواست به من یه چیزایی و نشون بده و چشمامو به این مسائل باز کنه زد رو کانال های ماهواره و به صورتی که انگار بی هوا داره تو کانالا میگرده زد رو یه شبکه ای که مرده جوون داشت پیرزن بخدا 70 ساله رو میکرد.
من چشمام چهارتا شد و خاله داشت واکنش های منو تماشا میکرد.
یهو گفت سینا تا حالا زن لخت دیدی ?
من یا حالتی که چشمام دو برابر حالت عادی باز شده بود گفتم نهههههههه
زد یه شبکه دیگه که یه زن فوق العاده خوش هیکل لخت داشت ساک میزد.
خاله امد بغلم نشستم و گره ی حوله ای که فقط دور پایین تنم پیچیده بود و باز کرد و بدنم مشخص شده بود و راست کرده بودم.
ولی من مبههههووووته چیزی که داشت ماهواره نشون میداد شده بودم.
خاله یه دستی دور دولم کشید دستمال کاغدی برداشت کاااامل دولم و خشک و تمیز کرد، دوباره یه دست کشید رو مجرای ادرارم که اگر چیزی هست خارج بشه و وقتی مطمئن شد، خالیه، دولا شد و دولم و گذاشت تو دهنش و بدون عقب جلو کردن سفففت مک میزد…
فوووووق العاده داشتم لذت میبردم، و خاله داشت واسم میخورد و من نگاه به سینه های زنه تو ماهواره میکردم.
به جایی رسید که جیغغغغ میزدم از لذت و میخواستم دولم و از دهن خاله در بیارم و خودمو به سمت داخل مبل فشار میدادم و خاله با قدرت و حرس داشت مک میزد دولمو …
به دو دقیقه شاید نکشید که وقتی میخواست آبم بیاد، کامممملا غیر ارادی دست گذاشتم پشت سره خاله و دولم و به دهنش خاله فشار میدادم و جیغ زدم و ارضا شدم …
همونطوری بعد ارضا شدنم رو مبل خوابیدم تا دو نصفه شب …
#پایان
کانال
@linkdoneshrzad