🔴 زندگی یک ملت با طنز ساخته نمیشود!
✍️ جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی
کارهای آقای ابراهیم نبوی را دوست نداشتم و اصلاً در حوزۀ علاقه و مطالعۀ من نبود. ولی طبعاً از خودکشی ایشان ناراحت شدم.
خودکشی انتخاب شخصی است و باید به آن احترام گذاشت؛ هر چند انتخابی از سر جُبْن است؛ فرار از مسئولیت. کسی که خود را رها میکند نباید عزیزتر از کسی باشد که میماند و میسازد.
گفتنش آسان نیست. نگفتنش هم اخلاقی نیست. خودکشی جهانپهلوان تختی هم با همۀ بزرگی و شکوهی که او خود داشت، فرار از مسئولیت و رها کردن خود بود. ما اخلاقاً حقِّ فرار شخصی نداریم. خانواده، وطن و کسانی که با ما رابطۀ کاری یا دوستانه یا عاطفی دارند، مسئولیتی بر گردن ما دارند. بنابراین از خودکشها قهرمان ساختن اخلاقی نیست.
دیدم برخی از افراد با کنایه یا صریح، وطن را مقصر خودکشی نبوی میدانند. از نظرِ این افراد وطن، رستورانی مجلل است و مردم در آن نشستهاند تا لذیذترین غذاها را با گرانقیمتترین قاشق و چنگال بخورند. اگر کوچکترین خللی در خدمات رستوران پیش آمد میتوان قهر کرد، مهاجرت کرد یا خود را کشت. گزینۀ ساختن، کوشیدن و اندیشیدن، غیرفعال است. اما وطن باغی است که با کار و تلاش همۀ افراد حاضر در آن آباد میشود یا ویران میگردد. ایران، مادری است به قدر کافی مهربان و به قدر کافی ثروتمند. ما فرزندان شایستهاش باید باشیم؛ که نیستیم.
و دیگر این که باید رها بشویم از غمگینی و ناله و آه، به هر بهانه. خمودگی و در خود فرورفتن و از امر سیاسی و فرهنگی غمنامه ساختن در این دنیای پرشتاب، کاری پیش نمیبرد. سوگوار کودتاهای تصوری و دموکراسیهای نداشته و رهبران ضعیفِ رستمپنداشته شده راه به جایی نمیبرد.
من خودکشی ابراهیم نبوی را شبیه مرگ غلامحسین ساعدی میبینم. این دو مرگ دردناک، پیامی روشن دارد. وطن و سیاست را نمیتوان به بازی گرفت. کسانی که روحِ اصیلِ محافظهکاری سیاسی را فدای هیجاناتِ سیاسی میکنند، خودشان نخستین قربانیاند. ابراهیم نبوی برخلاف عبید زاکانی در دورانِ کهن و علامه دهخدا در دوران جدید، یاریگر ساختن نبود، دستیار ویران کردن بود و شاید خود و وطن و سیاست را هم موضوع طنز می.دید و بنیانهای استوارترش را نمیدید. نبوی در نظامی گفتاری میگفت و مینوشت که وهم بر واقعیت و رؤيا بر آگاهی برتری دارد.
به هر حال پایانِ تلخ ابراهیم نبوی سخت تأسفبار است، اما شاید امیدی بر پایان تفنّن سیاسی و بازی با زندگی ملت باشد.
این فقط،یک دیدگاه متفاوت است
✍️ جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی
کارهای آقای ابراهیم نبوی را دوست نداشتم و اصلاً در حوزۀ علاقه و مطالعۀ من نبود. ولی طبعاً از خودکشی ایشان ناراحت شدم.
خودکشی انتخاب شخصی است و باید به آن احترام گذاشت؛ هر چند انتخابی از سر جُبْن است؛ فرار از مسئولیت. کسی که خود را رها میکند نباید عزیزتر از کسی باشد که میماند و میسازد.
گفتنش آسان نیست. نگفتنش هم اخلاقی نیست. خودکشی جهانپهلوان تختی هم با همۀ بزرگی و شکوهی که او خود داشت، فرار از مسئولیت و رها کردن خود بود. ما اخلاقاً حقِّ فرار شخصی نداریم. خانواده، وطن و کسانی که با ما رابطۀ کاری یا دوستانه یا عاطفی دارند، مسئولیتی بر گردن ما دارند. بنابراین از خودکشها قهرمان ساختن اخلاقی نیست.
دیدم برخی از افراد با کنایه یا صریح، وطن را مقصر خودکشی نبوی میدانند. از نظرِ این افراد وطن، رستورانی مجلل است و مردم در آن نشستهاند تا لذیذترین غذاها را با گرانقیمتترین قاشق و چنگال بخورند. اگر کوچکترین خللی در خدمات رستوران پیش آمد میتوان قهر کرد، مهاجرت کرد یا خود را کشت. گزینۀ ساختن، کوشیدن و اندیشیدن، غیرفعال است. اما وطن باغی است که با کار و تلاش همۀ افراد حاضر در آن آباد میشود یا ویران میگردد. ایران، مادری است به قدر کافی مهربان و به قدر کافی ثروتمند. ما فرزندان شایستهاش باید باشیم؛ که نیستیم.
و دیگر این که باید رها بشویم از غمگینی و ناله و آه، به هر بهانه. خمودگی و در خود فرورفتن و از امر سیاسی و فرهنگی غمنامه ساختن در این دنیای پرشتاب، کاری پیش نمیبرد. سوگوار کودتاهای تصوری و دموکراسیهای نداشته و رهبران ضعیفِ رستمپنداشته شده راه به جایی نمیبرد.
من خودکشی ابراهیم نبوی را شبیه مرگ غلامحسین ساعدی میبینم. این دو مرگ دردناک، پیامی روشن دارد. وطن و سیاست را نمیتوان به بازی گرفت. کسانی که روحِ اصیلِ محافظهکاری سیاسی را فدای هیجاناتِ سیاسی میکنند، خودشان نخستین قربانیاند. ابراهیم نبوی برخلاف عبید زاکانی در دورانِ کهن و علامه دهخدا در دوران جدید، یاریگر ساختن نبود، دستیار ویران کردن بود و شاید خود و وطن و سیاست را هم موضوع طنز می.دید و بنیانهای استوارترش را نمیدید. نبوی در نظامی گفتاری میگفت و مینوشت که وهم بر واقعیت و رؤيا بر آگاهی برتری دارد.
به هر حال پایانِ تلخ ابراهیم نبوی سخت تأسفبار است، اما شاید امیدی بر پایان تفنّن سیاسی و بازی با زندگی ملت باشد.
این فقط،یک دیدگاه متفاوت است