زنده باد فارسی!
بیشترین اعتراض به نوشتهام در مورد یک سیستم آموزشی کاملاً آزاد در مورد آزادی انتخاب زبان آموزشی بود. اعتراضها همانهایی بود که معمولاً ایراد میشود. چند نکته را به طور گذرا بگویم و رد شوم:
۱- از بچگی ادبیات و زبان فارسی را دوست داشتم و دارم! در نوجوانی و جوانی شعر حفظ میکردم و با دوستانم شاهنامه و مثنوی میخواندیم. در نوشتن تمام سعی خود را میکنم که فارسی را درست و روان بنویسم، و از نوشتن به صورت محاورهای شکسته حتی در چتهای شخصیام خودداری میکنم (چون بر این گمانم که این گونه نوشتن فارسی را در گذر زمان ضعیف کرده، آن را از بین میبرد). حالا، چند درصد از کسانی که "زبان ملی" از زبانشان نمیافتد میتوانند صد بیت از شاهنامه را بدون غلط روخوانی کنند؟ چنددرصدشان حتی یک بار نگاهی هر چند کوتاه به شاهکارهایی چون هفتپیکر نظامی کردهاند؟ الان چه تعداد از مردم میتوانند دو پاراگراف به فارسی سلیس و روان بنگارند؟ چنددرصدشان اصلاً اهمیت میدهند؟!
۲- زبان فارسی را دوست دارید؟ خطری که زبان فارسی را تهدید میکند، آموزش زبانهای دیگر یا آموزش به زبانهای دیگر نیست، بلکه خطر از یک سو از گفتار و نوشتارِ احمقانه و پرطمطراق و پر از غلطی است که در ادارات و در رادیو و تلویزیون استفاده میشود، و از سوی دیگر از گفتار و نوشتار یلخی، سرسری، و راحتالحلقومی است که اکنون بین مردم و به خصوص جوانان رایج شده است. اما شاید از اینها بدتر، انبوه نوشتههایی است که، بدون درونمایهای ارزنده، سالادی طولانی از کلمات میسازند (پدیدهی "ورور کردن"). اینها در متون درسی آموزش دولتی هم فراوان شده و جایگزین متنهای درست و خوب زبان فارسی شدهاند. اینها زبان را از درون خالی کرده، آن را میپوسانند. در هر دانشکدهای یک پایاننامه در هر رشتهای دوست دارید به صورت تصادفی انتخاب کنید. به احتمال بسیار زیاد به فارسی بد و پرغلط نوشته شده است، یعنی نگارشی که رسانهی ملی و شایع شدن سبک نامهنگاری اداری و آموزش ملی و شایع شدن "ورور کردن" در چند دههی گذشته ویرانش کردهاند. اگر فارسی را دوست دارید، به جنگ اینها بروید، و نه به جنگ آن پدر و مادر آذری یا کرد یا بلوچی که به هر دلیلی میخواهند بچهشان مدرسهای به زبان خودشان برود.
۳- اگر زبان فارسی تا همین یکی دو قرن پیش چنان قدرتی داشت که از دربار عثمانی تا دربار شاهان گورکانی هند به عنوان زبان فاخر صحبت میشد، اگر در ایران در میان قبایل ترک شاهسون، که خیلیشان حتی به زبان فارسی مسلط نبودند، شاهنامهخوانی محبوب بود، اگر مردم عادی شهری و حتی دهاتی گاه اشعار زیادی از شعرای بزرگ حفظ بودند، اگر یک تعزیهخوان بیسواد پنجاه سال پیش احاطهی بیشتری به ادبیات و واژگان فارسی داشت تا شاید ۹۵درصد دانشگاهرفتههای امروز، اینها به علت قوت و قدرت فرهنگی زبان فارسی بود، و نه اعمال زور و اجبار. تا قبل از اینکه فارسی "زبان ملی" اعلام شود، از خطههای ترکزبان کشورمان ادیب و شاعر فارسیگوی بیشتری برمیخاست تا بعد از آن.
۴- مانند هر مقولهی فرهنگی، در مورد زبان هم، اجبار اثراتِ مخرب و مضر پیشبینینشدنی دارد. در داستان پوشش، چه در حجابزدایی رضاشاه و چه در حجاب اجباری ج.ا.، چه قدر مصیبت دیدیم؟ در مسئلهی زبان هم وضع همینطور است. اگر هدفمان فقط اجبار و زورگویی نیست و حقیقتاً فارسی را دوست داریم، باید از اجبار آن بپرهیزیم (اجباری که خدا میداند چه عوارضی دارد)، همانگونه که باید از اجبار هر امر فرهنگی که خوب و مثبت میپنداریم بپرهیزیم.
۵- وقتی سخن از فارسی میشود فوری وفاق و همبستگی ملی مطرح میشود. سئوال این است که: وقتی پدر و مادری کرد یا ترکزبان به شدت شاکی و ناراضیاند چون بچهشان در مدرسه به خاطر یادگیری به زبانی غیر از زبان مادری دچار اضطراب و عدم یادگیری شده، آیا این اجبار به وفاق ملی کمک میکند یا از آن میکاهد؟ سئوال این نیست که آیا آن پدر و مادر درست فکر میکنند یا نه، بلکه اینکه کی و کجا اجبار و زور به وفاق و همبستگی انجامیده؟!
۶- آیا به چیزی به اسم "زبان ملی" (که متفاوت از زبان رسمی اداری است) نیاز داریم؟! سوییس که نه زبان ملی دارد و نه حتی یک زبان رسمی، کشوری است با بیشترین ثبات در اروپا (با سابقه بیش از ۵ قرن). آیا بریتانیا که به زور انگلیسی را زبان ایرلند کرد، توانست ایرلند را نگاه دارد؟ آیا هند با ۲۸ استان بزرگ، که هر کدام زبان، بلکه زبانهای متفاوت خود را دارند، فروپاشید؟ آیا تا یک قرن پیش که پدیدهی "زبان ملی" را از فرانسه وارد نکرده بودیم، اقوام ایرانی نمیتوانستند در کنار هم زندگی کنند؟
۷- و در آخر، اینکه یک پدر و مادر برای تحصیل بچهشان چه زبانی یا چه نوع آموزشی انتخاب میکنند نه به من ربط دارد و نه به تو! بهترین کار آن است که از فضولی در کار مردمان دست برداریم.
@jenabegav
بیشترین اعتراض به نوشتهام در مورد یک سیستم آموزشی کاملاً آزاد در مورد آزادی انتخاب زبان آموزشی بود. اعتراضها همانهایی بود که معمولاً ایراد میشود. چند نکته را به طور گذرا بگویم و رد شوم:
۱- از بچگی ادبیات و زبان فارسی را دوست داشتم و دارم! در نوجوانی و جوانی شعر حفظ میکردم و با دوستانم شاهنامه و مثنوی میخواندیم. در نوشتن تمام سعی خود را میکنم که فارسی را درست و روان بنویسم، و از نوشتن به صورت محاورهای شکسته حتی در چتهای شخصیام خودداری میکنم (چون بر این گمانم که این گونه نوشتن فارسی را در گذر زمان ضعیف کرده، آن را از بین میبرد). حالا، چند درصد از کسانی که "زبان ملی" از زبانشان نمیافتد میتوانند صد بیت از شاهنامه را بدون غلط روخوانی کنند؟ چنددرصدشان حتی یک بار نگاهی هر چند کوتاه به شاهکارهایی چون هفتپیکر نظامی کردهاند؟ الان چه تعداد از مردم میتوانند دو پاراگراف به فارسی سلیس و روان بنگارند؟ چنددرصدشان اصلاً اهمیت میدهند؟!
۲- زبان فارسی را دوست دارید؟ خطری که زبان فارسی را تهدید میکند، آموزش زبانهای دیگر یا آموزش به زبانهای دیگر نیست، بلکه خطر از یک سو از گفتار و نوشتارِ احمقانه و پرطمطراق و پر از غلطی است که در ادارات و در رادیو و تلویزیون استفاده میشود، و از سوی دیگر از گفتار و نوشتار یلخی، سرسری، و راحتالحلقومی است که اکنون بین مردم و به خصوص جوانان رایج شده است. اما شاید از اینها بدتر، انبوه نوشتههایی است که، بدون درونمایهای ارزنده، سالادی طولانی از کلمات میسازند (پدیدهی "ورور کردن"). اینها در متون درسی آموزش دولتی هم فراوان شده و جایگزین متنهای درست و خوب زبان فارسی شدهاند. اینها زبان را از درون خالی کرده، آن را میپوسانند. در هر دانشکدهای یک پایاننامه در هر رشتهای دوست دارید به صورت تصادفی انتخاب کنید. به احتمال بسیار زیاد به فارسی بد و پرغلط نوشته شده است، یعنی نگارشی که رسانهی ملی و شایع شدن سبک نامهنگاری اداری و آموزش ملی و شایع شدن "ورور کردن" در چند دههی گذشته ویرانش کردهاند. اگر فارسی را دوست دارید، به جنگ اینها بروید، و نه به جنگ آن پدر و مادر آذری یا کرد یا بلوچی که به هر دلیلی میخواهند بچهشان مدرسهای به زبان خودشان برود.
۳- اگر زبان فارسی تا همین یکی دو قرن پیش چنان قدرتی داشت که از دربار عثمانی تا دربار شاهان گورکانی هند به عنوان زبان فاخر صحبت میشد، اگر در ایران در میان قبایل ترک شاهسون، که خیلیشان حتی به زبان فارسی مسلط نبودند، شاهنامهخوانی محبوب بود، اگر مردم عادی شهری و حتی دهاتی گاه اشعار زیادی از شعرای بزرگ حفظ بودند، اگر یک تعزیهخوان بیسواد پنجاه سال پیش احاطهی بیشتری به ادبیات و واژگان فارسی داشت تا شاید ۹۵درصد دانشگاهرفتههای امروز، اینها به علت قوت و قدرت فرهنگی زبان فارسی بود، و نه اعمال زور و اجبار. تا قبل از اینکه فارسی "زبان ملی" اعلام شود، از خطههای ترکزبان کشورمان ادیب و شاعر فارسیگوی بیشتری برمیخاست تا بعد از آن.
۴- مانند هر مقولهی فرهنگی، در مورد زبان هم، اجبار اثراتِ مخرب و مضر پیشبینینشدنی دارد. در داستان پوشش، چه در حجابزدایی رضاشاه و چه در حجاب اجباری ج.ا.، چه قدر مصیبت دیدیم؟ در مسئلهی زبان هم وضع همینطور است. اگر هدفمان فقط اجبار و زورگویی نیست و حقیقتاً فارسی را دوست داریم، باید از اجبار آن بپرهیزیم (اجباری که خدا میداند چه عوارضی دارد)، همانگونه که باید از اجبار هر امر فرهنگی که خوب و مثبت میپنداریم بپرهیزیم.
۵- وقتی سخن از فارسی میشود فوری وفاق و همبستگی ملی مطرح میشود. سئوال این است که: وقتی پدر و مادری کرد یا ترکزبان به شدت شاکی و ناراضیاند چون بچهشان در مدرسه به خاطر یادگیری به زبانی غیر از زبان مادری دچار اضطراب و عدم یادگیری شده، آیا این اجبار به وفاق ملی کمک میکند یا از آن میکاهد؟ سئوال این نیست که آیا آن پدر و مادر درست فکر میکنند یا نه، بلکه اینکه کی و کجا اجبار و زور به وفاق و همبستگی انجامیده؟!
۶- آیا به چیزی به اسم "زبان ملی" (که متفاوت از زبان رسمی اداری است) نیاز داریم؟! سوییس که نه زبان ملی دارد و نه حتی یک زبان رسمی، کشوری است با بیشترین ثبات در اروپا (با سابقه بیش از ۵ قرن). آیا بریتانیا که به زور انگلیسی را زبان ایرلند کرد، توانست ایرلند را نگاه دارد؟ آیا هند با ۲۸ استان بزرگ، که هر کدام زبان، بلکه زبانهای متفاوت خود را دارند، فروپاشید؟ آیا تا یک قرن پیش که پدیدهی "زبان ملی" را از فرانسه وارد نکرده بودیم، اقوام ایرانی نمیتوانستند در کنار هم زندگی کنند؟
۷- و در آخر، اینکه یک پدر و مادر برای تحصیل بچهشان چه زبانی یا چه نوع آموزشی انتخاب میکنند نه به من ربط دارد و نه به تو! بهترین کار آن است که از فضولی در کار مردمان دست برداریم.
@jenabegav