رحیم را آزاد کنید✍️مسعود جعفرزاده جهرمی
♦چیزی نمینویسم که به گوشه قبای کسی بر بخورد! نمیگویم بالای چشم کسی ابروست! همه چی خوبست! عالی است! ما چقدر خوشبختیم! همه چی گل و بلبل است!
رفاه، کامل!
معیشت برقرار!
اوضاع رو به راه!
آزادی در نهایت!
حق اعتراض به رسمیت شناخته شده!
♦دیگر چه می خواهیم؟ اصلا خوشی زده زیر دلمان! هیچ مشکلی نداریم! فقط رحیم را آزاد کنید. جای رحیم ما در زندان نیست. جای او در دانشگاه است، همان دانشگاهی که اجازه تدریس در آن را به او نمیدهند! جای رحیم در محافل دوستان است، در مجامع اندیشهورزی است، رحیم اهل قلم و اندیشه و نقد و تحلیل است.
♦رحیم اگر ظاهر سخنش و قلمش و دل نوشتهاش تلخ است اما ثمر شیرین دارد، درست مثل داروی تلخ شفابخش اگر بدانیم و بدانند!
قلم رحیم چون چاقوی جراحی تیز و برنده است، میبرد اما به قصد ترمیم نه تخریب، می سوزاند اما برای بهبودی. چرا این نکته را در نمییابید؟!
♦چرا این گفته شهید بهشتی را به یاد نمیآورید که من تلخی سخن صادقانه را بر شیرینی سخن چاپلوسانه و متملقانه ترجیح میدهم. اگر به فکر صلاح و اصلاح ملک و ملتاید باید از قلم رحیم و نقدهای تندش استقبال کنید، باید او و امثال او را قدر بدانید و بر صدر بنشانید نه این که محدود و دربندش کنید. سخن او را بشنوید و اگر اندیشهاش را قبول ندارید نقد کنید. رحیم یک اندیشهورز آگاه و دلسوز است، اندیشه را نمیتوان حبس کرد و دربند کشید، چرا این نکته بدیهی را در نمییابید؟!
♦رحیم را آزاد کنید، جای او در زندان نیست، جایش در میان آزادگان و آزادمردان است، جای رحیم در بین وطن پرستان است، در قلب تک تک دوستان است.
رحیم را هر چه زودتر آزاد کنید و برای خود خشم و نفرت نخرید.
♦سرودهای از دل و جان برای آزاده دربند ستم، برادرم رحیم قمیشی که در ۲۵ بهمن قرار عاشقان را سامان داد و پیمان خوبان را بنیان نهاد.
دلی بیکینه دارد چون رحیم است
که عبد خالص رب کریم است
زبانی تند دارد چون ابوذر
زبانی که پر از هشدار و بیم است
نه سودای مقامی دارد و نی
پی مال و منال و زر و سیم است
چو سختیها کشیده او به دوران
صبور و بردبار است و حلیم است
درون سینهاش عشقی خدائی است
به درد و محنت مردم سهیم است
قلم خوش میزند او بینهایت
گریزان او ز دونان لئیم است
درونش با برونش هست یکسان
قمیشی صاحب خلق عظیم است
هم آزاد است و هم آزاده از بند
به فکر خلق محتاج و یتیم است
ندارد باک در راهش ز تهمت
که داراییش یک نفس سلیم است
چو باور دارد او بر راه و رسمش
از این رو استوار است و قویم است
هراسان نیست او از باد و توفان
چو بیدی که گرفتار نسیم است
ز یاران وفادار وطن هست
که مردی پخته از نسل قدیم است
چو فولاد است در عزم و اراده
و روشنبین و دانا و حکیم است
زبانش سرخ اما طینتش سبز
نمیدانم چه گویم او رحیم است
پر و بالش نچینید او عزیز است
طریقش هم صراط المستقیم است
#پایگاه_خبری_جانبازان_جنگ_تحمیلی
@janbazanesabz