بدرود آقای لینچ
#دیوید_لینج کارگردانی مولف، با آثار عجیب، مبهوتکننده و غالباً ترسناکش برای سینما و تلویزیون شناخته میشود؛ آثاری همانند #مخمل_آبی و #جاده_مالهالند و سریال پدیدهاش، «تویین پیکز». اما در استودیوی خانگیاش در تپههای #هالیوود، مشغول ساخت چیزهای دیگری مثل موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی، فیلم کوتاه و موزیک ویدیو هم بود.
فیلم اول او، کله پاککن، به یک اثر کلاسیک نمادین تبدیل شد و راهش را به سمت ساخت فیلم #مرد_فیل_نما هموار کرد که برای هشت شاخه از اسکار نامزد شد و همینطور اقتباس از رمان تلماسه (Dune) اثر فرانک هربرت، با بودجه کلان که شکست مالی دردناکی را در سال ۱۹۸۴، هنگام عرضه متحمل شد.
در گذر زمان، #فیلمهای #لینچ غیر خطیتر میشدند و بلوغ آن در رویای تبگونه «آینلند امپایر» دیدیم. البته در این بین، فیلم سال ۱۹۹۹ یعنی «داستان استرِیت»، به طرز غافلگیرانهای داستان خطی داشت؛ مصون از ذات خشنی که امضای بسیاری از آثارش است.
دیوید لینچ از سینمای محبوب خود می گوید: به نظرم شاید #فدریکو_فلینی بزرگترین کارگردان تاریخ سینما باشد و «هشت و نیم» هم محبوبترین فیلم من از او باشد؛ من کلی لیتوگرافی از صحنه آخر این فیلم انجام دادم. «جادوگر شهر اُز» هم یک اثر محشر و پُر معنا در سطح بسیار بالایی است و من عمیقاً «بلوار سانست» را به خاطر اینکه چگونه عصر طلایی هالیوود و سقوطش را نشان داده، دوست دارم. این یک داستان فوق العاده هالیوودی است. از او سوال می شود که آیا ما در دوران تاریکی زندگی می کنیم؟ پاسخ می دهد: نه، من حس میکنم که در دوران بسیار تاریکی بودیم و دوران بهتری دارد از راه میرسد. مسئله این است که اخبار بد، همیشه خریدار دارند. چیزهای ترسناک، خریدار دارند. توجهربایی، خریدار دارد. پس ما همه اخبار خوب را نمیشنویم وقتی که رخ میدهند، چون که یکجورایی ملالآور به نظر میرسند. اما من فکر میکنم که بسیار چیزهای خوبی وجود دارند که در حال رخ دادنند و مردم به آنها میاندیشند و واکاوی میکنند. من فکر میکنم که آینده بسیار درخشان است.
.
بهزاد خورشیدی
@honarnaamehh
#دیوید_لینج کارگردانی مولف، با آثار عجیب، مبهوتکننده و غالباً ترسناکش برای سینما و تلویزیون شناخته میشود؛ آثاری همانند #مخمل_آبی و #جاده_مالهالند و سریال پدیدهاش، «تویین پیکز». اما در استودیوی خانگیاش در تپههای #هالیوود، مشغول ساخت چیزهای دیگری مثل موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی، فیلم کوتاه و موزیک ویدیو هم بود.
فیلم اول او، کله پاککن، به یک اثر کلاسیک نمادین تبدیل شد و راهش را به سمت ساخت فیلم #مرد_فیل_نما هموار کرد که برای هشت شاخه از اسکار نامزد شد و همینطور اقتباس از رمان تلماسه (Dune) اثر فرانک هربرت، با بودجه کلان که شکست مالی دردناکی را در سال ۱۹۸۴، هنگام عرضه متحمل شد.
در گذر زمان، #فیلمهای #لینچ غیر خطیتر میشدند و بلوغ آن در رویای تبگونه «آینلند امپایر» دیدیم. البته در این بین، فیلم سال ۱۹۹۹ یعنی «داستان استرِیت»، به طرز غافلگیرانهای داستان خطی داشت؛ مصون از ذات خشنی که امضای بسیاری از آثارش است.
دیوید لینچ از سینمای محبوب خود می گوید: به نظرم شاید #فدریکو_فلینی بزرگترین کارگردان تاریخ سینما باشد و «هشت و نیم» هم محبوبترین فیلم من از او باشد؛ من کلی لیتوگرافی از صحنه آخر این فیلم انجام دادم. «جادوگر شهر اُز» هم یک اثر محشر و پُر معنا در سطح بسیار بالایی است و من عمیقاً «بلوار سانست» را به خاطر اینکه چگونه عصر طلایی هالیوود و سقوطش را نشان داده، دوست دارم. این یک داستان فوق العاده هالیوودی است. از او سوال می شود که آیا ما در دوران تاریکی زندگی می کنیم؟ پاسخ می دهد: نه، من حس میکنم که در دوران بسیار تاریکی بودیم و دوران بهتری دارد از راه میرسد. مسئله این است که اخبار بد، همیشه خریدار دارند. چیزهای ترسناک، خریدار دارند. توجهربایی، خریدار دارد. پس ما همه اخبار خوب را نمیشنویم وقتی که رخ میدهند، چون که یکجورایی ملالآور به نظر میرسند. اما من فکر میکنم که بسیار چیزهای خوبی وجود دارند که در حال رخ دادنند و مردم به آنها میاندیشند و واکاوی میکنند. من فکر میکنم که آینده بسیار درخشان است.
.
بهزاد خورشیدی
@honarnaamehh