خاطرات فوت فتیشی 🔥🚶


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Erotika


Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
Erotika
Statistika
Postlar filtri


سلام من ارسلان هستم از تهران ورامین
منو رفیقم یه روز تصمیم گرفتیم بریم چیز پولی بکنیم بعد هم من علاقه به پا دارم هم رفیقم
ما می‌خواستیم یه جن ده پیدا کنیم بشه پاشو هم بخوریم
بعد یکی دو هفته گشتن یه زنه بود سنش ۳۰اینا بود پاهاش خیلی بد بود هیچی دیگه کیر شدیم😂 فقط کردیمش بقی پولش هم دادیم

8.4k 0 16 80 61

سلام سیاوشم 15 ادامه داستان
https://t.me/footmov/611

گفتم با مامی حال نمیکنم، گفت باشه، گفت بشین و یه لیوان برام آورد فک کنم توش شاش بود، ولی مجبورم کزد بخورم وقتی خوردم دو دقیقه رو صورتم نشست بعدش بیهوش شدم، وقتی که بیدار شدم دیدم با دیلدو کمری داره منو میگاد و گردنم رو با قلاده گرفته، گفتم ندا جون این که جزو علایقم نبود، گفت آخه من باهاش حال میکنم و تو شاشم مایع بیهوشی ریختم و چند دقیقه بعد منو ول کرد و گفت بیا پاهامو بلیس، لیسیدم و بو کردم و بعدش زیربغلش رو بو کردم و لیسیدم، این داستان مال دو هفته قبل بود و کونم هم درست شده و از اون به بعد هر دو سه روز یبار میاد جلو در خونمون و زنگ میزنه بیام پایین و با ماشین منو میبره خونش و فقط پاهاشو زیربغلشو میلیسم و بومیکنم و خیلی هم مهربونه

اونایی که میگن کسشره باید بگم واقعیه و اگه ری اکشن های 👍 یا ❤️ رو مجموعشونو برسونید 500 تا فیلم پالیسی کردنم براش رو تو کامنتای همین پست میزارم و تو فیلم اسم خودمو خودش رو میگم و میگم تقدیم به کانال خاطرات فوت فتیشی❤️

8.4k 0 22 10 270

سلام من هانام 19سالمه و فوت فتیشم🙂
خیلی دوست دارم که یه بار تجربشو داشته باشم🥲
از وقتی که 6، 7 سالم بود همچین حسی رو داشتم ولی به خاطر اینکه فکر می کردم فقط منم که اینجورم خیلی احساس بدی داشتم و اصلا درک نمی کردم خودمو و نمی فهمیدم چرا باید همچین چیزی رو دوست داشته باشم😕
تا اینکه چندسال بعدش فهمیدم که تنها نیستمم

من یه پسرخاله دارم که حدودا یه سالی از من کوچیک تره.
حدود 2سال پیش که رفته بودیم مسافرت و خاله اینامم بودن نصف شب بیدار شدم دیدم پایین پاهام خوابیده من فکر کردم تو خواب قل خورده و سریع پاهامو جمع می کردم که یه وقت نخوره به صورتش
تقریبا یه هفته ای که مسافرت بودیم هر وقت بیدار می شدم می دیدم پایین پاهام خوابش برده و تعجب می کردم که چرا اینجوره
من خیلی خوابم سنگینه و وقتی بخوابم متوجه چیزی نمیشم

تا اینکه از مسافرت برگشتیم و اون اومد خونمون، خودش تنها. این اولین بار بود که می اومد و شب رو خونمون می موند به خاطر همین واسه هممون عجیب بود، خودش می گفت چون یه مدت مسافرت باهم بودیم به ما عادت کردم ما هم باور کردیم:))
من عادت دارم شبا زود بخوابم ولی یه شب بدخواب شده بودم و فکر می کنم حدود ساعتای 2شب من فقط پتو رو خودم کشیده بودم اما بیدار بودم که احساس کردم یکی اروم پاهامو تو دستش گرفت، یه لحظه خشکم زد.
بعد اون اروم پاهامو می بوسید و لیس می زد بر خلاف انتظارم خوشم اومده بود🥰
جا به جا شدم به یه سمت دیگه که راحت تر باشه🤗
حدود یه ساعتی اینکارو با پاهام انجام داد و بعد هم که خسته شد دوباره پایین پاهام خوابید

بعد از اون شب متوجه شدم علاوه بر اینکه خودم فوت فتیشم، اینکه یه نفر پاهامو ببوسه و... هم دوست دارم🙁

8.2k 0 23 60 94

پسرم ۱۶ امروز برای اولین بار توسنستم موقعی که خالم خواب بود از پاش عکس بگیرم بعد رفته تو دستشویی جقزندم با عکسا فیلما بعدش خالم ر فتم پاشو بو کردم و این بار جرعت پیدا کردم بوس کنم دو سه این کار کردم بعد یجوری جق زدم تو اتاق و بالوشو جلو کیرم گذاشتم که بیدار شد نفهمه حتی بیدارم نشد بعدش دیگه چند ساعت بعد رفتم خونه او یکی خالم برا شام
بکیرمم نیست فک کنید ساخته ذهنی یا چیز دیگه اما من برای اولین بار پی به راست بودن بعضی از خاطرات بقیه پی بردم شایان به ذک هست که خالم خیلی وقته طلاق گرفته و تقریبا یک زن چهل ساله با پاهای عالیه این ماجرای من جزئیات زیادی داشت که نخواستم متن طولانی بشه امیدوارم یک زمان جرعتشو پیدا کنم و علاقمو بتونم دوباره ولی این بار دیگه اشکار بگم ممنون از توجهتون


سلام میرم سر اصل مطلب
من رو پاهای عمم(سمیرا) خیلی شق بودم اینم مجرد بود یه شب خواب بود پاهاشو لیس زدم شور و گرم بود ولی یه دفعه از خواب پرید گفت چرا اونجایی منم گفتم همینطوری نمیدونم فهمید یا نه(گول اینایی که میگن خوردیم نفهمید رو نخورید سریع بیدار میشن)
من بعد اون دفعه همیشه سعی میکردم خودمو به پاهاش نزدیک کنم و چون لاغره میگم بهش کمرم درد می‌کنه بیا پشتمو لگد کن اونم می‌ره رو کمرم وایمیسته و منم میمیرم🥲
یه روز رفتیم گردش اون پاهاش تو آب بود به منم گفت بیا منم رفتم اولش پامو گذاشتم و رو ساقش آب میریختم
یه دفعه دلمو زدم به دریا
گفتم: زیاد راه اومدی بذار پاهاتو بمالم
گفت: خسته نیست نکن(فک کنم قبلا فهمیده بود که فتیش دارم)
گفتم: نه مگه میشه بده من
سریع پاشو کشیدم شروع کردم مالیدن اونم خندید و گفت مثل این برده ها
منم چیزی نگفتم فقط مالیدم ولی یه استرس خاصی داشتم
دیگه هی رفتم بالاتر و رسیدم به نزدیکای زانوش که پاشو کشید و گفت دیگه بسته ول کن
گفتم اونیکی پات مونده ها عمه سمیرا جان
گفت نه نمی‌خوایم
بعدش از آب اومدیم بیرون و رفتیم جلوتر منم شق کرده بودم هی با کیرم بازی میکردم اونم میدید ولی سریع چشمشو میکشید و چیزی نمی‌گفت
اون میخواست راه بره من ازش میخواستم هی پامونو بذاریم تو آب
یه دمپایی خیلی خوشگل هم پوشیده بود
خودش گفت دمپاییم خیلی تمیز شده ها
گفتم آره ولی مهم کف‌اش هست بذار ببینم تمیز شده
دیدم خودش اورد بالا و انگشت هاشو باز کرد و کف دمپایی از کف پاش جدا شد
دمپایی رو از پاش دراوردم گفتم بذار تمیز کنم ازم گرفت گفت نه نمیخواد الان دوباره خاکی میشه
(داستان واقعی بود نظراتتونو تو کامنتا بگید اگه خواستم میام پیوی عکسای عممو باهاتون تبادل میکنم
درضمن کار آخرم که هی به کیرم دست میزدم کار خطرناکی بود نکنید یه وقت براتون بد نشه تو خواب هم سراغ پای کسی نرید)

6.2k 0 13 23 47

سلام
آقا منم خلاصه مینویسیم که زیاد وقتتون رو هدر نده
بچه بودم تقریبا کلاس دوم و سوم یه دختر دایی داشتم که پاهاش محشر بود اونم بچه بود تو راه پله گیرش آوردم گفتم تا پاهاتو ندی ببوسم نمی‌زارم بری
اونم گفت باشه اما به هیچکس نگی
آقا کف و روی پاشو بوسیدم اما چون بچه بود بو و مزه نداشت😂😂
الان ۲۳ سالمه و هرچی منو میبینه جوراب پاش می‌کنه چون هرچی میدیدمش چشمام می‌رفت سمت پاهاش اما الان پاهاش از قبلم خوشگل تره


foot love🫦 dan repost
https://t.me/footeternallove

کانال اصلی فیلتر شد متاسفانه ادامه فعالیت رو در چنل بالا انجام میدیم🔥


دوستان چنل اصلیمون فیلتر شد متاسفانه بزودی فعالیت رو در چنل جدید شروع میکنیم


پاهای خاله جون قسمت ۵:
بعد از اینکه سرامیکا رو تمیز کردم رفتم پیش خاله و اونم گفتش که فردا قراره زن پسر عموی بابابزرگ بیاد خونش و از آمریکا میاد و باید بره دنبالش و حدودا فردا پنج و نیم شیش صبح میرسه فرودگاه
زری خانم یه زن حدودا ۶۰ ساله بود که شوهرش که پسر عموی بابا بزرگه یه ده سالی میشد که به خاطر سرطان فوت کرده بود و چون دو تا از سه تا بچه زری خانم توی آمریکا بودن اونم رفته بود اونجا زندگی میکرد و عید نوروز و تابستونا رو میومد ایران و دوباره بر میگشت
خلاصه خاله ازم خواست که باهاش فردا صبح حاضر شم تا با هم بریم دنبال زری خانم و بهم گفت که اجازمو هم اگه خواستم میگیره تا شبم پیشش بمونم تا با هم هم فیلم ببینیم همم فردا صبح از خونه خاله بریم دنبال زری خانم منم که گفتم حتما میخوام میشه اجازمو بگیری اونم گفتش آره حتما میگیره ولی به شرط اینکه موقع فیلم پاشنه پاشو بمکم چون خیلی بهش حال میده منم گفتم که اصلا از خدامه و حتما این کارو انجام میدم
خلاصه دیگه خالم شام رو آورد و منم کلی کار کرده بودم و منتظر شام بودم که یهو خالم گفت برم فیلمو باز کنم و بیام زیر پاهاش منم گفتم خاله میشه اول شام بخورم بعدش اونم گفتش نه اول پاشنه پامو بیا یکم با دهنت مثل همون روز لیس بزن و بمک بعدش شامتو بخور منم رفتم و یه جوری دراز کشیدم که هم بتونم تلویزیون رو ببینم هم کارمو انجام بدم خاله هم داشت روی مبل شامشو میخورد که فسنجون هم بود منم خیلی دوست داشتم و بوش هم که نگم اصلا عالی ولی فعلا باید پاشنه خاله رو تا وقتی که راضی بشه و قانع میمکیدم و واقعا داشتم با تمام قوا و توجه میمکیدم و خالمم هر از گاهی پاشو میچرخوند و بعد حدود بیست دقیقه بهم گفت پاشم و شامم رو بخورم و گفتش ولی قبلش این برنجایی که ریخته رو مبل و زمین رو بخورم و منم یکم بدم اومد و گفتم خاله چندشه نمیشه که موهامو آروم گرفت و گفت از پای من که چندش تر نداریم بچه جون دهنتو وا کن که من جاشو بهت نشون بدم منم دهنو وا کردم و خاله هم موهامو میکشید و به سمت برنجای روی مبل زمین میبرد منم اونا رو می‌خوردم و بعد تموم شدن خاله گفت شامت خوشمزه بود و منم حقیقتش ناراحت شدم که برای من شام نبود و شامم همین چند تا دونه برنج بود که یهو خالم خندید و گفت قیافشو شوخی کردم بابا شامت رو اوپنه کشیدم و منم بدو بدو رفتم شامم رو آوردم و نشستم کنار فیلمی که تقریبا نیم ساعت شو از دست داده بودم خوردم و همونجا خوابم برد
فردا صبح دیدم خاله داره بیدارم می‌کنه که پاشیم و بریم منم سریع پاشدم رفتم طبقه پایین دست و صورتمو شستم و لباس پوشیدم و رفتم پارکینگ و سوار ماشین شدیم و حدود یه ساعت و نیم تو راه بودیم تا بالاخره رسیدیم و زری خانم رو هم ده دقیقه بعد از اینکه رسیدیم دیدیمش و باهاش سلام و احوالپرسی کردیم و راه افتادیم به سمت خونه تو راه من تو ماشین خوابم برد و وقتی رسیدیم پارکینگ بیدار شدم و خالم بهم سپرد که یه سری از وسایل های زری خانم رو بیارم بالا و اونا هم با آسانسور رفتن بالا و منم وسایل رو از ماشین در آوردم و ماشینو قفل کردم و با آسانسور رفتم طبقه بالا و دیدم زری خانم از دستشویی اومد بیرون و شروع کرد به حال و احوال کردن با من و منم داشتم با کلی تعارف خجالت جوابشو میدادم و در همین حین رفت و رو مبل چرمی های راحتی نشست و لم داد و گفت انقدر خستم که نگم که یهو خاله برگشت گفت بزارید امیر پاهاتون رو ماساژ بده تا خستگیتون در بره خیلی کارش درسته تو این کار و زری خانمم گفت که نه آخه نمیشه پاهام خیلی زیاد عرق کرده و بو میده خالمم گفت نه بابا پاهاتون مثل گل میمونه این حرفا چیه و رو به من کرد و گفت بدو سریع پاهای زری خانم رو از اون ماساژ مخصوصا بده و زری خانمم گفت ماساژ مخصوص چیه که خالمم گفت امیر دوره دیده و ماساژ پای حرفه ای بلده اینو که زری خانم شنید با یه حالت مشتاقانه گفت که پس اگه زحمتی نیست یکم ماساژ خیلی برام خوب میشه منم گفتم که چه زحمتی اصلا این حرفا چیه
رفتم روی زمین جلوی مبلی که زری خانم نشسته بود نشستم و پاهای زری خانم رو گرفتم تو دستم و یکیشو گذاشتم رو رون پام و اون یکی پاشو هم تو دستام و مشغول ماساژ شدم زری خانم یه جوراب آبی نفتی رنگ پوشیده بود که معلوم بود خیلی وقته این جورابو میپوشه جون یکم از رنگ و رو رفته بود و واقعا هم خیلی بو میداد ولی خلاصه برای من مهم نبود در همین حین برگشت بهم گفت که دستت طلا واقعا خیلی خوب ماساژ میدی بازم ببخشید اگر پاهام بو میده منم گفتم نه بابا بوی بدی نمیدن اصلا خاله هم برگشت بهم گفت جورابای زری خانوم رو در بیار بدون جوراب ماساژ بده منم همین کارو کردم و زری خانمم گفتش که نه همینجوری خوبه ولی من تازه کارمو کرده بودم و داشتم ماساژمو میدادم زری خانم توی اون سن خیلی پاهای خوبی داشت رگ دار بودنو کفشون زرد بود و لاک آبی زده بود و کلا فک کنم رنگ آبی دوست داشت
ادامه قسمت بعد

7.2k 0 59 19 74

سلام اسمم سامانه و ۲۰ سالمه
خاطرم برای سال پیشه چون برا خودم باحال بود گفتم تعریف کنم
یبار با خونواده رفته بودیم بیرون شهر و شب همگی برگشتیم خونه پدربزرگم
تقریبا خاله ها، داییا ، پسر و دختر دایی ها و ... همه بودن
یکی از خاله هام ( هستی ۳۹ ) رو کاناپه کنارم دراز کشیده بود و پاهاش سمت من بود
یه جفت جوراب مچی قرمز پاش بود
یادم نیس چی شد ولی یهو بهم گفت سامان یکم پاهامو ماساژ میدی ؟!
منم از خدام بود ولی جلو همه فامیل ضایعه بود
گفتم : بلد نیستم خاله  
همونجوری ک خوابیده بود نشست رو مبل یه پاهاشو برد سمت صورتش بو کرد ، گفت بخدا تمیزه نترس 😂
بعد خودش جوراباشو در آورد و پاهاشو دراز کرد سمت من دوباره
منم نشسته بودم رو یه مبل تکی کنارش ، چرخیدم به سمت اون و شروع کردم ماساژ کف پاهاش
خیلیی نرم بود
تا اون روز اصن به پاهای خالم توجهی نداشتم
بعدش دستمو بردم لای انگشتاش
خودش گفت ساق پامم بمال یکم
اروم رفتم تا بالاتر و پشت پا و ساقشم ماساژ دادم
وسطاش گفت : خوب بلدی ک 😄
منم هیچی نگفتم ادامه دادم
پاهاش سایز ۳۷ خیلی ریزه و کامل تو دستام جا شده بود
داشتم عشق میکردم ک گوشیم زنگ خورد رفتم جواب بدم
تا برگشتم دیدم از جاش بلند شده 😑
از اون روز بد جور رفتم تو نخ پاهاش و دیگه نتونستم لمسش کنم
فقط وقتی خواب بوده لیس زدم یبار
(هر چی گفتم حقیقت بود امیدوارم بقیه هم کصشر تخیلی ننویسن 🙏🤍  )


سلام من رامین هستم ۲۲ سالمه
من همیشه به یاد پاهای زنداییم حق میزنم. پاهای تپل سایز ۴۱
ی روز رفتم خونشون به بهانه سر درد رفتم تو اتاق زنداییم و حراسان به سمت کشو جوراب هاش رفتم و دیدم واااای انواع جوراب مچی و توری و نخی و ساق بلند و نازک تو کشو جوراب هاش بود
ی جوراب مچی مشکی برداشتم و بردم تو دستشویی و حسابی بو کردم و لیس زدم


سلام سیاوشم 15 ساله از کرج
مبدونم فحش میدید و میگید خاطرم کسشره، ولی واقعیه
علایقم لیسیدن و بوییدن پا و جورابه
دیروز تو یه کوچه خلوت یه زنه رو دیدم ظاهر و پوششش شبیه میسترسا بود، پاهاش عالی بود، چون کسی نبود خایه کردم و گفتم شما میسترسید؟ گفت بچه تو مگه میدونی اینارو؟ گفتم اره علایقمو بهش گفتم و شماره و آیدی تلگرامشو داد، خب من تنهام تو کرج(چون پدر و مادرم ارمنستان رفتن و آبان بر میگردن منو تنها گذاشتن) خب بهش زنگیدم و پیام دادم، گفت دوست داری مامیت هم بشم؟ منم گفتم آره از خدامه و رفتم خونشون، وسایل شکنجه و هیچی نداشت فقط یه زن عادی، اسمش ندا بود و 30 سالش بود...

ری اکشن ❤️ رو برسونید 100 تا ادامش رو میزارم


پاهای خاله جون قسمت ۴
رفتم بالا گفتم خاله جون چه کاری داری گفتش فردا مهمون میاد براش و میخواد که برم براش خرید و یکمم اون یکی اتاقا که مونده بود رو مرتب کنم منم مو به مو کاراشو داشتم انجام میدادم خریدا رو انجام دادم خونه رو مرتب کردم ساعت دیگه حدودا هفت و نیم اینا بود که دیگه کارای من تموم شده بود و خالمم داشت ظرفا رو می‌شست رفتم گفتم بهش که تموم شده کارم اونم گفتش آفرین دستت درد نکنه منم گفتم خاله جون میشه به عنوان جایزه بزازی پاهاتو بلیسم اونم گفت امروز سیر نشدی بچه منم گفتم آخه دوست دارم پاهاتو فرو کنی تو حلقم چون خیلی حسه خوبی داره
اونم بهم گفتش که برو بچه جون از دفعه پیشت درس نگرفتی انقدر زود یادت رفت؟!
منم گفتم که اتفاقا به خاطر دفعه پیش میگم خیلی حال داد اونم گوشیشو در آورد و عکس توی گوشیشو نشونم داد که پاشو کرده تو دهنم و منم چشمام گشاد شده و دستمو انداختم رو پاش که پاشو در بیاره و بهم گفت که دفعه پیش دیر میجنبیدم الان خفه شده بودی که منم گفتم خب اون دفعه اولم بود و الان هیچیم نمیشه
خالمم یه سر تکون داد و گفت چون پسر خوبی بودی باشه
منم بهش گفتم خاله پس من همینجا کنار اوپن دراز میکشم خالمم اومد بالا سرم وایستاد و پاشو میخواست بکنه دهنم که گفت حداقل یکم بلیس تف مالی شه راحت بره تو دهنت منم زبونمو آوردم بیرون و خالم کف پاشو میکشید رو زبونم پای راستش رو داشت خیلی سریع رو زبونم میکشید جوری که یکم داشتم اذیت میشدم و بهم میگفت این کارم به من خیلی حال میده زبونت خیلی گرمه و نرمه و انگار داری پاهامو ماساژ میدی بعدش کنار پاشو داشت میکشید رو زبونم و انگشتاشو میکرد تو دهنم و می‌گفت که خوب خیسشون کنم که یهو دیدم انگشتاشو داره باهم می‌کنه تو دهنم اولش در حد همین که پنج تا انگشتش جا بشه بعدش از همون بالا سر من با یه لبخند شادی رو صورتش بهم گفت که حواسم باشه خفه نشم که یهو دیدم پاشو داره با فشار می‌کنه تو حلقم تا پنجه پاش کرد تو دهنم و دهنم داشت جر میخورد چون پاهاش پنجه ای بود و ناخنای زرد رنگش هم میخورد به ته حلقم و داشتم اوق میزدم که پاشو یکم کشید بیرون و منم آب دهنم رو قورت دادم و اونم بهم گفت دیدی نمیتونی منم گفتم که این تازه دست گرمی بود بیشتر از اینا هم جا میدم
خالمم سرشو تکون داد و گفت وا کن که خودت خواستی منم دهنمو تا ته وا کردم خالمم آروم آروم پاشو فرو کرد تو دهنم منم چون تو ویدیو های فوت گگ دیده بودم که زبونشونو در میارن تا پا بیشتر فرو بره منم زبونمو در آوردم بیرون و زبونمم داشت به کف پای خالم کشیده میشد و دیدم که حتی با اینکه پاشو بیشتر فرو کرده تو دهنم ولی اوق نمیزنم خالمم بهم گفت دهنت یکم دیگه گنده بود به جای کفشام میپوشیدمشون بعدش هم با انگشت اشاره اش لبمو رو به بیرون کشید و گفت آها حالا پام بیشتر می‌ره تو پاشنه کفشو باید زود تر می‌کشیدم و خندید و منم در حالی که ناخوناشو ته حلقم حس میکردم و قلقلکم میومدم خیلی عرق کرده بودم و نمی‌تونستم آب دهنمو قورت بدم که یهو انگشتاشو جمع کرد پاشو یهو فشار داد و تا پاشنه پاش کرد تو دهنم که منم فورا اوق زدم و حالم بد شد و تقلا کردم که خالم پاشو بکشه بیرون ولی اون داشت مقاومت میکرد و بهم گفت که
ها پس چی شد نمیتونی جاش بدی پس من دیگه داشتم دست و پا میزدم و اونم خیلی آروم پاشو کشید بیرون منم آب دهنمو پاشدم بدو بدو تو دستشویی تف کردم و شنیدم خالم میگه بدو برگرد منم برگشتم و دیدم همونجا کنار اوپن منتظره و بهم گفت بدو پای چپمو هنوز نکردم تو حلقت منم بهش گفتم که حالم بده و چند دقیقه وایسه که یهو دیدم اومد و گوشمو گرفت گفت بهت هر چی میگم باید بگی چشم منم از این لحنش یکم ترسیدم و رفتم دوباره دراز کشیدم و خالم گفت دهنتو وا کن و منم گفتم خاله بزار یکم لیس بزنم مثل قبلی که گفت نمیخواد ایندفعه تو حلقت خیسشون میکنم و پاشو در همین حین داشت فرو می برد تو دهنم منم یکم نگران بودم که بالا نیارم چون یکم حالت تهوع داشتم ولی خاله براش مهم نبود و پاشو مثل دفعه قبل با چپ راست کردن آروم آروم داشت میکرد تو دهنم و بهم میگفت باید تا پاشنه جا بدی و اینکار عملا ممکن نبود ولی خالم براش مهم نبود چون دهن من داشت جر میخورد نه اون و واقعا هم پاشو تا نزدیکای پاشنه تو دهنم جا داد و منم یواش یواش داشتم اوق میزدم که یهو اون یکی پاشو گذاشت رو دست چپم و خیلی محکم پای چپشو فشار داد تو دهنم جوری که پنج شیش بار پشت هم اوق زدم و آب دهنم ریخت رو سرامیک ولی خالم کاملا روم کنترل داشت یکی از دستام رو با دستش گرفته بود و رو اون یکی دستمم پاشو گذاشته بود و محکم فشار میداد تا اینکه من دیگه دم دمای بالا آوردن بودم که ولم کرد و بهم گفت که تمیز کنم سرامیکا رو بعدش برم پیشش چون کارم داشت

7.9k 0 74 99 76

سلام آقا من کمک می‌خوام سامانم از تهران
من والا تا حالا خایه نداشتم به کسی بگم یا تو خواب انجام بدم ولی جوراب بو میکنم من یه خاله دارم ۳۳سالشه و پاها خیلی خوبی داره چه جوری بهش بگم راه حل بدید کامنت بزارید میخونم من نمیتونم مستقیم بگم خانوادم بفهممن پارم فقط در حدی که بدونه و به کسی نگه مرسی کامنت هارو حتما میخونم


سلام من علی هستم و17سالم از وقتی بچه بودم این حسو داشتم عاشقشم این داستانی که میخام بگم مال پارسال هست وقتی که ما تصمیم گرفتیم برای مسافرت بریم مشهد بعد ما اونجا یه قوم داریم بابامو از قدیم میشناسن منم مارو تو ایستگاه تاکسی دید وسوارمون کرد و بختم از اونا بگم اونا خیلی پولدارن و از قدیم با بابام رفیق بوده خلاصه مارو برد خونشون یه باغ بزرگ داشتن از شانس خوب من یه دختر داشتن که دو سال از من بزرگتر بود و ناراحت بود که ما اومده بودیم اونجا هم خودش هم مامانش اسمش نازنین بود که نازی صداش میزدن از پاهاش نگم براتون سفید صورتی با لاک قرمز کشیده و سکسی مثل پاهای مامانش زیبا بود تو نخ پاهاش بود که به بهونه هوا خوردن با داداش کوچیکش رفتم حیاط هوا بخوریم و بازی کنیم من به یکم بازی کردیم بهش گفتم تو برو خونه من الان میام برم سرویس آخر باغ گفت باشه تا که رفت رفتم کفش های نازی رو برداشتم کفش نیم بوت سفید کثیف بود منم رفتم دورتر و شروع کردم به بوسیدن وبو‌کردن اولین بارم بود چون تا حالا همچین خایع نکرده بودم همین که داشتم لیس میزدم دختره اومد بالا سرم و گفت داری چه گوهی میخوری اشغال با دمپای بود من خودمو زدم به اون راه که یهو راه افتاد بره برا همه تعریف کنه من ریدم و افتادم به پاش زانو زدم و التماس کردم اونم گفتم به کسی نمیگه به شرطی که هرچی میگه بگم چشم من گفتم چشم و گفت فعلا برو گمشو بعد فرداش باباش با بابامامان من رفتن مهمونی یکی از آشنا ها و منو اونجا گزاشتن وقتی رفتن مامان. نازی اومد پیشم وگفت نازی برام گفته و اون فهمید من فوت فتیش هستم و هی ازم کار میکشید با نازی وقتی همه کارا تموم شد من خسته بودم که مامان نازی گفت زود بیا پاهاموماساژ بده که درد می‌کنه منم شروع کردم ماساژ دادن که یهو پاشو زد به دهنم گفت زود باش پاهامو بلیس من شروع کردم لیس زدن و بوکردن که یهو خود نازی با جوراب های سفید وکثیفش اومد و بهم گفت دراز بکش و با جفت پاش رفت رو صورتم بعد نشست روی مبل گفت زانو بزن من زانو زدم و خیلی تحقیر شدم و اونا خیلی خوششون میومد منو تحقیر میکردن روزمین تف میکردن ومیگفتن سجده کن وبلیس فحش میدادن و مامانش یهو گفت بسه جورایی نازی جون دربیار زود و برو بشور‌ بعد بیا بعد اومدم و مامانش رفت با دوستش تلفنی حرف بزنه که نازی هم لپتاپش رو برداشت و فیلم میدید ویکی زد تو گوشم وگفت همینطور چهار دست و پا وایسا وتا نگفتم تکون نخور 30دقیقه فیلم میدید و بعدش گفت زود پاهام رو تمیز کن منم شروع کردم به بوسیدن وبو‌کردن پلیس زدن که یهو پاشد و رفت کفشش رو پاش کرد وگفت دراز بکش و پاشنه پاشو کرد دهنم و گفت کفشمو در بیار و تمیز کن کفشش رو تمیز کردن و پاشو آورد نزدیک دهنم و کلان کرد تو دهنم داشتم خفه میشدم که مامان ش اومد و گفت بسه دیگه تو هم برو گمشو دستشویی رو تمیز کنم.

10.7k 0 27 13 109

نصیحت:

من همون خلاصه نویسم .
آقا مثل اینکه آدم نشدید . داداش میخوای خاطره بگی طرف از سن و سایز و اسم ننه باباش مینویسه .
بابا اینجا فوت فتیشه چیکار سایز ممه های مادر طرف داری .
مرسی اه


همونیم ک درباره خالم خدیجه گفته بودم

ایندفه درباره خالم راحلس 33ساله ی زنه قد کوتاه نازه کوچولو با اینکه گه گاهی باشگاه میره اما همون خاله کوچولو تپله پاهاش تپله خیلی کمم شکم داره سینه هاش اما 80 و بزرگه ی خاله فوقه سفید ساق پاهاش خیلی براق و سفیده بر عکس خاله خدیجم ک تقریبا برزنس این خیلی سفیده ی خاله روشنفکریه واقعا و برعکس همون خالم این اکثرا وقتا پاهاش ی بوی ملایم عرق میده جوراباش تقریبا بوشون تنده خیلی خوبه همیشه جوراب مچی میپوشه اسپرت جورابای ناز و کیوت مثل همیشه وقتی اونم خواب باشه پاهاشو دست میزنمو بو میکنمو میبوسم این خابش سنگین تر از اون خالمه و حسابی باهاش حال میکنم ابمو میاره وقتی کفت پاهای نرمو صافشو دست میزنم اوناییم ک پاهاشون تپله اکثرا کفه پاهاشون صافه صافه بدون قوس تقریبا وقتی جوراب کالج میپوشه خیلی دست میکشه رو پاهاش و این دیوونم میکنه قبلا ک تو کار فروش جوراب بودم هم ب این خالم گفتم از پاهاش خوشم میاد اما با این خیلی دربارش باز تر حرف زدم جوری ک حتی معذب شد برام ولی خب باز باهام اوکی شد اصلنم سرد نشد باهام وقتی خواب بود ب غیر پاهاش کونشم یکم مالیدم ک خدایی خیلی نرمه ب پاهاش لاک نمیزنه اما بازم پاهاش خوبه اونایی ک واقعا فوت فتیش باشن از بوی پاهاش خیلی خوششون میاد قبلنا کفشه پاشنه بلند میپوشید اما الانا همش کتونی میپوشه زمستونام بوت میپوشه
تو اینستاگرامشم ب بهونه اینکه جوراب فروش بودم و میخواستم مثلا جورابارو تست کنم خیلی ازش عکسه پاهاش گرفتم و بعدش فهمیدم ک چقدم جوراب نازک داره و جورابای نازکشم واقعا قشنگ بود خوشکل اما چون نمیپوشید کم استفاده میکرد همش یجا گذاشته بود متاسفانه زیاد اینا با نازک حال نمیکنن ی گه گاهی جورابای نازک میپوشن ک همونشم خدایی جذابه عکسه پاهاشو زیاد برام فرستاده البته خودم بهش گفتم ازمم میپرسید ک چرا عکسه بدون جورابمو میخوای بهش رک میگفتم ک پاهاشو دوس دارم و خیلی هم خدایی پایه هست باهام اما در حدی نیست ک بهش بگم پاهاشو بلیسمو اینا چون میدونم نمیزاره اگه بهش بگم بمالم میزاره و حتی بو میتونم بکنم جلوش اما خب فعلا وقتش نشده اینم درباره این خالم بود خاطرات زیاد جذابی نیست ولی میخوام بگم ک واقعا خیلی جذابه ک ب کسایی ک پاشونو دوس دارین بدون جرعت بهشون بفهمونین ک عاشق پاهاشونین و خیلی حسه خوبی داره راحت میشین ک ب بقیه میفهمونین فوت فتیشین

ب دختر خالمم حتی فهموندم اما اون ازین ناز بکناس ک اصلنم چیزه جذابی نیست با اینکه پاهای اونم بو کردم و چ بوی تندیم داره پاهاش اما اینم تو خواب بوده تو اینستام بهش گفتم حتی رسما بهش پینشهاد دادم ک پاشو بلیسم اما قبول نکرد


داداشم سلام
سلام خدمت تمام دوستان گل عضو این کانال
کوچیکتون مسعود هستم از اصفهان
حقیقتا داداش اینایی که میگن شب خونه فامیل پای طرفو برداشتم لیس زدم صد در صد کصشره
پا حساس ترین نقطه بدنه هرچی ک نزدیکش بشه میفهمه آدم حتی زمان خواب
پس اجازه بدید این کصشرای ساخت مغزتونو باور نکنم
خب بزار داستانمو بگم
من قبلا یه دوس دختری داشتم به اسم ملیکا
ایشون کاراته کار میکرد
بعد من همون اول حسمو بهش گفتم
خودشم بدش نیومد فقط به من میگف کثیفه و نکن فقط لمسشون کن
منم خب دفعه اولم ک نیست ولی بازم موقع دست زدن یا بوس کردن پای کسی یه استرس خاصی میگیرم که متوجه میشن بچه ها من چی میگم
اقایون یه روز رفتم پیشش
نشستیم یجا تو یه پارکی
میخاستم شروع کنم داستانو
اول بند کفششو باز کردم
بعد بلند شدم خودم ببندمش
پاهاشو در اوردم یه جوراب مچی بنفش رنگ پاش بود دستمو که زدم پاهاش از شدت گرماش
حالم یه جوری شد و نفس کشیدنم سخت شد
یه پاهاشو لمس میکردم و یواش گزاشتمش رو صورتم اونم داشت نگام میکرد فقط میگفت نکن دیوونه ای
بعد ک پاش رو کامل گزاشتم رو صورتم اصلا بوی بدی حس نکردم
جورابشو در اوردم و روی پاشو بوسیدم و میخواست پاشو بکشه و بره که من نگهش داشتم گفتم یکم دیگه بعدش انگشت های پاهاشو توی دهنم مزه کردم نه شور بود نه ترش فقط داغ بود
بعدش اومدم کف پاهاشو لیس زدم اونجا یکم شور بود ولی خیلی خوب بود
بعدش جوراباشو برداشتم برا خودم و یه جفت دیگه که براش خریده بودمو پاش کردم و تا خونه همراهیش کردم
طمع پاهاش توی دهنم بود که یه نخ سیگار روشن کردم کشیدم که بهترین سیگار زندگیم بود
مخلصیم شب تک تکون خوش❤️


سلام من محمد از کرج بریم سراغ داستان من ی دختر عمه ای با دختر عمویی دارم اینا خیلی پاهای خوبو نازی دارن مشخصاتشون اینه که(دختر عمم خیلی سفیده با پاهای خوشگل سایر ۳۹دختر عموم یزره سبزس با پاهای فوق العاده با سایز ۴۱) خلاصه اقا ما یروز مهمونی دعوت بودیم همه ی فامیل بودن بجز یکی از پسر عموهام «چون باباش مشکل داشت با عموهای دیگه بابام»

خلاصه ما یعنی دختر عموم دختر عمم من با یکی از پسر عموهام رفتیم اتاق یزره که صحبت کردیم گفتم بیاید ی بازی بکنیم گفتن چی منم گفتم جرعت و حقیقت ولی با قانون های جدید گفتن چ قانونی گفتم باید برای جرعت و حقیقت کاغذ از توی یه ظرف یا کاسه برداریم اقا هرکی ۳ تا مجازات باید می نوشت یعنی ۳ تا برای جرعت و ۳ تا برای حقیقت اقا خلاصه من نوشتم بو کردن به مدت دقیقه ی که شخص بخواد لیسیدن و بوسیدن به همین ترتیب اقا خلاصه نوشتیم انداختیم توی اون ظرف خلاصه سه دور گذشت هنوز نه نوبت من شد نه اون چیزایی که میخواستم اومد بیرون یهو عموم اومد گفتش باید برن پسر عموم وسط مجازاتش بود که رفت من با دخترا موندم و بازی کردم تا شد نوبت پرسیدن از من دختر عموم گفت جرعت یا حقیقت منم گفتم جرعت اونم گفتش اوممم جرعت پیدا کردی بزار ببینم دست کرد توی ظرف از توش یه کاغذ برداش باز کردش اول تعجب کرد بعدش گفت اینو کی نوشته مجازان بوسیدن پا منم خودم‌ زدم به کوچه علی چپ گفتم نمیدونم

اونا باهم گفتن ابول«پسر عموم» ننوشته ما دیدم ورقشو از خودمونم مطمعنیم پس تو نوشتی منم با کلی تکذیب اخر قبول کردم گفتم اره اقا خلاصه دیدم هردو یهو گفتن میدونستیم که فوت فتیشی اونا هم میدونستن چیه بعدش گفتن خوب پس منتظر چی هستی شروع کن توله

اولش باورم نشد اونا که اینطوری گفتن قند تو دلم اب شد بعدش منم با ی ترسی شروع کردم به بوس کردن پای دختر عموم بهش گفتم چقدر گفت ساکت باش کارتو بکن من از خدا خواسته از روی جوراب هی بوس میکردم اینم بگم یه جوراب سیاه سفید رنگی با شکلک خرس پوشیده بود انقدر بوس کردم که بعدش گفت خوب خسته شدم برو منم سریع رفتم کنار دیدم دختر عمم داشت فیلم میگرفت بهش گفتم داری چیکار میکنی یهو دختر عموم پاشو گذاشت روی سینم گفتش از این به بعد تو دیگه برده مایی منم دیدم چه فرصتی داره نصیبم میشه سریع افتادم به پای دختر عمم گفتم تورو خدا پاک کن التماس میکنم اونم یهو با پاشنه پا زدش تو کمرم «درد داشت» گفت ساکت توله یا به حرفامون گوش میدی یا میرم فیلمتو به تمام این جمع نشون میدم منم از یه طرف ترسیدم که اتو دارم دستشون از یه طرف خوشحال گفتم باشه

اقا مهمونی گذشت فردا صبحش دیدم دختر عموم پیام داده توله چطوری منم گفتم خوبم یهو پیام داده خوبم چی گفتم خوبم ارباب گفتش افرین ببین توله منو ایلار«دختر عمم»داریم برای کنکور میخونیم ببین میای خونه ما تا دینت به اربابت ادا کنی منم گفتم نمیتونم بیامو کار دارم یهو پیام داد دلت میخواد فیلمتو برای کل فامیل بفرستم پیام دادم ببخشید سرورم میام گفت ببخشید نه گفتم گه خوردم سرورم اونم گفتش خوب افرین حالا زود با اماده شو بیا

ادامشو پارت بعدی میگم اگه لایکا بره بالای۳۰ تا میگم

8.2k 0 20 25 183

خاطرات فوت فتیشی 🔥🚶 dan repost
https://t.me/sendnullbot

لینک ناشناس چنل لطفاً خاطرات خودتون رو اینجا ارسال کنید ❤️

👣💤 @footmov

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.