🔸️*مغالطهی «توانا بود هر که دانا بود.»*
The «knowledge is power» fallacy
🖊️محمدرضا سلیمی
■چرا «دانستن» کافی نیست؟
«من میدانم چگونه رانندگی میکنند؛ بنابراین، من میتوانم رانندگی کنم.» این استدلال مصداق مغالطهی «توانا بود هرکه دانا بود» است. مغالطهی توانا بود هرکه دانا بود به این ایده یا تصور اشاره میکند که دانستن یک موضوع یا یک مفهوم به تغییر رفتار منتهی میشود. این یک تصور نادرست است.
□در واقع، مغالطهی توانا بود هر که دانا بود زمانی اتفاق میافتد که ما تصور میکنیم «دانستن» به «توانستن» منجر میشود، و هر کس «میداند»، «میتواند». ساختار منطقی مغالطهی توانا بود هر که دانا بود عبارت است از: الف میداند؛ بنابراین، الف میتواند، یا «دانستن» مساوی است با «توانستن».
●هر چند فردوسی در شعر «توانا بود هر که دانا بود/زدانش دل پیر برنا بود.» بر اهمیت و ارزش دانش تاکید میکند، دانستن صرف برای دستیابی به موفقیت و تغییر رفتار کافی نیست. حتی عمل نکردن به دانش نوعی نادانی است. سعدی در این زمینه میگوید: «علم چندان که بیشتر خوانی/چون عمل در تو نیست نادانی»؛ «با علم اگر عمل نکنی شاخ بیبری».
○بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که درک یک مفهوم یا یک باور به تنهایی نمیتواند به اقدام موثر بینجامد. برای مثال، ممکن است فردی از ارزش و اهمیت غذای سالم آگاه باشد، اما نتواند بهخاطر عادتها و تعلقات عاطفی از خوردن غذاهای ناسالم خودداری کند.
■مغالطهی توانا بود هرکه دانا بود بیانگر فاصلهی بین دانش و عمل است و به این نکته اشاره میکند که عواملی مانند انگیزه، پشتکار فکری و کسب مهارت نقش موثری در تبدیل دانش به عمل ایفا میکنند.
□خلاصه، هر چند دانش صحیح و کافی بسیار ارزشمند و از اجزای اصلی تصمیمگیری و موفقیت است، همیشه کلید تغییر رفتار نیست. بنابراین، صرف دانستن حقایق لزوماً به عمل منجر نمیشود. حتی گاهی اطلاعات بیشاز حد مانع تصمیمگیری میشود، زیرا «دانش بیشاز حد» گاه ممکن است به «تفکر بیشاز حد» که نوعی خطای شناختی است منتهی شود و در نهایت به فلج تصمیمگیری بینجامد.
●مغالطهی توانا بود هرکه دانا بود از «ناهماهنگی شناختی» نشئت میگیرد. ناهماهنگی شناختی یا تعارض شناختی یعنی تضاد یا تعارض بین باورها و رفتارهایمان. ناهماهنگی شناختی تضاد بین دو باور است که همزمان در ذهن ما حاضرند. برای مثال، میگوییم مال دنیا ارزش ندارد، اما دائماً به دنبال مادیاتیم؛ از مضرات سیگار آگاهیم، ولی سیگار میکشیم؛ یا ادعا میکنیم در حال مبارزه با فسادیم، اما خودمان فساد میکنیم.
❇️ فرا نو، نگاهی نو
▶️ @faraaano
The «knowledge is power» fallacy
🖊️محمدرضا سلیمی
■چرا «دانستن» کافی نیست؟
«من میدانم چگونه رانندگی میکنند؛ بنابراین، من میتوانم رانندگی کنم.» این استدلال مصداق مغالطهی «توانا بود هرکه دانا بود» است. مغالطهی توانا بود هرکه دانا بود به این ایده یا تصور اشاره میکند که دانستن یک موضوع یا یک مفهوم به تغییر رفتار منتهی میشود. این یک تصور نادرست است.
□در واقع، مغالطهی توانا بود هر که دانا بود زمانی اتفاق میافتد که ما تصور میکنیم «دانستن» به «توانستن» منجر میشود، و هر کس «میداند»، «میتواند». ساختار منطقی مغالطهی توانا بود هر که دانا بود عبارت است از: الف میداند؛ بنابراین، الف میتواند، یا «دانستن» مساوی است با «توانستن».
●هر چند فردوسی در شعر «توانا بود هر که دانا بود/زدانش دل پیر برنا بود.» بر اهمیت و ارزش دانش تاکید میکند، دانستن صرف برای دستیابی به موفقیت و تغییر رفتار کافی نیست. حتی عمل نکردن به دانش نوعی نادانی است. سعدی در این زمینه میگوید: «علم چندان که بیشتر خوانی/چون عمل در تو نیست نادانی»؛ «با علم اگر عمل نکنی شاخ بیبری».
○بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که درک یک مفهوم یا یک باور به تنهایی نمیتواند به اقدام موثر بینجامد. برای مثال، ممکن است فردی از ارزش و اهمیت غذای سالم آگاه باشد، اما نتواند بهخاطر عادتها و تعلقات عاطفی از خوردن غذاهای ناسالم خودداری کند.
■مغالطهی توانا بود هرکه دانا بود بیانگر فاصلهی بین دانش و عمل است و به این نکته اشاره میکند که عواملی مانند انگیزه، پشتکار فکری و کسب مهارت نقش موثری در تبدیل دانش به عمل ایفا میکنند.
□خلاصه، هر چند دانش صحیح و کافی بسیار ارزشمند و از اجزای اصلی تصمیمگیری و موفقیت است، همیشه کلید تغییر رفتار نیست. بنابراین، صرف دانستن حقایق لزوماً به عمل منجر نمیشود. حتی گاهی اطلاعات بیشاز حد مانع تصمیمگیری میشود، زیرا «دانش بیشاز حد» گاه ممکن است به «تفکر بیشاز حد» که نوعی خطای شناختی است منتهی شود و در نهایت به فلج تصمیمگیری بینجامد.
●مغالطهی توانا بود هرکه دانا بود از «ناهماهنگی شناختی» نشئت میگیرد. ناهماهنگی شناختی یا تعارض شناختی یعنی تضاد یا تعارض بین باورها و رفتارهایمان. ناهماهنگی شناختی تضاد بین دو باور است که همزمان در ذهن ما حاضرند. برای مثال، میگوییم مال دنیا ارزش ندارد، اما دائماً به دنبال مادیاتیم؛ از مضرات سیگار آگاهیم، ولی سیگار میکشیم؛ یا ادعا میکنیم در حال مبارزه با فسادیم، اما خودمان فساد میکنیم.
❇️ فرا نو، نگاهی نو
▶️ @faraaano