دکتر سرگلزایی drsargolzaei


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


🔴 فایل صوتی چهاردهمین نشست (لایو اینستاگرام) از سلسله گفتگوهای زیست‎سیاست و روان‌سیاست و لایو هشتم از پرونده‌ی زیست‌سیاست در باشگاه پریفرونتال
لینک:
https://t.me/prefrontalclub/166

🔴 آیا طب سنتی قابل اعتماد است؟

🔴 مناظره‌ی
دکتر کیارش آرامش
مدیر و عضو هیات علمی موسسه اخلاق زیستی دانشگاه پنوست (PennWest) و منتقد طب سنتی با
دکتر زکریا روحانی
دکترای پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کاشان
مقطع دکترای تخصصی (PhD) طب سنتی ایرانی از دانشگاه شاهد تهران، مدافع طب سنتی
به میزبانی
دکتر محمدرضا سرگلزایی
روانپزشک

🟢 جمعه ۱۳ مهرماه ۱۴۰۳ - ۴ اکتبر ۲۰۲۴


#تفکر_نقاد
#زیست_سیاست
#پریفر
ونتال
#باشگاه_پریفرونتال
#طب
ـسنتی
#شبهـعلم
@drsargolzaei
@kiaaramesh
@prefrontalclub


#گفتگو_کنیم

🔹 موضوع: آدم‌های آن طرف

🔴 ایمیل دریافتی از آقای همایون:

⭕️ چرا و چگونه برخی هیئات مذهبی، پایگاه استراتژیک و مؤثری برای پرورش نیروهای مطلوب و مطیع عقیدتی، سازماندهی اوباش سرکوبگر، جذب نوجوانان و تأمین قوای سرکوب رژیم هستند؟

🔹 از دیرباز، مکان‌های مذهبی مثل مساجد، تکایا، حسینیه‌ها و مدارس مذهبی، پایگاه اصلی جریان اسلامگرا برای جذب و پرورش نیروهای عقیدتی و بسیج توده بوده است اما در دهه‌های پس از انقلاب، با کمرنگ‌تر شدن مساجد، ظاهرا هیئت‌های مذهبی اهمیت بیشتری در این امور پیدا کرده اند! گویی مساجد در قیاس با هیئات مذهبی، حاضران و مخاطبان متکثرتر و عام‌تری به لحاظ گروه سنی، جنس نیازها و صفات شخصیتی دارد، به لحاظ گروه سنی، هیئات مذهبی بیشتر پایگاه نوجوانان و افراد کم سن است، افرادی که به لحاظ نیازهای روانی در پی کسب هویت، استقلال و حس تعلق به یک گروه اجتماعی هستند و فضای هیئات مذهبی بیشتر پتانسیل جذب این افراد را به واسطه‌ی غلیان شور و هیجان و احساسات با داشتن محیطی کم آلایش‌تر و صمیمی‌تر نسبت به مساجد و مدارس داراست. ویژگی‌های روانشناختی گروه نوجوان با قرار گرفتن در فضایی مملو از شور و احساسات و روابط صمیمانه‌ی گروهی هیئت‌ها, آن‌ها را بیش از هر گروه سنی دیگری، مستعد جذب جهت آموزش ایدئولوژیک، تک‌بعدی‌سازی و رابطهٔ مرید-وار گروهی می‌نماید، چنان که هر کدام از این امور به ویژه روابط گروهی، رابطهٔ مریدوار و تأثیرگذاری غیرمستقیم، عطش شدید نوجوان به کسب هویت و احساس تعلق گروهی را سیراب می‌کند و او را به هدف جذاب مطامع سیاستمداران تمامیت‌خواه برای تأمین نیروی مطیع و ملتزم بدل می‌کند.
🔹 خانواده‌هایی که کمتر به نیازهای روانی کودک و نوجوان خود اعم از مشارکت در تصمیم گیری، دیده شدن در خانواده و تمجید از آنان، توجه می‌کنند، ناخواسته فرزندان خود را به لقمه‌ای مناسب برای بلعیده شدن توسط چنین جریان‌هایی تبدیل می‌کنند. در مدارس، افرادی چون معلم پرورشی یا مسئول بسیج دانش‌آموزی با دعوت به اردوهای مذهبی و ایجاد فضایی صمیمی، مسئولیت جذب افراد را در سنین حساسی که هنوز پایه‌های چیدمان عقیدتی ذهن انسان قوام نیافته بر عهده دارند، چنان که روان این نوجوانان در فضای هیئت های مذهبی از خوراک‌هایی تغذیه می‌کند که سال ها در فضای خانواده، گرسنه‌ی آن خوراک‌ها بوده‌اند، مثل حمایت گروهی، مورد توجه قرار گرفتن، مشارکت در امور، حس تعلق و....؛ همگی می‌دانیم که سرسختی در حفظ یک اعتقاد و مکتب فکری در یک فرد به شدت به این دو عامل بستگی دارد که اولا ذهن آن فرد، از چه منبع یا منابعی تغذیه اطلاعاتی می‌شود و ثانیا نسبت آن مکتب فکری با هویتی که برای خود قائل است چیست، از این‌ رو شیوهٔ جذب افراد در نوجوانی و گره خوردن هویت فردی با حس تعلق به آن جریان و تغذيه‌ی اطلاعاتی مؤثر از طریق آن، می‌تواند سبب تولید نیروی عقیدتی سرسخت، مطیع و ملتزم گردد. پس جای شگفتی نیست که فرزند یک کارآفرین یا استاد نامدار دانشگاه، سر از هیئت‌های عقب افتاده‌ی مذهبی درآورد و نوچه‌ی فلان مداح چاقوکش و اوباش می‌شود تا خوراک روانش در این نوچه‌گری فراهم گردد. نهادهای مختلفی از بدنه‌ی حاکمیت نیز با حمایت‌های گوناگون از این جریان پشتیبانی می‌کنند تا نیروی انسانی مطیع و پر شور برای خود تربیت کنند، از قوای سرکوب تا طلبه و قاضی و فعال رسانه‌ای و.... که پس از تصدی این امور نیز به واسطه‌ی تعلق به یک هیئت مذهبی می‌توانند کماکان ارتباط میان یکدیگر را حفظ و موجبات هماهنگی میان دستگاه‌های نظام و خالص‌سازی را فراهم آورند.
🔹 عضویت در این گروه‌ها و جریانات نیز مصونیت‌ها و قدرت‌های ملموس اما ناپیدایی با خود به همراه دارد که هم منافع ملموس و هم روان گرسنه‌ی افراد را از جهت حس قدرتمندی یا توسل به قدرت فراهم میکند؛ چنان‌که رانت حاصل از روابط هیئتی مزایای کمی هم ندارد: مصونیت قضایی، عبور از فیلتر گزینش‌های عقیدتی و.....؛ دقت کنید همواره ارتباط متقابلی میان افرادی مثل محمود کریمی و سعید حدادیان و این تیپ افراد با اراذل و اوباش، سیستم آموزش و پرورش، هسته‌ی سخت قدرت و سازمان‌های امنیتی برقرار است و هر کدام از این گروه ها، بخشی از نیازهای یکدیگر را متقابلا تامین می‌کنند.
🔹 خلاصه‌ی کلام این که تا ما منابع قدرت اجتماعی و امنیتی این نظام اهریمنی را نشناسیم، قادر به به زیر کشیدن این نکبت سترگ نیستیم!


#گفتگو_کنیم
#گفت‌و‌گو_کنیم

⭕️ ایمیل دکتر سرگلزایی:
isssp@yahoo.com

@drsargolzaei


نیازستان dan repost
#یادداشتهای_پریشانی
ـ میان مسجد و میخانه یا؛
اندر حکایت همیشه‌گی «یا این وری یا اون‌وری...

برخی خواننده‌گان این مطلب قطعن حال و هوای عمومی اجتماع ایرانی را در دهه‌‌ی شصت و هفتاد به یاد ندارند.
من در دهه‌ی شصت تحصیلات عمومی را پی‌میگرفتم و در دهه‌ی بعد ساکن دانشگاه شدم.گو این‌که در این میان و از همان ابتدای باسواد شدن خواندن و دیدن شده بود میل بی پایان من...
چرا این را گفتم؟ مقدمه‌ای است برای بیان موقعی که من و امثال من دارند و البته از سوی بسیارانی این موقع و موقف مورد رد و طعن و نقد و... است.
در آن سال‌ها جو عمومی مردم به دهها دلیل همسو با گفتمان غالب حاکمانی بود که در پی رساندن انسان به مقامات خدایی بودند.
اگر در کلاس درسی (دبیرستان یا دانشگاه) بحثی می‌شد سر فلان عمل‌کرد رهبر یا فلان سخن مقام عالی یا رفتار فلان صاحب منصب مثلن شصت درصدی بی‌شک اهل تایید بودند بیست‌سی درصدی هم که طبق معمول همیشه ساکت میماند مثلن ده درصدی مخالف که البته صدایشان چندان درنمی‌آمد و عده‌ای که ما بودیم. ما چه می‌کردیم؟ به آن اکثریت تابع می‌گفتیم: آقا ، خانم برادر خواهر این اقلیت مخالف از خودماست نه منافق است نه دشمن فقط جایی ایستاده و چیزهایی می‌بیند که شما نمی‌بینید..
به آن ده درصد مخالف هم می‌گفتیم عزیزان این خیل موافق آقایان حکایتشان این است اکثریت شان نه مزدورند نه جیره خوار و نه جاهل و نادان عقبه‌ی فکری و احساسی شان این است و تا شما اینها را درک نکنید نمی‌توانید گفت‌وگویی مفید با ایشان داشته باشید.
اکثریت همراه البته نمی‌توانست ما را متهم به کفر و نفاق و ... کند چون اعمال و رفتارمان خالی از شائبه‌ی بی‌دینی بود اقلیت مخالف هم مارا خوش خیالانی می‌دانستند که علیرغم دانایی و مطالعه‌ی فراوان اصل موض‌ع را نفهمیده. ما نهایتن مزاحمانی بودیم که مانع فروپاشی اردوی اکثریت همراه می‌شدیم و...
حالا دوسه دهه از آن ایام می‌گذرد شکل چینش نیروهای همراه و ناهمراه حاکمیت کاملن دگرگون شده. اصلن نیازی به قسم جلاله هم نیست آفتاب آمد دلیل آفتاب..
بی‌شک شصت‌درصدی هیچ هم‌دلی و همراهی و تبعیتی از گفتمان غالب حاکمیت ندارند بیست درصدی هم طبق معمول ساکتند. شاید حدود ده درصد به دلایل مختلف ( نه آن مختلف دهه‌ی شصت و هفتاد) همچنان تابع تامند و در این میان باز اقلیتی هست که دارد برای فهم بهتر هردوسو از هم دست وپا می‌زند.
آقا، برای این‌که بتوانی راه حلی برای برون رفت از این ستیز بیابی اول باید چرا فلانی به این نوع گفتار و کردار دست می‌زند درک موقع و موقف طرف مقابلت برای برپایی یک تفاهم ، مهم است و..
اما باز نه این‌وری زحمت بسیار چنین کاری را برخود هموار می‌کند نه آن‌وری و تو هم البته از هر دو سو بلکه از هر سه سو مشت و لگد میل می‌کنی.
تجربه‌ی زیستن و دقت در سپهر اجتماعی فرهنگی ایران این سه چهاردهه به من می‌گوید: اکثریت نه توان تغییر جای خویش را دارند و نه میلش را...
ستاینده‌گان مثلن غرب اصلن نمی‌فهمند چرا ستیهنده‌گان با غرب چنین رفتاری دارند و برعکس ..
من گمان می‌کنم این ویژه‌گی اجتماع ایرانی البته عمری بسیار دراز دارد و مختص این چنددهه‌ نیست. شاید بتوان در اعماق تاریخ و در بن و ریشه‌های فکری و اعتقادی کهن ردپای چرایی این خصیصه‌را یافت اما عجالتن آن‌چه از عمل‌کرد این ژن قوی فرهنگی آشکار شده فرسوده‌گی، افسرده‌گی و... شکست یک جامعه است. و تا اکثریتی قابل اعتنا در این اجتماع نتوانند جای دیگری قرار بگیرند و جهان را از آن جایگاه نبینند اوضاع عمومی ما همین و بدتر از این خواهد بود..
#محسن_یارمحمدی
دانش‌آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

#عطارجان
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است

نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کاین خمار خام است

میان مسجد و میخانه راهی است
بجویید ای عزیزان کین کدام است...


دکتر سرگلزایی drsargolzaei dan repost
🔴 آیا طب سنتی قابل اعتماد است؟

⭕️ چهاردهمین نشست از پرونده‌ی زیست‎سیاست و روان‌سیاست و هشتمین لایو اینستاگرامی از پرونده‌ی زیست‎سیاست

⭕️ مناظره‌ی
دکتر کیارش آرامش
مدیر و عضو هیات علمی موسسه اخلاق زیستی دانشگاه پنوست (PennWest) و منتقد طب سنتی با
دکتر زکریا روحانی
دکترای پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کاشان
مقطع دکترای تخصصی (PhD) طب سنتی ایرانی از دانشگاه شاهد تهران
مدافع طب سنتی
به میزبانی دکتر محمدرضا سرگلزایی
روانپزشک

در صفحه‌ی اینستاگرام باشگاه پری‌فرونتال

⭕️ جمعه ۱۳ مهرماه ۱۴۰۳ = ۴ اکتبر ۲۰۲۴
ساعت ۱۹:۳۰ ایران
ساعت ۹ صبح غرب آمریکای شمالی
ساعت ۱۲ ظهر شرق آمریکای شمالی
ساعت ۱۸ اروپ
ای مرکزی

🔴 لطفا به اشتراک بگذارید.

@prefrontalclub
@kiaaramesh
@drsargolzaei


زیر سقف آسمان dan repost
♦️صلح چیست و چه مؤلفه‌هایی دارد؟
(به‌مناسبت روز جهانی صلح)

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۶ مهر ۱۴۰۳
بازنشر: ۱۲ مهر ۱۴۰۳

نخست باید در باره‌ی معنای صلح بحث بکنیم. ما اغلب درکی سلبی از صلح داریم؛ به این معنا که صلح را در تقابل با جنگ می‌فهمیم. وقتی جنگ نباشد صلح است. این درکی سلبی از صلح است. پس ما نیاز به درکی ایجابی از صلح داریم. من در این‌جا می‌کوشم از نگاه سلبی به صلح در جهت تعریفی ایجابی از آن حرکت بکنم.

صلح نسبتی دارد با قدرت، زیرا جنگ یعنی اعمال قدرت به قصد تخریب قدرت مقابل یا انهدام موجودیت دیگری‌ی واجد میزانی از قدرت‌ و انهدام قدرت او و گاه حتا انهدام موجودیت او. هم‌چنین، صلح نسبتی دارد با تضاد، زیرا جنگ تضادی است که به مرحله‌ی اعمال قدرت معطوف به حذف دیگری یا زیرمجموعه‌هایی از دیگری در تضاد کشیده شده است.

آیا ما می‌توانیم تضاد را در جهان اجتماعی حذف کنیم؟ خیر، زیرا تضاد از دل جهان اجتماعی می‌جوشد. جهان اجتماعی تضاد‌آفرین است.

آیا ما می‌توانیم اعمال قدرت را از جهان اجتماعی حذف بکنیم؟ خیر، به دلیل این‌که قدرت عنصری اساسی در جهان اجتماعی است و تا زمانی که قدرت هست، الزاماً اعمال قدرت هم هست. نه قدرت و نه اعمال قدرت هیچ‌یک قابل حذف از جهان اجتماعی نیستند.

پس باید صلح را به‌گونه‌ای تعریف کنیم که ناظر به امری تخیّلی نباشد و وجود تضاد و اعمال قدرت را لحاظ کند. تعریف صلح به‌ناگزیر می‌بایست اشکالی از پیش‌برد تضاد اجتماعی و اشکالی از اِعمال قدرت خود را دربرگیرد.

از سوی دیگر، صلح دو وجه دارد: یک وجه ناظر به واقع و یک وجه هنجارین. وجه ناظر به واقع صلح اشاره به یک وضعیت و امکانات وضعیت دارد، اما وجه هنجارین صلح ناظر به اراده و خواست و ترجیحات نیروهای اجتماعی دارد.

اکنون با این مقدمات فکر می‌کنم می‌توانم نگاهی ایجابی به صلح بیاندازم: صلح عبارت است از وضعیت اجتماعی_سیاسی‌ای که در آن آرایشی از نیروهای اجتماعی و سیاسی وجود دارد که روابط اجتماعی‌ی تضادآمیزشان را بدون حذف و انهدام هم دنبال می‌کنند و از طرقی اعمال قدرت می‌کنند که معطوف به انهدام و حذف فیزیکی و غیرفیزیکی‌ی یک‌دیگر یا زیرمجموعه‌های سازنده‌ی هم نیست و غایات و ترجیحات این نیروها نیز معطوف به حذف و انهدام فیزیکی و غیرفیزیکی‌ی یک‌دیگر و زیرمجموعه‌های یک‌دیگر نیست.

حالا بر اساس این تعریف از صلح، می‌توان از چند مولفه‌ی مهم برای صلح سخن گفت:

_ امکانات عینی که می‌تواند ابعاد و وسعت تضادها و تعارضات را کم یا زیاد کند و آن‌ها را تضعیف و تشدید کند و دائما تضاد ایجاد کند یا آن‌ها را به حداقل برساند؛ به‌گونه‌ای که حیات آن‌ها را به خطر بیاندازد یا بدان‌ها امنیت ببخشد؛

_ فرهنگی که ترجیحات له یا علیه صلح می‌آفریند؛

_ سنت‌ها و الگوهای شناخته‌شده و جاافتاده‌ای که مروّج اشکال خاصّی از پیش‌برد تضادها و اعمال قدرت‌ها است.


#صلح
#مؤلفه‌های_صلح
#روز_جهانی_صلح
#گروه_جامعه‌شناسی_حقوق

@NewHasanMohaddesi


⭕️ ماکس وبر: سرمایه‌داری و عقلانیت ابزاری

🔹 نویسنده: سوسن مدنی


🔹 امروزه ماکس وبر را که از خانواده‌ای متشکل از کارآفرینان سیاست‌پیشه می‌آمد بیش از همه به خاطر مطالعاتش دربارهٔ خاستگاه‌های سرمایه‌داری مدرن، «کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری» و بخاطر پژوهش‌هایش در زمینه‌ی طیف گسترده‌ای از مضامین جامعه‌شناسی می‌شناسند‌. وبر در سراسر زندگی حرفه‌ای‌اش تأکید داشت که سرمایه‌داری کارآمدترین نظام اقتصادی ممکن در شرایط مدرن است. او در عین تردید نسبت به اثرات فرهنگی سرمایه‌داری، خود را وقف خنثی کردن شایع‌ترین اتهامات علیه آن کرده بود. وبر در کتاب «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری» که آن را در میانه‌ی زندگی حرفه‌ای‌اش منتشر ساخت به مخالفت با کسانی برخاست که سرمایه‌داری را مترادف با حرص و طمع رذیلانه می‌دانستند. به نوشته‌ی او میل شدید به تصاحب و تملک، به‌خودی خود مشخصه‌ی تعیین کننده‌ی سرمایه‌داری نبود؛ آن میل همیشه وجود دارد. بنا به تأکید وبر «بایستی در کودکستان، تاریخ فرهنگی آموزش داده شود که این تلقی ساده‌انگارانه از سرمایه‌داری یک بار و برای همیشه کنار گذاشته شود. حرص و طمع بی‌حد و حصر برای سود، به هیچ وجه مترادف با سرمایه‌داری نیست». وبر این ایده را که مشخصه‌ی سرمایه‌داری مدرن وجود حرص و طمع بیشتر در آن نسبت به سایر شکل‌های زندگی است «توهمات رومانتیست‌های مدرن» نامیده بود.

🔹 وبر معتقد بود که اصول پروتستانتیسم با ترویج ارزش‌هایی چون خودانضباطی، کار سخت، و موفقیت فردی، زمینه‌ساز رشد و توسعه‌ی سرمایه‌داری مدرن شد.

🔹 در بیشتر قرن نوزدهم، لیبرال‌ها پیرو این استدلال آدام اسمیت بودند که یکی از مزیت‌های تجارت بین‌الملل کاهش منازعات بین‌المللی و تقویت پیوندهای جهان-وطنی است. اما در اواخر قرن نوزدهم این روند در حال تغییر بود، وبر مانند بیشتر هم‌عصران خود در عصر امپریالیسم به رابطهٔ بین ملت‌ها از صافی داروینیسم اجتماعی می‌نگریست. موضع او این بود که ملت‌ها با یکدیگر بر سر قدرت در رقابت‌اند. او اعتقاد داشت آلمانی‌ها در نهایت باید سرنوشت جامعه و فرهنگ خود را بالاتر از جامعه و فرهنگ سایر ملل قرار دهند و در شرایط مدرن، پیش‌شرط قدرت، نوسازی یا مدرنیزاسیون اقتصادی بود‌.

🔹 وبر به اهمیت عقلانیت اقتصادی در سرمایه‌داری مدرن پرداخت. «عقلانیت» از نظر او گرایش به محاسبه‌ی کارآمدترین وسایل به دقیق‌ترین شکل ممکن، و به کارگیری دقیق و منظم آن وسایل برای احاطه یافتن بر طبیعت و بر جامعه و بر خود بود. در این عقلانیت ابزاریِ سرمایه‌داری، سایر نهادهای اصلی جهان مدرن نیز شریک‌اند.

🔹وبر از دهه‌ی ۱۸۹۰ شروع به نوشتن دربارهٔ اوراق بهادار و بورس‌های کالاهای مصرفی کرد، آن هم در زمانی که این دو پدیده در نوک پیکان پیشرفت سرمایه‌دارانه‌ی جهانی و آماج حمله در آلمان بودند. ماکس وبر می‌دانست که جنبش کارگران عموماً به بازارهای بورس به چشم «باشگاه توطئه‌گرانه‌ای آکنده از خیانت و خدعه برضد کسانی که شرافتمندانه کار می‌کنند » می‌نگرد. چنین محکومیت‌هایی از نظر وبر، گواه «سطحی‌نگری» بودند، زیرا به گفته‌ی وبر بازارهای بورس نه فقط زائده‌ی نابهنجاری بر پیکر سرمایه‌داری معاصر نبودند، بلکه در واقع پایه و اساس عملکرد آن بودند. آنها همان نقشی را ایفا می‌کردند که یک بازار محلی ایفا میکرد، تدارک مکانی برای عرضه و تقاضا، منتها در مقیاسی گسترده‌تر.

🔹وبر در عین همدلی با اهداف جنبش کارگری و حمایت از حق کارگران، نسبت به خرد اقتصادی کارگران برای تشکیل اتحادیه تردید داشت. او در نخستین همایش اتحادیه‌ی ناسیونال-سوسیال کارگری دربارهٔ لزوم تعدیل قدرت سیاسی زمین‌داران و صنعتگران بزرگی که می‌کوشیدند از تشکیل اتحادیه‌ی کارگری جلوگیری کنند سخن گفت، اما به کارگران هشدار داد که آزردگی از قدرتمندان اقتصادی مترادف با نوعی سیاست اقتصادی نیست، و به آنان اندرز داد که منافع‌شان در «رشد و توسعه‌ی بورژوایی-‌کاپیتالیستی» است.

🔹وبر از نخستین مقالاتش دربارهٔ بازار بورس تا آثار پایانی خود تأکید داشت که مشخصه‌ی سرمایه‌داری، ارائه‌‌ی میزان بالاتری از عقلانیت نسبت به هر نظام اقتصادی قبلی، یا آن میزان عقلانیتی است که سوسیالیسم قادر به ارائه آن در آینده است. عقلانیت از نظر وبر موضوعی درارتباط با انطباق وسایل با غایات بود. وبر اشاره داشت سرمایه‌داری آدم‌هایی را بوجود می‌آورد که چنان گرفتار تعقیب وسایل‌اند که از هرگونه غایت جوهری غافل می‌مانند و پول و وسایل اقتصادی را به قیمت خوشبختی یا مطلوبیت شخصی تعقیب می‌کنند. با این حال وبر تأکید داشت که به رغم محدودیت‌های سرمایه‌داری هیچ بدیل مطلوبی برای آن وجود ندارد.

⭕️ منبع : کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصراله‌زاده، نشر بیدگل

🔹 ادامه دارد...


دکتر سرگلزایی drsargolzaei dan repost
⭕️ کتاب صوتی:
🔹 من این سرنوشت را نمی‌خواهم
🔹 نوشتهٔ دکتر محمدرضا سرگلزایی- روانپزشک- ۱۳۸۴
🔹 انتشارات همنشین


🔴 بخش نخست:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1252
⭕️ بخش دوم:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1254
🔴 بخش سوم:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1256
⭕️ بخش چهارم:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1265
🔴 بخش پنجم و آخر:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1278

⭕️ نسخهٔ الکترونیک (پی‌دی‌اف) کتاب:
https://t.me/drsargolzaei/8419

⭕️🔴 لطفا به اشتراک بگذارید.

@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast


RadioNVC رادیو ان وی سی dan repost
🕊روز ۲ اکتبر، مطابق با ۱۱ مهر، سالروز تولد مهاتما‌گاندی است و در سال ۲۰۰۷ از سوی سازمان‌ملل روز جهانی بدون‌ خشونت نامیده شد.


دوست داریم به بهانهٔ این روز و با توجه به احوالات جاری در جامعه بار دیگر به مفهوم و مصداق‌های خشونت و بدون خشونت توجه و تعمق کنیم!
شاید بد نباشد همهٔ ما با پرسش‌هایی از خود دوباره افکار و تعاریفمان را بازنگری کنیم.

۱. خشونت و اقدام با خشونت برایمان چه تعریفی دارد؟
۲.اقداماتی که در جامعه و اطراف خود مشاهده می‌کنیم و آنها را رفتار با خشونت نامگذاری می‌کنیم، به چه کسی، کسانی یا چه گروه و قشری نسبت می‌دهیم؟
۳. مسئولیت و سهم هر کسی در دامن زدن به اقدامات همراه با خشونت چیست؟ و این اقدام چه تأثیری بر افراد دیگر دارد؟
۴. هر یک از ما به عنوان یک فرد از جامعه چه سهم و مسئولیتی برای ایجاد بستری همدلانه و مبتنی بر محبت و به دور از خشونت میتوانیم داشته باشیم؟


#ارتباط_بدون_خشونت
#زبان_زندگی
#رادیو_ان_وی_سی
#احساسات
#نیازها
#تقاضا
#قضاوت
#گوشهای_شغالی
#پادکست_ارتباطی
#زرافه
#شغال
#همدلی
#دریافت_همدلانه

#ZabaneZendegi
#NVC
@RADIONVC


دشواری خاورمیانه
متن‌ها و کلام: سهیل سرگلزایی
برای مردگان این سال، که عاشق‌ترین زندگان بودند
@SZCAFE


Cafe sz dan repost
بعدش هم با مردن دو نفر به جای یکنفر چیزی عوض نمی‌شود. می‌شود؟
با اینحال باید اقرار کنم که گاهی کمی سخت می‌شود. وقتی قرعه به دوستی، آشنایی یا بچه‌ای می‌افتد. مخصوصاً بچه‌ها. وقتی بچه‌ای جلویت می‌شود یک آتشفشان فعال، تا چند روز حالت با روزهای دیگر فرق می‌کند؛ اما چه می‌شود کرد؟ باید زندگی کرد. برای مادر و مادربزرگم به راحتی من نیست. برای همین هم خیلی از خانه بیرون نمی‌آیند. برای طاهر هم راحت نبود. هروقت کسی جلویش آنطوری می‌شد چند روز لب به غذا نمی‌زد، به عالم و آدم بدوبیراه می‌گفت و مدام خودش را سرزنش می‌کرد. روزمان سیاه می‌شد اگر کسی موقع تمام کردن ازش کمک می‌خواست؛ بعضی‌ها اینطورند. مدام دیگران را صدا می‌زنند و از بقیه می‌خواهند نجاتشان بدهند. من همیشه به طاهر می‌گفتم که خودش را به خاطر آنها ناراحت نکند؛ اگر ما جای آنها گلوله می‌خوردیم آنها هم ککشان نمی‌گزید و آرام از کنار ما می‌گذشتند. اما طاهر جوشی و بی‌عقل بود.
گاهی خیال می‌کردم که یکروز قرعه به طاهر می‌افتد. نمی‌دانم چرا اما اینطور احساس می‌کردم. چیزی داخلش شبیه آن‌هایی بود که قرعه بهشان می‌خورد. با اینهمه وقتی یکباره کنار من روی زمین افتاد چند دقیقه طول کشید تا باور کنم. راستش یک دلیلش هم این بود که می‌خندید؛ مثل مادرمان توی‌ عکس. مثل دیوانه‌ها می‌خندید. با هر خنده به خودش می‌پیچید و خون فواره می‌کرد. می‌خندید و می‌گفت:«تو برو، من خوبم.» می‌خندید و می‌گفت:«تو برو.» می‌خندید و می‌گفت به مامان نگو. می‌گفت به مامان بگو یکباره دلش خواست برود به یک شهر دیگر. شهری که قرعه‌ای‌ نداشته باشد. به یک شهر بی‌گلوله.
این‌ها را یکطوری می‌گفت که یکهو دلم خواست کنارش بروم. دلم خواست بروم به همان شهری که می‌گفت. دلم خواست مثل مادرم توی عکس با صورتم آن کار مسخره را بکنم و به تنم از آن تکان‌ها بدهم که بهش می‌گویند رقص. برای همین هم نشستم روی زمین و بغل گرفتمش. باید بودید و می‌دیدید چطور گلوله‌ها دیوانه شده بودند. وقتی اولی‌شان نشست بین کتف‌هایم من هم خنده‌ام گرفت. کمی تنم را از آن تکان‌های مسخره دادم و بعد یاد سیاوش افتادم. حالا دارد خوابم می‌برد و آدم‌ها با احتیاط از کنارم می‌گذرند و کمکم نمی‌کنند؛ با اینهمه چیزی توی دلم نسبت بهشان احساس می‌کنم که نمی‌فهمم چیست. چیزی مثل آنکه مادربزرگ راجع به قدیم‌ها می‌گوید؛ دوست داشتن!
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe


Cafe sz dan repost
وقتی که کوچک بودیم مادربزرگ برای ما، برای من و طاهر، قصه‌ی شاهزاده‌ای را تعریف می‌کرد به اسم سیاوش. شبهایی که هوا خراب می‌شد و رگبار گلوله‌ها سقف را سوراخ می‌کرد، مادربزرگ ما را به زیرزمین می‌برد و برایمان قصه‌ی سیاوش را می‌گفت. سیاوش شاهزاده‌ای بود که به ناحق کشته شد و خونش به زمین ریخت. مادربزرگ می‌گفت که از خون سیاوش گیاهی روی زمین رویید که برای همیشه یاد آدم‌ها بماند که خون بی‌گناهی را روی زمین ریختند. حالا من خیال می‌کنم باید قصه‌ام را به خونم بگویم، تا اگر گیاهی از من سبز شد بشود روی برگهایش قصه‌ی ما، من و طاهر را، خواند.
راستش من هنوز به دنیا نیامده بودم که باد ابرهای گلوله را به شهر ما آورد. وقتی گلوله‌ها به شهر ما آمدند مادرم هم سن و سال الان من بود و روزهای پیش از گلوله را هنوز به خاطر دارد. عکسی از آن روزها را لای کتابی نگه داشته است و گاهی یواشکی، وقتی خیال می‌کند همه‌ی ما خوابیم آن را از لای کتاب بیرون می‌آورد و نگاه می‌کند. یکبار که خانه نبود با برادرم طاهر به سراغ آن کتاب رفتیم و عکس را تماشا کردیم. دختر توی آن عکس هیچ شبیه مادرم نبود. کار مسخره‌ای با صورتش کرده بود که آدم خوشش می‌آمد اما معنای آن را نمی‌فهمیدیم. انگار گونه‌ها و لبش را بالا برده و چشم‌هایش را تنگ کرده بود. گوشه‌ی پلک‌هایش پر از چین و چروک شده بود اما انگار احساس پیری نمی‌کرد. بعدها مادربزرگمان به ما گفت:«مادرتان در آن عکس می‌خندید.»
لباس‌های مادرمان هم با الانش فرق داشت. هیچ خبری از چوب و آهن در لباسش نبود. سر تا پایش سبک و نرم به نظرم می‌آمد؛ انگار اگر دلش می‌خواست می‌توانست پرواز کند. شب، وقتی که مادرم به خانه برگشت فهمید که به سراغ کتابش رفته بودیم. طاهر طبق معمول سر به هوایی کرده بود و کتاب را روی جای دقیقش نگذاشته بود. مادر اول هردویمان را یک فصل کتک زد و بعدش ما را سفت به خودش چسباند و تا وقتی که فهمید شاش من ریخته، گریه کرد.
مادربزرگم می‌گوید که گلوله‌ها با یک ابر سیاه و غول‌پیکر به شهر ما آمدند. می‌گوید قبل از گلوله‌ها شهر ما از تمام شهرهای دنیا قشنگتر بوده؛ به خاطر همین هم شهرهای دیگر حسودیشان شد و ابر سیاه را به شهر ما فرستادند. بعد از آن تا ده سال از ابر گلوله بارید و هرکسی که جرأت می‌کرد از خانه بیرون بیاید را کشت. پدربزرگ و پدر من هم جزو آن‌ها بودند. مادر می‌گوید نباید جایی اسم پدر را بیاوریم تا مبادا توجه گلوله‌ها را جلب کنیم. اما حالا دیگر چه فرقی می‌کند؟ آدم همیشه خیال می‌کند که قرعه به دیگری می‌افتد تا اینکه یک روز بی‌هوا چیزی از میان استخوان‌های کتف آدم داخل می‌شود و خون مثل گدازه‌های آتشفشان از آدم فواره می‌زند. حالا من یک آتش‌فشان فعالم. طاهر اما چند دقیقه‌ای هست که خاموش شده و مثل کوه یخ ساکت و بی‌حرکت کنارم خوابیده است.
بعد از آن ده سال که بی‌امان گلوله می‌بارید، کم‌کم گلوله‌ها آرامتر شدند و به جای اینکه روی شهر بریزند کمی بالاتر از ما توی آسمان پرسه می‌زنند. همیشه آنجایند، بالای سر ما، توی آسمان. گاهی آرام و بی‌حوصله از سمتی به سمت دیگری می‌روند و گاهی میانشان جوش و خروشی راه می‌افتد که آدم معنایش را نمی‌فهمد. هنوز هم گاهی ناگهان روی شهر می‌بارند اما باید کسی آواز خوانده باشد یا تنش را مثل دیوانه‌ها تکان داده باشد؛ مادرم به این تکانها می‌گوید رقص. می‌گوید قبل از طوفان بزرگ خیلی از آدمها به خودشان از این تکان‌ها می‌دادند. به نظر من که مسخره می‌آید! به هرحال اگر کسی از این کارها نکند گلوله‌ها نمیبارند. با اینحال گاهی بدون اینکه کسی بداند چرا، ناگهان یکی‌شان از آسمان فرود می‌آید و در حالیکه سوت تند و کَرکننده‌ای می‌کشد، توی سر، سینه یا گردن کسی فرود می‌آید. بعضی‌ها می‌گویند آنهایی قرعه به نامشان می‌افتد که رویاهایشان فاسد است. من به این حرف اعتقادی ندارم؛ اگر اینطور بود من خیلی زودتر از این حرفها نقش زمین می‌شدم.
با تمام این حرف‌ها واقعیت این است که هیچ‌وقت نفهمیدیم گلوله‌ها اولین قربانی‌شان را چطور انتخاب می‌کنند اما راز دومی را می‌دانیم. وقتی کسی قرعه به نامش می‌خورد و نقش زمین می‌شود باید از کنارش بگذریم؛ بی‌هیچ شلوغ‌کاری اضافه‌ای. انگار که هیچ اتفاق مهمی نیفتاده باشد. اگر بخواهی کمکش کنی یا جیغ و گریه راه بیندازی، بی‌چون و چرا گلوله خواهی خورد؛ برای همین هم یک ضرب‌المثل داریم که می‌گوید اولی انتخاب می‌شود، دومی انتخاب می‌کند.
شاید مردم شهرهای دیگر گمان کنند ما زندگی خیلی سختی داریم که وقتی کسی جلویمان گلوله می‌خورد بی‌سر و صدا از مقابلش می‌گذریم؛ اما اینطور نیست. ممکن است دفعات اول کمی سخت باشد، ممکن است پایت سست شود یا احساس کنی پشت پلک‌هایت دارد باد می‌کند، اما کم‌کم برای آدم عادی می‌شود. اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم که درستش هم همین است. آدم که نمی‌تواند برای هر غریبه‌ای خودش را توی خطر بیندازد.


گلوله‌باران
نگارش و‌ خوانش: سهیل سرگلزایی
@szcafe


Cafe sz dan repost
@szcafe


🔴 فراخوان: ۲۴ ساعت حمایت جهانی زنده از «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در ایران در آستانه روز جهانی علیه اعدام

سازمان حقوق بشر ایران و کارزار جهانی نه به اعدام در ایران ۲۴ ساعت برنامه‌ی زنده با همکاری و مشارکت نهاد ها، سازمان ها و گروه های حقوق بشری، مدنی و سیاسی، و کنشگران، کارشناسان و چهره‌های سیاسی و مدنی در حمایت از جنبش «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» برگزار می کنند.
در این راستا، از همهٔ ایرانیان آزادیخواه ساکن خارج از کشور دعوت می‌کنیم تا روز سه‌شنبه ۸ اکتبر اقداماتی نظیر تحصن، تظاهرات، میزهای اطلاعاتی در مراکز شهرها، قرار ملاقات با نمایندگان مجلس، مقامات شهر یا وزارت خارجه کشور محل اقامت، تماس با نهادهای حقوق بشری سازمان دهند و از آن‌ها بخواهند تا برای شرکت در برنامه آنلاین ۲۴ ساعته نیز نمایندگانی معرفی کنند.
⁠از همه نهادها و سازمان‌های مدافع حقوق بشر ایرانی و بین‌المللی در سراسر جهان دعوت می‌کنیم تا به هر نحو که مناسب می‌دانند، امسال در دهم اکتبر روز جهانی علیه اعدام توجه ویژه به اعدام‌ها در ایران مبذول کنند و نمایندگانی برای سخنرانی‌های ۱۰ تا ۱۵ دقیقه‌ای آنلاین به ما معرفی نمایند.
⁠از همه شخصیت‌های حقوق بشری، مدنی، سیاسی، هنری و علمی و دانشگاهی ایرانی و غیر ایرانی دعوت میکنیم با هماهنگی قبلی و رسمی به ۸ اکتبر روز جهانی حمایت از سه شنبه‌های نه به اعدام در ایران بپیوندند و در همایش جهانی آنلاین ویژه این روز شرکت کنند.
این برنامه روز هشتم اکتبر ۲۰۲۴ (برابر با ۱۷ مهر ۱۴۰۳)، سه‌شنبه‌ی پیش از "روز جهانی علیه مجازات مرگ" برگزار خواهد شد.
زمان شروع برنامه ساعت ۱۲ ظهر به وقت اروپای مرکزی، ۱۳:۳۰ ایران خواهد بود و تا ۲۴ ساعت با برنامه‌های متنوعی از جمله سخنرانی ده‌ها تن از چهره‌های سیاسی، فرهنگی و مدنی ادامه خواهد داشت. لینک یوتیوب و سایر پلتفرم‌های پخش زنده در بیانیه‌ی بعدی اعلام می‌شوند.
همه با هم و در کنار هم سه‌شنبه ۸ اکتبر ۲۰۲۴ به پیشواز روز جهانی علیه مجازات مرگ برویم و در این روز، از کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» زندانیان در ایران به مدت ۲۴ ساعت در جای‌جای جهان، به هر صورت ممکن حمایت کنیم.

راه‌های تماس:

ایمیل سازمان حقوق بشر ایران:

register@iranhr.net

ایمیل کارزار جهانی نه به اعدام در ایران:

StopExecutionNow.ir@gmail.com

https://iranhr.net/fa/articles/6929/




⭕️ کتاب زندگی، فکر و دیگر هیچ
از مجموعه‌ی شش جلدی مهارت‌های زندگی

⭕️ نوشتهٔ دکتر محمدرضا سرگلزایی
در سال ۱۳۸۴

⭕️ انتشارات همنشین

🔹 تهران:
خانم طیب‌نما ۰۹۱۲۱۴۸۳۰۳۳
آقای حبیبی ۰۲۱۶۶۹۷۶۲۷۴
🔹 مشهد:
انتشارات صیانت - آقای دل‌قندی
( مشهد- بلوار اقبال لاهوری) ۰۹۱۵۵۶۸۹۱۰۵
🔹 تورنتو:
کانون نگرش نو- واتساپ:
+14168797357

🔴 نسخهٔ الکترونیک:
https://t.me/drsargolzaei/8426

⭕️ نسخهٔ صوتی:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1271?single

@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast


کتاب زندگی فکر و ديگر هیچ .pdf
1.0Mb
🔹 نوشتهٔ دکتر محمدرضا سرگلزایی- روانپزشک- ۱۳۸۴
🔹 انتشارات همنشین
@drsargolzaei


فعالیت برای حقوق بشر dan repost
پروژه‌ی آرمیتا، که به یاد آرمیتا گراوند نام‌گذاری شده، با همت و مدیریت دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک) پس از آغاز اعتراضات مردمی به قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی در راستای امدادرسانی به فعالان حقوق بشر و آسیب‌دیدگان خشونت حکومتی کار خود را آغاز کرد.
از آنجا که حکومت ایران در جواب به اعتراض به حق مردمی(موسوم به جنبش زن_زندگی_آزادی)، دست به سرکوب گسترده، دستگیری‌های فراوان و کشتار زد، جمعی از روان‌درمانگران ایرانی همراه شدند تا با راه‌اندازی شبکه‌ی درمانگران داوطلب از فعالان حقوق بشر حمایت کنند؛

https://action-for-humanity.org/amita-projectfa/




با درود فراوان
برایم جای افتخار است که در راستای تالیف و نشر کتب درسی، کتابی دیگر را در اختیار جوانان وطنم قرار دهم. نسخ رایگان کتاب، همراه با کتاب‌های پیشین بر روی وب‌سایت اندیشکده‌ی بین‌المللی نظریه‌های بدیل قرار دارد. یک نسخه پی.دی.اف هم به ضمیمه می‌باشد.
لطف کنید و این کتاب‌ها را در اختیار علاقه‌مندان قرار دهید.
با سپاس
محمود مسائلی

@drsargolzaei
@apgcchannel

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.