كاملا خسته فكرم درگير بود همش صداي جيغ وسط اهنگ lamentos تو گوشم بود بعدشم كه ناله هاش انگار منم داشتم گريه ميكردم ولي از اشك خبري نبود كاملا فشار رو روي قفسه سينم حس ميكردم عين اين ادمايي كه بختك ميگيرتشون ،من دقيقا همون حسو داشتم ولي تو بيداري مطلق همون درد همون حد عجز انقدر عاجز بودم كه حتي نفس هم نميتونستم بكشم كاملا حالم داشت رو به مرگ ميرفت فقط تنها چيزي كه يادمه هوا اونشب باد شديد ميزد و من ساعت و نگاه كردم ساعت ٣:٤٢ بود تو همون لحظه ناله هاي تو گوشم ساكت شد و تبديل به يه صداي ترسناك شد كه ميگفت
"و اكنون تمام اين شياطين با تو خواهند مرد " همين لحظه تمام توجه مغزم فقط به روبروم بود حس ميكردم ضربان قلبم به شدت داره كم ميشه در همون تاريكي شيطاني با زوزه اي ترسناك ظاهر شد و من از شدت ترس پريدم بلند شدم فهميدم همه ي اينها خواب بوده ولي احساس كردم خودم رو تكون نميتونم بدم ولي سرم ...؛نه سرم تكون ميخورد رو ساعت زوم كردم باورم نميشد ساعت ٣:٤٠ بودهوام داشت تازه طوفاني ميشد....
#ر_ش
#٢٥/٣/٩٦
"و اكنون تمام اين شياطين با تو خواهند مرد " همين لحظه تمام توجه مغزم فقط به روبروم بود حس ميكردم ضربان قلبم به شدت داره كم ميشه در همون تاريكي شيطاني با زوزه اي ترسناك ظاهر شد و من از شدت ترس پريدم بلند شدم فهميدم همه ي اينها خواب بوده ولي احساس كردم خودم رو تكون نميتونم بدم ولي سرم ...؛نه سرم تكون ميخورد رو ساعت زوم كردم باورم نميشد ساعت ٣:٤٠ بودهوام داشت تازه طوفاني ميشد....
#ر_ش
#٢٥/٣/٩٦