رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
سیل سرشک ما ز دلش کین به در نبُرد
در سنگ خاره قطرهٔ باران اثر نکرد
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشهنشینان حذر نکرد
ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخُفت
وآن شوخدیده بین که سر از خواب بر نکرد
میخواستم که میرَمَش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
جانا کدام سنگدلِ بیکفایت است
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد؟
کِلک زبانبریدهٔ حافظ در انجمن
با کس نگفت راز تو تا تَرک سر نکرد
#حافظ
@chaameghazal ⛱️
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
سیل سرشک ما ز دلش کین به در نبُرد
در سنگ خاره قطرهٔ باران اثر نکرد
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشهنشینان حذر نکرد
ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخُفت
وآن شوخدیده بین که سر از خواب بر نکرد
میخواستم که میرَمَش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
جانا کدام سنگدلِ بیکفایت است
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد؟
کِلک زبانبریدهٔ حافظ در انجمن
با کس نگفت راز تو تا تَرک سر نکرد
#حافظ
@chaameghazal ⛱️