گفتمان dan repost
🖊 شمار مشخصات بورژوایی در سنت غربی از افلاطون تا آدام اسمیت
📚 فضایل بورژوا
📥 دیردره مک کلاسکی/ ترجمه محمد ماشینچیان
🖇شمار فضایل سنت غربی از افلاطون گرفته تا آدام اسمیت هفت تا است. در سنت کنفوسیوسی از ۴۹۷ پیش از میلاد مسیح هم فضایل به همین شمارند. کتاب شگفتانگیزی که در سال ۲۰۰۴ به قلم چهل استاد روانشناسی منتشر شد هم همین را میگوید. کتاب فضایل و قدرتهای شخصیت: کتاب راهنما و طبقهبندی که با یاری «انجمن روانشناسی آمریکا» چاپ شد به دست کریستوفر پترسن و مارتین ای. پی. سلیمان ویراست شد. همهی اینها به کنار اگر درست به قضیه فکر کنیم، عملاً بر اساس هر نظریهای در باب آنچه زندگی انسان را شکوفا میکند هم فضایل مورد بحث کمابیش همانها هستند.
🖇عدالت (Justice) یکی از فضایل اساسی است. تعادل و احترام متقابل در جامعه مانند آنچه در سوییس بود؛ خب به گمانم نه همیشه و نه برای همهی مهاجران و تا سال ۱۹۷۱ نه برای تمام زنان رأیدهنده؛ خب نه همیشه اما معمولاً! دیگر فضیلت اساسی هم خویشتنداری (Temperance)است.
🖇تعادل درونی روح و لگامزنی به خواستهها. دلاوری (Courage) را نیز میتوان سومین فضیلت به شمار آورد. کدام آدمی است که بتواند به شکوفایی دست یابد اگر تمام مدت ابلوموفوار از ترسی مهارناشدنی از بستر برنخیزد، یا از ملالت که نسخهی اعیانی بزدلی است؟ حسابگری (Prudence) از سوی دیگری فضیلتی عملی است.
🖇سنت توماس آکویناس آن را چگونه-دانی یا حضور ذهن از منظر حبنفس مینامد. تا به اینجا چهار فضیلت را نام بردیم که شهرهای کوچک جانسخت و امپراطوریهای جانسختتر مدیترانهی کهن آنها را میستودند. رومیان چهار فضیلت عدالت، خویشتنداری، دلاوری و حسابگری را فضایل بنیادی (کاردینال) مینامیدند که جامعهی جنگجویان یا خطیبان یا درباریان بر آن میچرخید (کاردو، لولا به لاتین). مسیحیان ایشان را، نه کاملاً از روی تحقیر، «پاگان» میخواندند.
🖇مسیحیت هم سه فضیلت برای خود به این مجموعه افزود. سنت پال میگوید:« ایمان (Faith)، امید (Hope) و عشق (Love)، این سه پایدارند. اما بزرگترین آنها عشق است.» این سه را فضایل «الهیون» یا با لطف بسیار به مسیحیان فضایل «مسیحی» مینامند. هرچند هر کداممان مسیحیانی را میشناسیم که از روی بیگانههراسی یا هرچههراسی دیگر این فضایل را فراموش کردهاند. این سه فضیلت مقدس بودار به نظر میرسد. اما میتوان تعریفهایی سکولار هم از آنها ارائه کرد. همچنانکه پترسن و سلیمان در تألیف خویش ارایه کردهاند.
🖇ایمان فضیلتی است مبدأنگر که به درون، به هویت باز میگردد. یعنی همان جایی که خود واقعی آغاز میشود: شمای خواننده یا مادری هستید، یا دختری هستید، یا همسری هستید، یا رفیقی هستید، یا زنی هستید، یا معلمی هستید، یا خوانندهای هستید، و هرگز فکر انکار این صفات خود را به ذهن راه نمیدهید و سبکسرانه در صدد تغییر این خصایص برنمیآیید. در مقابل امید فضیلتی پیشرونگر است به معنی مقصد یا هدفی داشتن. به کجا میروید؟ فاین تذهبون؟ اگر ناامید باشید امشب به خانه میروید و با تفنگ نظامیتان (اگر سوییسی باشید که حتماً یکی دارید.) خودکشی میکنید. سرانجام میرسیم به عشق که بزرگترین فضایل است، معنی همه چیز را در خود دارد: عشق شوهر، عشق کشور، عشق هنر، عشق علم و عشق خدا.
🖇چهار به علاوهی سه میکند هفت. این هفت فضیلت بنیادی از تصادفی برآمدهاند که در قرن اول میلادی رخ داد. یعنی ادغام امپراطوری روم با فرقهی یهودیان رافضی. اما این رخداد به طرزی شگفتآور غریب است. این هفت فضیلت به همان نحوی «اصلی» هستند که رنگهای قرمز و آبی و زرد رنگهای «اصلی» هستند. از قرمز و آبی میتوان به بنفش رسید، اما از بنفش و سبز نمیتوان به قرمز یا زرد یا آبی رسید. از عدالت و دلاوری میتوان به فضیلت صداقت رسید، یا از امید و دلاوری به فضیلت خوشبینی.
🖇این فضایل از جهت دیگری هم اصلی به شمار میآیند. به این معنی که زندگی بدون یکی از آنها، یا زندگی بدون مشق ترکیبی شخصی و منحصر به فرد از هر هفت فضیلت چیزی کم دارد و ناقص به نظر میرسد. در بیان ارسطو، زندگی بدین گونه فاقد غایت حیات آدمی (telos) خواهد بود.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚 فضایل بورژوا
📥 دیردره مک کلاسکی/ ترجمه محمد ماشینچیان
🖇شمار فضایل سنت غربی از افلاطون گرفته تا آدام اسمیت هفت تا است. در سنت کنفوسیوسی از ۴۹۷ پیش از میلاد مسیح هم فضایل به همین شمارند. کتاب شگفتانگیزی که در سال ۲۰۰۴ به قلم چهل استاد روانشناسی منتشر شد هم همین را میگوید. کتاب فضایل و قدرتهای شخصیت: کتاب راهنما و طبقهبندی که با یاری «انجمن روانشناسی آمریکا» چاپ شد به دست کریستوفر پترسن و مارتین ای. پی. سلیمان ویراست شد. همهی اینها به کنار اگر درست به قضیه فکر کنیم، عملاً بر اساس هر نظریهای در باب آنچه زندگی انسان را شکوفا میکند هم فضایل مورد بحث کمابیش همانها هستند.
🖇عدالت (Justice) یکی از فضایل اساسی است. تعادل و احترام متقابل در جامعه مانند آنچه در سوییس بود؛ خب به گمانم نه همیشه و نه برای همهی مهاجران و تا سال ۱۹۷۱ نه برای تمام زنان رأیدهنده؛ خب نه همیشه اما معمولاً! دیگر فضیلت اساسی هم خویشتنداری (Temperance)است.
🖇تعادل درونی روح و لگامزنی به خواستهها. دلاوری (Courage) را نیز میتوان سومین فضیلت به شمار آورد. کدام آدمی است که بتواند به شکوفایی دست یابد اگر تمام مدت ابلوموفوار از ترسی مهارناشدنی از بستر برنخیزد، یا از ملالت که نسخهی اعیانی بزدلی است؟ حسابگری (Prudence) از سوی دیگری فضیلتی عملی است.
🖇سنت توماس آکویناس آن را چگونه-دانی یا حضور ذهن از منظر حبنفس مینامد. تا به اینجا چهار فضیلت را نام بردیم که شهرهای کوچک جانسخت و امپراطوریهای جانسختتر مدیترانهی کهن آنها را میستودند. رومیان چهار فضیلت عدالت، خویشتنداری، دلاوری و حسابگری را فضایل بنیادی (کاردینال) مینامیدند که جامعهی جنگجویان یا خطیبان یا درباریان بر آن میچرخید (کاردو، لولا به لاتین). مسیحیان ایشان را، نه کاملاً از روی تحقیر، «پاگان» میخواندند.
🖇مسیحیت هم سه فضیلت برای خود به این مجموعه افزود. سنت پال میگوید:« ایمان (Faith)، امید (Hope) و عشق (Love)، این سه پایدارند. اما بزرگترین آنها عشق است.» این سه را فضایل «الهیون» یا با لطف بسیار به مسیحیان فضایل «مسیحی» مینامند. هرچند هر کداممان مسیحیانی را میشناسیم که از روی بیگانههراسی یا هرچههراسی دیگر این فضایل را فراموش کردهاند. این سه فضیلت مقدس بودار به نظر میرسد. اما میتوان تعریفهایی سکولار هم از آنها ارائه کرد. همچنانکه پترسن و سلیمان در تألیف خویش ارایه کردهاند.
🖇ایمان فضیلتی است مبدأنگر که به درون، به هویت باز میگردد. یعنی همان جایی که خود واقعی آغاز میشود: شمای خواننده یا مادری هستید، یا دختری هستید، یا همسری هستید، یا رفیقی هستید، یا زنی هستید، یا معلمی هستید، یا خوانندهای هستید، و هرگز فکر انکار این صفات خود را به ذهن راه نمیدهید و سبکسرانه در صدد تغییر این خصایص برنمیآیید. در مقابل امید فضیلتی پیشرونگر است به معنی مقصد یا هدفی داشتن. به کجا میروید؟ فاین تذهبون؟ اگر ناامید باشید امشب به خانه میروید و با تفنگ نظامیتان (اگر سوییسی باشید که حتماً یکی دارید.) خودکشی میکنید. سرانجام میرسیم به عشق که بزرگترین فضایل است، معنی همه چیز را در خود دارد: عشق شوهر، عشق کشور، عشق هنر، عشق علم و عشق خدا.
🖇چهار به علاوهی سه میکند هفت. این هفت فضیلت بنیادی از تصادفی برآمدهاند که در قرن اول میلادی رخ داد. یعنی ادغام امپراطوری روم با فرقهی یهودیان رافضی. اما این رخداد به طرزی شگفتآور غریب است. این هفت فضیلت به همان نحوی «اصلی» هستند که رنگهای قرمز و آبی و زرد رنگهای «اصلی» هستند. از قرمز و آبی میتوان به بنفش رسید، اما از بنفش و سبز نمیتوان به قرمز یا زرد یا آبی رسید. از عدالت و دلاوری میتوان به فضیلت صداقت رسید، یا از امید و دلاوری به فضیلت خوشبینی.
🖇این فضایل از جهت دیگری هم اصلی به شمار میآیند. به این معنی که زندگی بدون یکی از آنها، یا زندگی بدون مشق ترکیبی شخصی و منحصر به فرد از هر هفت فضیلت چیزی کم دارد و ناقص به نظر میرسد. در بیان ارسطو، زندگی بدین گونه فاقد غایت حیات آدمی (telos) خواهد بود.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann