تو مگو که مست هست وهوس فرار دارد
تو نگو که مست باشد،سر پر شرار دارد!
ز کدام شیشه خورده که چنین دلیرگشته
ز کدام ره رسیده که به رخ غبار دارد
« ز کدام مذهبست این ز کدام ملتست این»
که دلم ز کفر زلفش غم آشکار دارد
تو مبین لباس زهدش که خدای من گواهست
که شراب نوش کرده، هوس شکار دارد
جگرم در آتش او همه آب گشته اما
دل عاشقم از آه نکشیده عار دارد
چقدر شکست قلبم ز فراق رویش اما
به اشاره ای نگفت او که چه سوگوار دارد
چقدر به اشک گفتم که بیا بیا طبیبم
ننشست پیش چشمی که هوای یار دارد
#رضا_سرو
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳
تو نگو که مست باشد،سر پر شرار دارد!
ز کدام شیشه خورده که چنین دلیرگشته
ز کدام ره رسیده که به رخ غبار دارد
« ز کدام مذهبست این ز کدام ملتست این»
که دلم ز کفر زلفش غم آشکار دارد
تو مبین لباس زهدش که خدای من گواهست
که شراب نوش کرده، هوس شکار دارد
جگرم در آتش او همه آب گشته اما
دل عاشقم از آه نکشیده عار دارد
چقدر شکست قلبم ز فراق رویش اما
به اشاره ای نگفت او که چه سوگوار دارد
چقدر به اشک گفتم که بیا بیا طبیبم
ننشست پیش چشمی که هوای یار دارد
#رضا_سرو
گروه ادیبانه
۲۹ آبان ۱۴۰۳