الان بیش از هر زمان دیگهای در تاریخ میشه فرعون بود. چون الان بیش از هر زمان دیگه قادر به انجام کارهایی هستیم که شبیه معجزهست. اینکه چیپ مموری به هزار لایه رسیده (و به زودی تجاریسازی میشه)، و هر لایه چند نانومتره، یک معجزهست. سالی هزار و دویست تن محموله به فضا فرستادن، یه معجزهست. واکسن کرونا یه معجزه بود، و فاصله معجزهها هم کم شده، چون اوزمپیک هم یک معجزهست، و داروی جدید ضد اچآیوی گیلیاد هم داره با ۹۸ درصد موفقیت جواب میده.
و این یک موج انکارگرایی ایجاد کرده. هرجا سرتون رو میچرخونید این انکارها رو میبینید: «انرژی خورشیدی فایده نداره»، «دیگه سیپییوها رو نمیشه قویتر کرد»، «هوش مصنوعی هنوز خیلی راه داره»، «میخواستید برید مریخ که، چی شد؟»، «اوزمپیک عوارض داره بعضیها دلدرد گرفتن».
این یک پدیده چندلایهست. در لایه اول، یک نوع جهل فنی علمی مطرحه که عمدیه. چون هرکس که در موضع انکاره، اگه بخواد میتونه بره دیتا رو چک کنه و ببینه چه انقلابی در تولید برق از نور آفتاب رخ داده، یا داروهایی که دقیقا توسط «شرکتهای خونخوار» دارویی ساخته شدن با چه تیراژی دارن ادم نجات میدن. در لایه دوم اما موضوع یک نوع تظاهراته. انکار به شکل اعتراضی درمیاد در برابر کسانی که صاحب معجزهاند، تا نکنه فرعون بشن (البته در اینکه کی فرعونه هم مشکل دارند و فرق سهامدار و مدیرعامل رو تشخیص نمیدن، و گاهی فرق فرعون موثر و فرعون ناموثر هم تشخیص نمیدن، چون فرعونی که فقط تو ویلای خودش فرعونه و خارج ازون ویلا اختیاراتی نداره، به کسی ضرری نمیرسونه). اما در لایه سوم، یک موضوع مهمتر جریان داره. و اون تنبلی و مسئولیتناپذیری این آدمهاست. وقتی معجزه زیاده، باید آدمتر از قبل بود. و وقتی ضرورت داره آدمتر از قبل بود، سهم بار هرکس بیشتر میشه. هر معلم، هر مهندس، هر پزشک، و هر پدر و مادر، باید آدمتر از معلمهای قبلی و مهندسهای قبلی و پزشکان قبلی و پدر و مادرهای قبلی باشند. چون همونطور که شانس فرعون بودن بیشتره، نیاز به موسی بودن هم بیشتره. وقتی توانستنها گستردهتره، تکالیف هم بیشتره. وقتی پوشش ماهوارهای اینترنت رو میشه به کل سیاره رسوند، تکلیف برای اینکه اجازه ندی کسی آفلاین بمونه، بیشتره. انکار یک ترفنده، تا به خودشون و دیگران تلقین کنند که بار روی دوششون سنگینتر نشده.
و این یک موج انکارگرایی ایجاد کرده. هرجا سرتون رو میچرخونید این انکارها رو میبینید: «انرژی خورشیدی فایده نداره»، «دیگه سیپییوها رو نمیشه قویتر کرد»، «هوش مصنوعی هنوز خیلی راه داره»، «میخواستید برید مریخ که، چی شد؟»، «اوزمپیک عوارض داره بعضیها دلدرد گرفتن».
این یک پدیده چندلایهست. در لایه اول، یک نوع جهل فنی علمی مطرحه که عمدیه. چون هرکس که در موضع انکاره، اگه بخواد میتونه بره دیتا رو چک کنه و ببینه چه انقلابی در تولید برق از نور آفتاب رخ داده، یا داروهایی که دقیقا توسط «شرکتهای خونخوار» دارویی ساخته شدن با چه تیراژی دارن ادم نجات میدن. در لایه دوم اما موضوع یک نوع تظاهراته. انکار به شکل اعتراضی درمیاد در برابر کسانی که صاحب معجزهاند، تا نکنه فرعون بشن (البته در اینکه کی فرعونه هم مشکل دارند و فرق سهامدار و مدیرعامل رو تشخیص نمیدن، و گاهی فرق فرعون موثر و فرعون ناموثر هم تشخیص نمیدن، چون فرعونی که فقط تو ویلای خودش فرعونه و خارج ازون ویلا اختیاراتی نداره، به کسی ضرری نمیرسونه). اما در لایه سوم، یک موضوع مهمتر جریان داره. و اون تنبلی و مسئولیتناپذیری این آدمهاست. وقتی معجزه زیاده، باید آدمتر از قبل بود. و وقتی ضرورت داره آدمتر از قبل بود، سهم بار هرکس بیشتر میشه. هر معلم، هر مهندس، هر پزشک، و هر پدر و مادر، باید آدمتر از معلمهای قبلی و مهندسهای قبلی و پزشکان قبلی و پدر و مادرهای قبلی باشند. چون همونطور که شانس فرعون بودن بیشتره، نیاز به موسی بودن هم بیشتره. وقتی توانستنها گستردهتره، تکالیف هم بیشتره. وقتی پوشش ماهوارهای اینترنت رو میشه به کل سیاره رسوند، تکلیف برای اینکه اجازه ندی کسی آفلاین بمونه، بیشتره. انکار یک ترفنده، تا به خودشون و دیگران تلقین کنند که بار روی دوششون سنگینتر نشده.