فرهیختگان dan repost
در اعماق!
شورای سردبیری جامعه نو
در سوریه و ایالاتمتحده و ایران اتفاقاتی در حال وقوع است که فارغ از سیاست خارجی، در حال متحول کردن چهرهٔ این کشورها از درون است و آثار بلندمدتی بر اقتصاد و اجتماع این کشورها میگذارد. از تازهترین آنها شروع کنیم:
ترامپ در حال دستکاری سازوکارهای دستگاه دولتی ایالاتمتحده است. آنچه واقعاً میکند، مثل آزاد کردن هرگونه بهرهبرداری از خاک آمریکا (استخراج کن عزیزم، استخراج کن!) یا انحلال وزارت آموزشوپرورش یا حتی تصفیهٔ افبیآی در مسیر فاز جدید سلطهٔ نولیبرالی سرمایه بر ایالاتمتحده است. البته نظریهپردازان امامصادقخواندهٔ ما در جنگ قدرت خود در کشور این اصطلاح را از نظر معنا به گند کشیدهاند اما معنایش در دو کلمه، بازپسگیری حقوق عمومی از جامعه و قانونزدایی برای سرمایهداری در توسعهٔ کمی و کیفی آن است. (کاربردش در توضیح اقتصاد ایران اصلاً بیمورد بوده ولی خب..!) ترامپ مأمور زمانه است که با همین سیاست، مقررات دستوپاگیر استخراج معادن را حذف، نهاد ملی آموزشوپرورش را منحل و در قالب انتقامگیری از دشمنان شخصیاش، نهاد ملی اطلاعاتی را (که نقش مهمی در حفظ دموکراسی ایالاتمتحده داشته) تصفیه و کاملاً آلت دست شاخهٔ نولیبرالی سرمایهداری کند. درحالیکه سر همه گرم خلبازیهای اوست، چنین تحولاتی در حال وقوع است.
در سوریه یک ائتلاف بینالمللی توافق کرد تا توان مشترک خود را برای جارو کردن سوریه از بقایای بعث همراه کند، آن هم با تغییر سریع جایگاه جهانی سوریه (در سیاست و اقتصاد). تغییری آنقدر سریع که در آن برای بسیاری تبدیل فوری آدمکش مسلسل به دوش، به یک دیپلمات حرف حساب بزن پذیرفته بود. الان سوریه بهسرعت در حال تغییر بستر ملی برای جاگیری سرمایهداری جهانی در این نقطه از جهان عرب است. همهٔ اصلاحات این تروریست سابق در همین جهت است. اخراج کارکنان دولت و به نصف رساندن آن، رها کردن مشکل با اسرائیل و چسبیدن سریع به کشورهای سرمایهفرست عرب و ایالاتمتحده، پیوند با ترکیه بهعنوان بازارساز میانمدت روند تحول، در همین راستاست. از یک میلیون و سیصد هزار نفر کارکنان دولت حدود پانصد هزار نفر را با عنوان حقوقبگیر الکی و سفارشی اخراج کردهاند. بخش عمدهٔ اینها کسانیاند که رژیم سابق در جریان سرکوب داخلی از خدمات آنها استفاده کرده و بهعنوان پاداش کارمند دولت شدهاند.
در ایران هم خرابکاریهایی مشابه شده که روزی باید شرشان کنده شود. هنوز در حال ویران کردنیم. سوریه شش ماه است از این مسیر میرود، آمریکا هنوز یک ماه نیست و ایران چهل و چند سال است کج رفته. ترامپ دارد با بیل بقایای نادلخواه سرمایهداری نولیبرال را بیرون میریزد (دستش خیلی باز نیست)، جولانی با بولدوزر مسیر را صاف میکند و در ایران هنوز در حال ریختن آوار روی آواریم و معلوم نیست چه زمانی نوبت پاکسازی کف کشور از ویرانههای پدیدآمده از حکومت میرسد. کاری سخت و بسیار دردآور خواهد بود. همین روزها که برای صدمین بار در حال گفتوگو دربارهٔ شرکت تا ابد زیانده ایران خودرو هستند میتوان آینده را دید. اگر دولت که ظاهراً فقط صاحب ۵درصد از سهم ایران خودروست، مدیریت این شرکت را رها کند و سهامداران بتوانند شجاعترین آدم موجود روی کرهٔ زمین را مدیرعامل ایران خودرو کنند، او غیر از بسیاری کارها، در بدو ورود باید حداقل ۳۸هزار نفر از ۵۵هزار حقوقبگیر این شرکت را بریزد بیرون. ایران خودرو نسبت به سه برابر خودروسازان چینی و حدود پنج برابر خودروسازان کرهای پرسنل دارد که حاصل فساد ساختاری و عمیق کل دستگاه سیاسی کشور است. یک دولت آواربردار واقعی در ایران، مجبور خواهد بود تعداد زیادی از کارکنان خود را بیرون بریزد. حتی مثل ترامپ وزارتخانه منحل کند؛ مثلاً وزارت فرهنگ و ارشاد را که وزارت فساد فرهنگی است بهکلی ببندد و فقط شاخهٔ سیاستگذاری میراث و توریسم آن را نگه دارد، سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی موازی و ناکارآمد در زمینهٔ وظایف اصلی را منحل کند، از هر وزارتخانه فقط رأس سیاستگذاری آن را نگه دارد و راه را برای مشارکت مردم در امور اجتماعی باز کند تا بار دولت سبک شود. بودجهاش (مادر فساد و تورم) کوچک شود و زمینه برای اصلاحات ساختاری فراهم آید. این مسلماً دردآور و شورشخیز خواهد بود.
چرا حکومت ایران چنین اصلاحاتی نمیکند؟ مسلماً برای جلوگیری از سلطهٔ نولیبرالی نیست. هارترین و بیرحمترین نوع سرمایهداری مافیایی در ایران حاکم است و ماهیت غارتی دارد. نگه داشتن تورم در حدود ۵۰درصد، روکش تصاحب داراییهای ملی توسط گروههای مافیایی وابسته به حکومت و از طریق خلق بیضابطهٔ پول و تقسیم آن بین وابستگان است. خود حکومت این کار را میکند. این فرمول از سال ۷۱ یعنی ۳۲ سال پیش در جریان خانوادهٔ رفیقدوست و فاضل خدادا آشکار شد و هرگز در اعماق حکومت رها نشده است...
زیاد شد. دیگر نگوییم!
#فرهیختگان
شورای سردبیری جامعه نو
در سوریه و ایالاتمتحده و ایران اتفاقاتی در حال وقوع است که فارغ از سیاست خارجی، در حال متحول کردن چهرهٔ این کشورها از درون است و آثار بلندمدتی بر اقتصاد و اجتماع این کشورها میگذارد. از تازهترین آنها شروع کنیم:
ترامپ در حال دستکاری سازوکارهای دستگاه دولتی ایالاتمتحده است. آنچه واقعاً میکند، مثل آزاد کردن هرگونه بهرهبرداری از خاک آمریکا (استخراج کن عزیزم، استخراج کن!) یا انحلال وزارت آموزشوپرورش یا حتی تصفیهٔ افبیآی در مسیر فاز جدید سلطهٔ نولیبرالی سرمایه بر ایالاتمتحده است. البته نظریهپردازان امامصادقخواندهٔ ما در جنگ قدرت خود در کشور این اصطلاح را از نظر معنا به گند کشیدهاند اما معنایش در دو کلمه، بازپسگیری حقوق عمومی از جامعه و قانونزدایی برای سرمایهداری در توسعهٔ کمی و کیفی آن است. (کاربردش در توضیح اقتصاد ایران اصلاً بیمورد بوده ولی خب..!) ترامپ مأمور زمانه است که با همین سیاست، مقررات دستوپاگیر استخراج معادن را حذف، نهاد ملی آموزشوپرورش را منحل و در قالب انتقامگیری از دشمنان شخصیاش، نهاد ملی اطلاعاتی را (که نقش مهمی در حفظ دموکراسی ایالاتمتحده داشته) تصفیه و کاملاً آلت دست شاخهٔ نولیبرالی سرمایهداری کند. درحالیکه سر همه گرم خلبازیهای اوست، چنین تحولاتی در حال وقوع است.
در سوریه یک ائتلاف بینالمللی توافق کرد تا توان مشترک خود را برای جارو کردن سوریه از بقایای بعث همراه کند، آن هم با تغییر سریع جایگاه جهانی سوریه (در سیاست و اقتصاد). تغییری آنقدر سریع که در آن برای بسیاری تبدیل فوری آدمکش مسلسل به دوش، به یک دیپلمات حرف حساب بزن پذیرفته بود. الان سوریه بهسرعت در حال تغییر بستر ملی برای جاگیری سرمایهداری جهانی در این نقطه از جهان عرب است. همهٔ اصلاحات این تروریست سابق در همین جهت است. اخراج کارکنان دولت و به نصف رساندن آن، رها کردن مشکل با اسرائیل و چسبیدن سریع به کشورهای سرمایهفرست عرب و ایالاتمتحده، پیوند با ترکیه بهعنوان بازارساز میانمدت روند تحول، در همین راستاست. از یک میلیون و سیصد هزار نفر کارکنان دولت حدود پانصد هزار نفر را با عنوان حقوقبگیر الکی و سفارشی اخراج کردهاند. بخش عمدهٔ اینها کسانیاند که رژیم سابق در جریان سرکوب داخلی از خدمات آنها استفاده کرده و بهعنوان پاداش کارمند دولت شدهاند.
در ایران هم خرابکاریهایی مشابه شده که روزی باید شرشان کنده شود. هنوز در حال ویران کردنیم. سوریه شش ماه است از این مسیر میرود، آمریکا هنوز یک ماه نیست و ایران چهل و چند سال است کج رفته. ترامپ دارد با بیل بقایای نادلخواه سرمایهداری نولیبرال را بیرون میریزد (دستش خیلی باز نیست)، جولانی با بولدوزر مسیر را صاف میکند و در ایران هنوز در حال ریختن آوار روی آواریم و معلوم نیست چه زمانی نوبت پاکسازی کف کشور از ویرانههای پدیدآمده از حکومت میرسد. کاری سخت و بسیار دردآور خواهد بود. همین روزها که برای صدمین بار در حال گفتوگو دربارهٔ شرکت تا ابد زیانده ایران خودرو هستند میتوان آینده را دید. اگر دولت که ظاهراً فقط صاحب ۵درصد از سهم ایران خودروست، مدیریت این شرکت را رها کند و سهامداران بتوانند شجاعترین آدم موجود روی کرهٔ زمین را مدیرعامل ایران خودرو کنند، او غیر از بسیاری کارها، در بدو ورود باید حداقل ۳۸هزار نفر از ۵۵هزار حقوقبگیر این شرکت را بریزد بیرون. ایران خودرو نسبت به سه برابر خودروسازان چینی و حدود پنج برابر خودروسازان کرهای پرسنل دارد که حاصل فساد ساختاری و عمیق کل دستگاه سیاسی کشور است. یک دولت آواربردار واقعی در ایران، مجبور خواهد بود تعداد زیادی از کارکنان خود را بیرون بریزد. حتی مثل ترامپ وزارتخانه منحل کند؛ مثلاً وزارت فرهنگ و ارشاد را که وزارت فساد فرهنگی است بهکلی ببندد و فقط شاخهٔ سیاستگذاری میراث و توریسم آن را نگه دارد، سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی موازی و ناکارآمد در زمینهٔ وظایف اصلی را منحل کند، از هر وزارتخانه فقط رأس سیاستگذاری آن را نگه دارد و راه را برای مشارکت مردم در امور اجتماعی باز کند تا بار دولت سبک شود. بودجهاش (مادر فساد و تورم) کوچک شود و زمینه برای اصلاحات ساختاری فراهم آید. این مسلماً دردآور و شورشخیز خواهد بود.
چرا حکومت ایران چنین اصلاحاتی نمیکند؟ مسلماً برای جلوگیری از سلطهٔ نولیبرالی نیست. هارترین و بیرحمترین نوع سرمایهداری مافیایی در ایران حاکم است و ماهیت غارتی دارد. نگه داشتن تورم در حدود ۵۰درصد، روکش تصاحب داراییهای ملی توسط گروههای مافیایی وابسته به حکومت و از طریق خلق بیضابطهٔ پول و تقسیم آن بین وابستگان است. خود حکومت این کار را میکند. این فرمول از سال ۷۱ یعنی ۳۲ سال پیش در جریان خانوادهٔ رفیقدوست و فاضل خدادا آشکار شد و هرگز در اعماق حکومت رها نشده است...
زیاد شد. دیگر نگوییم!
#فرهیختگان