نوستالژی


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


‌نوستالژی، چیزی بیشتر از یادآوری کردنه. نوستالژی یک حس است، گرماست، احساسی که در زمان به یادآوردن خاطراتِ خوش گذشته به ما دست میدهد❤️
.
.
.
.
.


















Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


PDF ™ dan repost
✅ با عضویت در #بتمیز بدون محدودیت روزانه در گردونه شانس جایزه نقدی تا سقف 100,000,000 میلیون برنده شوید. 👌🏼a10
http://www.betmiz.com/


BetMiz ads dan repost
🎰 چرخ شگفت انگیز بت‌میز 🎰

💲 این چرخ از 14 آفر و بونوس مهیج و پول واقعی طراحی شده است! 💲

💰شما می‌توانید بدون محدودیت روزانه و فقط با چرخش، برنده یکی از بونوس ها و پول های واقعی تا 100,000,000 تومان باشید! 💰

◀️ دریافت لینک بدون فیلتر ➡️


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
یادته؟🥲💔

@Nostalzhi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
یا رب...

این آهنگ از زنده یاد بانو هایده چقدر عمیقه، چقدر خالصه، چقدر آدمو‌به فکر فرو‌ میبره و به جرئت میشه گفت یکی از بهترینهاست...
ترانه سرا لیلا کسری...
آهنگساز فرید زلاند...
تنظیم منوچهر چشم آذر...
انیدوارم لذت ببرید...

@Nostalzhi


PDF ™ dan repost
🔍 همین الآن کراشِتو پیدا کن 💘

با این ربات میتونی افراد نزدیک خودتو پیداکنی و باهاشون آشنا بشی و به صورت ناشناش با یه نفر چت کنی😍

رل میخوای بیا ...😋
@Chat_nashenas


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
بعد بفرست برای دهه ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ و هر کی که باهاش خاطره داره 🥲

عصر یک روز تابستون گرم
خونه تو سکوت
و پنکه ای که با تمام قدرت میچرخه و باد میزنه و سکوت خونه رو میشکنه
هر کی یه چادر یا ملافه کشیده روش مشغول چرت بعد از ناهار
من بیدارم اما به رسم چرت های بعد از ظهر تابستان دراز کشیدم و تمام حواسم به شمارش اعداد تا رسیدن باد پنکه به من هست

مامان بیدار شده
در حالی که از گرما گلایه میکنه
در یخچال ارج رو باز میکنه
بوی خربزه میاد، مامان داره قاچ میکنه
و زیر لب یکی یکیمون رو صدا میکنه و یادآوری میکنه برای چه کاری باید بیدار بشیم و تا شب چه کاری قراره انجام بدیم…

@Nostalzhi


تبلیغات ویویی روفیا dan repost

بات زیر عکساتو انیمه‌ای میکنه:

@Ai_FreeRoBot


دنیا را خیلی جدی نگیرید
باور کنید
زندگی همین دلخوشیهای کوچیکه🌼

@Nostalzhi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
پاشين يه كم نرمش كنين تنبل ها😀
برنامه نرمش در خانه كه توسط جواد محتشمیان از تلويزيون پخش مى شد..

وى (زادهٔ ۵ اسفند ۱۳۲۶ در کاشان) گزارشگر ورزشی ، بازیکن و مربی پیشین تیم ملی والیبال مردان ایران است. او به عنوان گزارشگر والیبال و بسکتبال ایران از سال ۱۳۶۴ در صدا و سیما مشغول به کار است..
جواد محتشمیان به مدت سی سال، مدرس فدراسیون والیبال ایران ‌است.

@Nostalzhi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
یه روز گرم، خونه تو سکوت
و پنکه ای که با تمام قدرت میچرخه و باد میزنه و سکوت خونه رو میشکنه...

@Nostalzhi


PDF ™ dan repost
✅ ۳ برابر واریز اولت پول بگیر و با خیال راحت سرمایه گذاری کن 🤝a10
http://www.betmiz.com/
http://www.betmiz.com/


BetMiz ads dan repost
🎰 بونوس خوش‌آمدگوییِ بت‌میز! 🎰

🔢واریز اول ◀️ شارژ اضافه 💧
🔢 واریز دوم ◀️ بونوس ورزشی و کازینویی 👑
🔢 واریز سوم ◀️ 2️⃣ بونوس:⬇️
چرخش رایگان اسلات ➕ شرط رایگان

◀️ دریافت لینک بدون فیلتر ➡️
⬅️ لینک اصلی سایت ➡️


ماشین عروس لاکچری دهه هفتاد 😊❤️

@Nostalzhi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
اون قدیم ندیما رخت و تو تشت و لب حوض می‌شستند که واقعا سخت بود که قدیمی تر ها می دونند یه صابون زرد رنگی هم بود که کلا لباس ها رو چه رنگی چه سیاه و سفید با اون میشستن

@Nostalzhi


PDF ™ dan repost
همین الان بیا اینجا چت کن ، رل بزن❤️
اگه میخوای رل همشهری پیدا کنی بیا اینجا👇🏻
@ChatRell    @ChatRell

از وقتی رفتم تو فرندگرام دیگه حوصلم سر نمیره😂☝️


این شکلاتا همه‌جا پیدا می‌شن ولی انقد که اینا آدمو یاد مشهد میندازن که هیچی نمیندازه؛
حتی زعفرون حق مطلب سوغات مشهد بودنو ادا نمی‌کنه

@Nostalzhi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
دلم حیاط خانه مادربزرگ را می‌خواهد
با ظرفی پر از میوه‌های تابستانی...
به همان شیرینی روزهای خوب کودکی
چقدر دلتنگ آن روزها شده‌ام...
چقدر دلم کودکی می‌خواهد با دلبستگی‌های کودکانه،
کاش میشد برگشت به سرخوشی‌ها و بازی‌های بی بهانه،
به قهر و آشتی‌های کودکانه،
به روزهای سبکبالی بی بهانه
دلم کمی که نه زیاد ،کودکی می‌خواهد...

اینجا لوکیشن سریال رخنه و شبی که ماه کامل شد🌱

@Nostalzhi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
اون قدیم ندیما رخت و تو تشت و لب حوض می شستند که واقعا سخت بود که قدیمی تر ها می دونند یه صابون زرد رنگی هم بود که کلا لباس ها رو چه رنگی چه سیاه و سفید با اون میشستن
میدونی اسمش چی بود ؟
اگه تو هم خاطره ای از رخت شستن تو قدیما داری برام تعریف کن
اکسپلوری جان اگه پستمواز اکسپلور دیدی و خوشت اومد حتما فالوم کن تا کلی خاطرات قشنگ از اون قدیما برات زنده کنم

@Nostalzhi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
چراغ نفتی و مشق شب...
زیر نور کم‌سوی چراغ نفتی، صدای خش‌خش مداد روی دفتر، لالایی شب‌های کودکی بود...
نه خبری از برق بود، نه گوشی، نه تلویزیون روشن تا نیمه‌شب.
فقط من بودم و دفتری که باید پر از مشق می‌شد، با خطی کج و معوج و گاهی خواب‌آلود.
مادربزرگ گوشه اتاق ذکر می‌گفت، مادر چای می‌ریخت، و من در دنیای کوچک خودم با کلمات کلنجار می‌رفتم.

آن روزها سخت بود، ولی ساده بود...
چراغ نفتی دود می‌کرد، چشم‌هام می‌سوخت، ولی دلم گرم بود...

کاش می‌شد برای یک شب ، دوباره زیر همان نور بنویسم...❤

@Nostalzhi


هر جا گفتیم اُمید خدا نور شد تو دلهامون✨
الهی صدمرتبه شکر برای همه چیز…

@Nostalzhi

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.