چگونه پرچینهای میان انسان و حیوان در آثار الیاس کانِتی فرو میریزند؟ 🔻
📚پس از یک عمر که عاقبت سگ کوچکی را برای اولین بار نوازش کردم تازه دریافتم که این همه سال چه عالمی را از دست دادهام. پیش از آن، از سگها میترسیدم؛ حتی آنهایی که دستآموز و خانگی بودند. از اینکه حیوانی به من نزدیک شود هراس داشتم تا چه رسد به آنکه بخواهم دست نوازشی بر سر و گوشش بکشم. راست است که «هیچ چیزی برای آدمی نگرانکنندهتر از تماس با امر ناشناخته نیست.» یکی دو سال بعد، در جایی از نویسندهای خواندم که میگوید «تو هیچ دوستی در میان حیوانات نداری، آخر این هم شد زندگی؟» او گفته بود که «دنیای بدون حیوانات، دنیایی تهی از انسانیت است.» نویسندهی این عبارات، الیاس کانِتی بود.
📚در صدد برآمدم کتابهای بیشتری از او بخوانم. روزی که به کتابفروشی رفتم، فروشندهی ناآشنا با کانتی، از من خواست که ملیت نویسنده را بگویم تا قفسهی مربوطه را نشانم دهد. لحظهای گیج شدم. بهراستی کانِتی اهل کجا بود؟ تبار کانِتی به یهودیانی میرسید که در قرن پانزدهم از اسپانیا اخراج شده بودند. پدربزرگ و پدرش در ادرنهی ترکیه (عثمانی) زیسته بودند. خودش در بلغارستان به دنیا آمد. در اتریش و سوئیس درس خواند؛ به آلمانی مینوشت و در انگلستان اقامت گزید. معمولاً رسم بر این است که وطن نویسندگانِ برندهی جایزهی نوبل بر روی صندلی آنان در تالار برندگان نوبل حک میشود، به عنوان مثال: «ارنست همینگوی، آمریکا»؛ «گونتر گراس، آلمان». اما بر روی صندلی کانتی، به هنگام دریافت نوبل، تنها نام شهر زادگاهش «روسه» (Rousse) حک شده بود.
✍️ ددر آثار کانتی، گاه حیوانات، حتی موجوداتی برتر از انسانها و دارای اقتدار بر آنها تلقی میشوند. برای مثال، این قطعه از او که انیمالیسم جرج اورول در مزرعهی حیوانات را تداعی میکند، با هم بخوانیم:
@NashrAasoo 💭
📚پس از یک عمر که عاقبت سگ کوچکی را برای اولین بار نوازش کردم تازه دریافتم که این همه سال چه عالمی را از دست دادهام. پیش از آن، از سگها میترسیدم؛ حتی آنهایی که دستآموز و خانگی بودند. از اینکه حیوانی به من نزدیک شود هراس داشتم تا چه رسد به آنکه بخواهم دست نوازشی بر سر و گوشش بکشم. راست است که «هیچ چیزی برای آدمی نگرانکنندهتر از تماس با امر ناشناخته نیست.» یکی دو سال بعد، در جایی از نویسندهای خواندم که میگوید «تو هیچ دوستی در میان حیوانات نداری، آخر این هم شد زندگی؟» او گفته بود که «دنیای بدون حیوانات، دنیایی تهی از انسانیت است.» نویسندهی این عبارات، الیاس کانِتی بود.
📚در صدد برآمدم کتابهای بیشتری از او بخوانم. روزی که به کتابفروشی رفتم، فروشندهی ناآشنا با کانتی، از من خواست که ملیت نویسنده را بگویم تا قفسهی مربوطه را نشانم دهد. لحظهای گیج شدم. بهراستی کانِتی اهل کجا بود؟ تبار کانِتی به یهودیانی میرسید که در قرن پانزدهم از اسپانیا اخراج شده بودند. پدربزرگ و پدرش در ادرنهی ترکیه (عثمانی) زیسته بودند. خودش در بلغارستان به دنیا آمد. در اتریش و سوئیس درس خواند؛ به آلمانی مینوشت و در انگلستان اقامت گزید. معمولاً رسم بر این است که وطن نویسندگانِ برندهی جایزهی نوبل بر روی صندلی آنان در تالار برندگان نوبل حک میشود، به عنوان مثال: «ارنست همینگوی، آمریکا»؛ «گونتر گراس، آلمان». اما بر روی صندلی کانتی، به هنگام دریافت نوبل، تنها نام شهر زادگاهش «روسه» (Rousse) حک شده بود.
✍️ ددر آثار کانتی، گاه حیوانات، حتی موجوداتی برتر از انسانها و دارای اقتدار بر آنها تلقی میشوند. برای مثال، این قطعه از او که انیمالیسم جرج اورول در مزرعهی حیوانات را تداعی میکند، با هم بخوانیم:
تصور اینکه حیوانات هرگز بر علیه ما شورش نخواهند کرد برای من رنجآور است؛ حیوانات صبور، گاوها، گوسفندان، تمام دامهایی که در دست ما گرفتارند و نمیتوانند از دست ما بگریزند. تصور میکنم چگونه شورش در یک کشتارگاه آغاز میشود و از آنجا به سراسر شهر سرازیر میشود؛ چگونه مردان، زنان، کودکان، سالمندان بیرحمانه له میشوند؛ چگونه حیوانات خیابانها و وسایل نقلیه را زیر پا میگذارند، درها و دروازهها را میشکنند، با خشم خود تا بالاترین طبقات ساختمانها هجوم میآورند ... من حتی از یک گاو وحشی که این قهرمانان، گاوبازها را به شدت فراری میدهد و یک میدان خونین کامل را هم فتح میکند، آسودهخاطر میشدم. اما برپایی شورش از سوی قربانیان ضعیفتر و ملایمتر، از گوسفندان و گاوها، برای من ترجیح دارد. دوست ندارم باور کنم که این هیچگاه نمیتواند اتفاق بیفتد؛ که ما هیچگاه از دست آنها، بخصوص از دست همه آنها، از ترس به خود نخواهیم لرزید.
@NashrAasoo 💭