🪶 #روایت_عاشقی ❤️🌱
🪽🔹تنها دخترش نبود برایش بوی و مهربانی خدیجه را میداد به چهره اش که نگاه میکرد غم و بی وفای عالم از دلش زدوده میشد
🪽🔸تمام تُجار و بزرگان شهر خواستگارش بودند هرروز کسی در خانه ی او را میزد و به خواستگاری دختر دردانه اش آمده بودند دخترش در زیبایی و کمالات وحیا مثل ماه که نه چون خورشید و زر میدرخشید.
🪽🔹میدانست که دردانه ی دیگرش اگر چه پسر عم اش هست اما دل در گرو دخترش دارد
🪽🔸دخترش نیز یکی پس از دیگری تجار و اعیان و بزرگان را رد میکند انگار او نیز دل در گرو کسی دارد پس هرگز اورا اجبار به قبول هیچ کس نکرد تا اینکه ...
🪽🔹علی آمد به خواستگاری دردانه اش با شرم و حیا با عرق بر پیشانی و لرزش صدا و دست،گفت: من فاطمه را دوست دارم بیشتر از جانم،قول میدهم خوشبختش کنم و نگذارم غمی به دلش بنشیند هم یار میشوم هم رفیقش از گل نازکتر نمی گویم.
🪽🔸 پیامبر لبخندی زد و گفت علی جانم من هرگز فاطمه را به چیزی اجبار نکرده ام باید مشورت کنم با او سپس بلند شد سراغ دخترش رفت آراسته و زیبا چون فرشته ی نشسته بود نگاه پدرش را دید و با لبخند گفت با من کاری داری پدر؟
✨گفت نظرت درباره ی علی چیست؟
فاطمه لبخندی زد و گفت:علی زیباست چون تعریف یوسف و دلاور است چون شیر غران ،مهربان است چون آدمی که نظیرش نیست متواضع است در برابر دوستان و خشمگین است در برابر دشمنان.
🪽🔹پدری لبخندی زد و گفت علی(ع)به خواستگاریت آمده فاطمه ،نظرت چیست جان پدر؟
🪽🔸لبخندی زد، چشمانش برق میزد، نگاهش را از پدر دزدید و سکوت کرد پیامبر گفت آیا این سکوت بعد آن همه نه علامت رضاست؟
🪽🔹فاطمه گفت :تسلیم امر و مصلحت تو هستم پدر .
🪽🔸چشمان پیامبر برق زد و به او تبریک گفت و گفت والله که سزاوار تر از علی برای تو کیست.
🪽🔹دستش را میان دست علی گذاشت و راهی خانه ی علی(ع) کرد اما...
🪽🔸این راه عاشقی دختر پیامبر و دامادش به یکی زندگی متاهلی وساده خلاصه نشد
🪽🔹فاطمه استاد تفسیر قرآن بود یک روز به زنان مدینه قرآن می آموخت یک روز تفسیر و حدیث قران میکرد.ذکر تسبیحات اربعه فاطمه در بین اهل مدینه و مکه معروف شده بود و معجزه میکرد.
🪽🔸یک روز هم میانه میدان جنگ مجروحان و بیماران را طبابت و پرستاری میکرد.
🪽🔹او صاحب باغ فدک بود (که اهل خیبریهودیان جنگ ستیز، جهت حسن نیت و نزاع نکردن به پیامبر هدیه کرده بودن) با حاصل درآمد فدک خیریه ی در مدینه ایجاد کرده بود به امور زنان بی سرپرست و کودکان یتیم و فقرا میرسید بعد از کلاس قرآن تفسیر، به امور خیریه و مشکلات مردم نیز رسیدگی میکرد دستمزد کارگران فدک را روزانه میپرداخت.
🪽🔸همان فدکی که بعد وفات پیامبر با قسم دروغ که فرزندان پیامبر ارث نمی برند غصب شد جمله معروف حضرت فاطمه به غاصبین این بود که آیا پدرم در قرآن به شما می گوید که شما از پدرانتان و فرزندانتان از شما ارث میبرند و خودش خلاف قرآن عمل میکند؟ حاشا که شما به پیامبر خدا دروغ می بندید و همین موضوع موجب شد خیریه بزرگ حضرت فاطمه سلام علیه الله غصب شود.
🏴شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیه)تسلیت 🖤🌱
🪽🔹تنها دخترش نبود برایش بوی و مهربانی خدیجه را میداد به چهره اش که نگاه میکرد غم و بی وفای عالم از دلش زدوده میشد
🪽🔸تمام تُجار و بزرگان شهر خواستگارش بودند هرروز کسی در خانه ی او را میزد و به خواستگاری دختر دردانه اش آمده بودند دخترش در زیبایی و کمالات وحیا مثل ماه که نه چون خورشید و زر میدرخشید.
🪽🔹میدانست که دردانه ی دیگرش اگر چه پسر عم اش هست اما دل در گرو دخترش دارد
🪽🔸دخترش نیز یکی پس از دیگری تجار و اعیان و بزرگان را رد میکند انگار او نیز دل در گرو کسی دارد پس هرگز اورا اجبار به قبول هیچ کس نکرد تا اینکه ...
🪽🔹علی آمد به خواستگاری دردانه اش با شرم و حیا با عرق بر پیشانی و لرزش صدا و دست،گفت: من فاطمه را دوست دارم بیشتر از جانم،قول میدهم خوشبختش کنم و نگذارم غمی به دلش بنشیند هم یار میشوم هم رفیقش از گل نازکتر نمی گویم.
🪽🔸 پیامبر لبخندی زد و گفت علی جانم من هرگز فاطمه را به چیزی اجبار نکرده ام باید مشورت کنم با او سپس بلند شد سراغ دخترش رفت آراسته و زیبا چون فرشته ی نشسته بود نگاه پدرش را دید و با لبخند گفت با من کاری داری پدر؟
✨گفت نظرت درباره ی علی چیست؟
فاطمه لبخندی زد و گفت:علی زیباست چون تعریف یوسف و دلاور است چون شیر غران ،مهربان است چون آدمی که نظیرش نیست متواضع است در برابر دوستان و خشمگین است در برابر دشمنان.
🪽🔹پدری لبخندی زد و گفت علی(ع)به خواستگاریت آمده فاطمه ،نظرت چیست جان پدر؟
🪽🔸لبخندی زد، چشمانش برق میزد، نگاهش را از پدر دزدید و سکوت کرد پیامبر گفت آیا این سکوت بعد آن همه نه علامت رضاست؟
🪽🔹فاطمه گفت :تسلیم امر و مصلحت تو هستم پدر .
🪽🔸چشمان پیامبر برق زد و به او تبریک گفت و گفت والله که سزاوار تر از علی برای تو کیست.
🪽🔹دستش را میان دست علی گذاشت و راهی خانه ی علی(ع) کرد اما...
🪽🔸این راه عاشقی دختر پیامبر و دامادش به یکی زندگی متاهلی وساده خلاصه نشد
🪽🔹فاطمه استاد تفسیر قرآن بود یک روز به زنان مدینه قرآن می آموخت یک روز تفسیر و حدیث قران میکرد.ذکر تسبیحات اربعه فاطمه در بین اهل مدینه و مکه معروف شده بود و معجزه میکرد.
🪽🔸یک روز هم میانه میدان جنگ مجروحان و بیماران را طبابت و پرستاری میکرد.
🪽🔹او صاحب باغ فدک بود (که اهل خیبریهودیان جنگ ستیز، جهت حسن نیت و نزاع نکردن به پیامبر هدیه کرده بودن) با حاصل درآمد فدک خیریه ی در مدینه ایجاد کرده بود به امور زنان بی سرپرست و کودکان یتیم و فقرا میرسید بعد از کلاس قرآن تفسیر، به امور خیریه و مشکلات مردم نیز رسیدگی میکرد دستمزد کارگران فدک را روزانه میپرداخت.
🪽🔸همان فدکی که بعد وفات پیامبر با قسم دروغ که فرزندان پیامبر ارث نمی برند غصب شد جمله معروف حضرت فاطمه به غاصبین این بود که آیا پدرم در قرآن به شما می گوید که شما از پدرانتان و فرزندانتان از شما ارث میبرند و خودش خلاف قرآن عمل میکند؟ حاشا که شما به پیامبر خدا دروغ می بندید و همین موضوع موجب شد خیریه بزرگ حضرت فاطمه سلام علیه الله غصب شود.
🏴شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیه)تسلیت 🖤🌱