👆👆👆
6. کاهش قابلیتهای بازدارندگی نظامی از دست دادن عمق راهبردی:
سوریه برای ایران بهعنوان عمق استراتژیک در مواجهه با تهدیدات اسرائیل و آمریکا عمل میکرد. سقوط اسد این عمق استراتژیک را حذف میکند و ایران را به مواجهه مستقیمتر با این تهدیدات سوق میدهد.
تضعیف توانایی در مدیریت بحرانهای منطقهای:
کاهش نفوذ در سوریه به معنای کاهش توانایی رژیم ولایی در مدیریت بحرانهای منطقهای و حمایت از متحدان خود در لحظات بحرانی است. این امر جایگاه رژیم ولایی و اعتبار آنرا در معادلات امنیتی خاورمیانه را تضعیف کند.
پیامدهای شکست عمق راهبردی بر تحولات داخلی ایران
تدا اسکاچپول (Theda Skocpol) جامعهشناس و پژوهشگر سیاست شناسی دانشگاه هاروارد، تأکید میکند که دگرگونی ها بین المللی و پویایی مناسبات منطقه ای میتواند روند تحولات سیاسی و گذار از رژیمهای خودکامه را تسهیل و تسریع نماید. اینک با سقوط اسد، توازن قدرت در منطقه تغییر کرده و نفوذ منطقهای رژیم ولایی دچار فروپاشی شده است. این دگرگونی میتواند به تضعیف حمایت از گروههای نیابتی رژیم ولایی مانند حزبالله و در نتیجه کاهش قدرت گفتمان ولایی و نظامی رژیم منجر شود. اسکاکپول معتقد است که ضعف دولت در مدیریت ساختارهای اجتماعی و اقتصادی داخلی در کنار شکست در عرصه خارجی میتواند به فروپاشی مشروعیت آن منجر شود. در ایران، استفاده رژیم ولایی از گفتمان "سوریهای شدن" بهمنظور توجیه سرکوب داخلی و تأمین مشروعیت، وابسته به ادامه بیثباتی در سوریه بوده است. سقوط اسد و پایان جنگ داخلی سوریه، این ابزار مشروعیتبخش را از رژیم ولایی سلب کرده و فشار بیشتری بر ساختار حاکمیت ولایی برای پاسخگویی به نیازهای داخلی وارد میکند. بنا به نظریه اسکاچپول نارضایتیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از عوامل کلیدی در تحولات اجتماعی هستند. در ایران، نابرابری اقتصادی، فساد و چپاول منابع عمومی از سوی مقامات حکومتی و سوءمدیریت در تخصیص منابع به تقویت نارضایتیهای اجتماعی انجامیده است. در شرایطی که "هراس سوریهای شدن" دیگر کارایی ندارد، شهروندان ممکن است هزینههای اقتصادی و اجتماعی بقای رژیم را بیش از هزینههای تغییر آن ارزیابی کنند. این امر زمینهساز خیزشهای اجتماعی و افزایش تمایل به اعتراض خواهد بود.
ختم کلام
سقوط رژیم اسد، یک ضربه گفتمانی و راهبردی سنگین به رژیم ولایی و رهبرش بود. رژیم ولایی دیگر نمیتواند از سناریوی "سوریهای شدن" بهعنوان ابزاری برای ترساندن مردم از آشوب پس از فروپاشی اش استفاده کند و احتمال افزایش اعتراضات و کاهش اثربخشی سرکوب بیشتر خواهد شد. در بلندمدت، این امر میتواند تغییرات گستردهتری در فضای سیاسی ایران ایجاد کند و حتی زمینهساز تحولاتی در ساختار قدرت رژیم باشد. طبق تئوری اسکاچپول، رژیم ولایی در شرایطی قرار دارد که بحران اقتصادی، شکاف اجتماعی، فشارهای خارجی، و کاهش مشروعیت سیاسی، شرایط گذار از اجتماعی از این رژیم را افزایش داده است. اگرچه رژیم هنوز بهواسطه ابزارهای سرکوب و کنترل رسانهها توانسته بقای خود را حفظ کند، اما ادامه این روند در بلندمدت ممکن نیست.
به نقل از ایران امروز
#فرهیختگان راهی به رهایی
6. کاهش قابلیتهای بازدارندگی نظامی از دست دادن عمق راهبردی:
سوریه برای ایران بهعنوان عمق استراتژیک در مواجهه با تهدیدات اسرائیل و آمریکا عمل میکرد. سقوط اسد این عمق استراتژیک را حذف میکند و ایران را به مواجهه مستقیمتر با این تهدیدات سوق میدهد.
تضعیف توانایی در مدیریت بحرانهای منطقهای:
کاهش نفوذ در سوریه به معنای کاهش توانایی رژیم ولایی در مدیریت بحرانهای منطقهای و حمایت از متحدان خود در لحظات بحرانی است. این امر جایگاه رژیم ولایی و اعتبار آنرا در معادلات امنیتی خاورمیانه را تضعیف کند.
پیامدهای شکست عمق راهبردی بر تحولات داخلی ایران
تدا اسکاچپول (Theda Skocpol) جامعهشناس و پژوهشگر سیاست شناسی دانشگاه هاروارد، تأکید میکند که دگرگونی ها بین المللی و پویایی مناسبات منطقه ای میتواند روند تحولات سیاسی و گذار از رژیمهای خودکامه را تسهیل و تسریع نماید. اینک با سقوط اسد، توازن قدرت در منطقه تغییر کرده و نفوذ منطقهای رژیم ولایی دچار فروپاشی شده است. این دگرگونی میتواند به تضعیف حمایت از گروههای نیابتی رژیم ولایی مانند حزبالله و در نتیجه کاهش قدرت گفتمان ولایی و نظامی رژیم منجر شود. اسکاکپول معتقد است که ضعف دولت در مدیریت ساختارهای اجتماعی و اقتصادی داخلی در کنار شکست در عرصه خارجی میتواند به فروپاشی مشروعیت آن منجر شود. در ایران، استفاده رژیم ولایی از گفتمان "سوریهای شدن" بهمنظور توجیه سرکوب داخلی و تأمین مشروعیت، وابسته به ادامه بیثباتی در سوریه بوده است. سقوط اسد و پایان جنگ داخلی سوریه، این ابزار مشروعیتبخش را از رژیم ولایی سلب کرده و فشار بیشتری بر ساختار حاکمیت ولایی برای پاسخگویی به نیازهای داخلی وارد میکند. بنا به نظریه اسکاچپول نارضایتیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از عوامل کلیدی در تحولات اجتماعی هستند. در ایران، نابرابری اقتصادی، فساد و چپاول منابع عمومی از سوی مقامات حکومتی و سوءمدیریت در تخصیص منابع به تقویت نارضایتیهای اجتماعی انجامیده است. در شرایطی که "هراس سوریهای شدن" دیگر کارایی ندارد، شهروندان ممکن است هزینههای اقتصادی و اجتماعی بقای رژیم را بیش از هزینههای تغییر آن ارزیابی کنند. این امر زمینهساز خیزشهای اجتماعی و افزایش تمایل به اعتراض خواهد بود.
ختم کلام
سقوط رژیم اسد، یک ضربه گفتمانی و راهبردی سنگین به رژیم ولایی و رهبرش بود. رژیم ولایی دیگر نمیتواند از سناریوی "سوریهای شدن" بهعنوان ابزاری برای ترساندن مردم از آشوب پس از فروپاشی اش استفاده کند و احتمال افزایش اعتراضات و کاهش اثربخشی سرکوب بیشتر خواهد شد. در بلندمدت، این امر میتواند تغییرات گستردهتری در فضای سیاسی ایران ایجاد کند و حتی زمینهساز تحولاتی در ساختار قدرت رژیم باشد. طبق تئوری اسکاچپول، رژیم ولایی در شرایطی قرار دارد که بحران اقتصادی، شکاف اجتماعی، فشارهای خارجی، و کاهش مشروعیت سیاسی، شرایط گذار از اجتماعی از این رژیم را افزایش داده است. اگرچه رژیم هنوز بهواسطه ابزارهای سرکوب و کنترل رسانهها توانسته بقای خود را حفظ کند، اما ادامه این روند در بلندمدت ممکن نیست.
به نقل از ایران امروز
#فرهیختگان راهی به رهایی