🔜 Wisteria.
ولیعهد که انگار شک داشت چیزی که میبینه واقعیه یا حاصل توهم و رویاست، پلکهاش رو محکم روی هم فشرد و بعد باز کرد.
+ نترسید روح نیستم. حالا حالاها هم از جلو چشماتون نمیرم!
ـ تو کی هست...
+ دستت رو بکـش!!
جیسونگ به ضرب برگشت و دست زن که روی شونهاش نشسته بود رو پس زد.
به خودش اشاره کرد و محکم گفت.
+ من همسر همین مردیم که اینجا نشسته. حالا هم گمشو برو بیرون تا ندادم خودت و رئیست رو از سر در همینجا آویزون کنن.
•┄┄•┄┄•
کیمی جلو اومد و حریر رو روی سرم انداخت. پارچهی قرمز رنگ تا پایین قفسه سینهام اومد و دیدم رو محدود کرد.
انگار دنیا توی لایهای از خون پیچیده شده بود.
- تا داخل خلوتگاه این پارچه رو برندارید. اگر نیاز به کمک داشتید یکی از ندیمه هارو صدا بزنید و خودتون کاری انجام ندید.
•┄┄•┄┄•
تن شاهزاده کاملا به تنم چسبیده شده بود و من نمیدونستم چطور باید حواسم رو جمع کنم و معطوف شکار گریزپام کنم.
زمزمهی شاهزاده نجواگونه دوباره مهمون گوشهام شد.
- آهو ها به شدت حساسن... چشمهای گرد و کنجکاوشون دائم محیط اطراف رو میگرده و پاهای ظریفی که دارن برخلاف تصور به تندی هدایتشون میکنه؛ ولی نقطه ضعفشون همین شیطنتشونه... چیزی که تنها با صبر میشه رامش کرد.
•┄┄•┄┄•
+ شاید چون خیلی خوب نمیشناسیم دوستم داری... کمی عاقل باش شاهزاده...!
- از من نخواه که عاقل باشم... غیرممکنه هم عاشق باشی و هم عاقل!
✧ Name: #Wisteria
✧ Couple: #MinSung
✧ Genre: Romance, Angst, Royal, Historical, Smut, Slow burn, Mystery
✧ Author: #Ocean | @Cruellalove_de
✧ Telegram Channel: T.me/HereticTion
#teaser
ولیعهد که انگار شک داشت چیزی که میبینه واقعیه یا حاصل توهم و رویاست، پلکهاش رو محکم روی هم فشرد و بعد باز کرد.
+ نترسید روح نیستم. حالا حالاها هم از جلو چشماتون نمیرم!
ـ تو کی هست...
+ دستت رو بکـش!!
جیسونگ به ضرب برگشت و دست زن که روی شونهاش نشسته بود رو پس زد.
به خودش اشاره کرد و محکم گفت.
+ من همسر همین مردیم که اینجا نشسته. حالا هم گمشو برو بیرون تا ندادم خودت و رئیست رو از سر در همینجا آویزون کنن.
•┄┄•┄┄•
کیمی جلو اومد و حریر رو روی سرم انداخت. پارچهی قرمز رنگ تا پایین قفسه سینهام اومد و دیدم رو محدود کرد.
انگار دنیا توی لایهای از خون پیچیده شده بود.
- تا داخل خلوتگاه این پارچه رو برندارید. اگر نیاز به کمک داشتید یکی از ندیمه هارو صدا بزنید و خودتون کاری انجام ندید.
•┄┄•┄┄•
تن شاهزاده کاملا به تنم چسبیده شده بود و من نمیدونستم چطور باید حواسم رو جمع کنم و معطوف شکار گریزپام کنم.
زمزمهی شاهزاده نجواگونه دوباره مهمون گوشهام شد.
- آهو ها به شدت حساسن... چشمهای گرد و کنجکاوشون دائم محیط اطراف رو میگرده و پاهای ظریفی که دارن برخلاف تصور به تندی هدایتشون میکنه؛ ولی نقطه ضعفشون همین شیطنتشونه... چیزی که تنها با صبر میشه رامش کرد.
•┄┄•┄┄•
+ شاید چون خیلی خوب نمیشناسیم دوستم داری... کمی عاقل باش شاهزاده...!
- از من نخواه که عاقل باشم... غیرممکنه هم عاشق باشی و هم عاقل!
•┄┄•┄┄•
✧ Name: #Wisteria
✧ Couple: #MinSung
✧ Genre: Romance, Angst, Royal, Historical, Smut, Slow burn, Mystery
✧ Author: #Ocean | @Cruellalove_de
✧ Telegram Channel: T.me/HereticTion