Postlar filtri


اگه هنوز انقدر احمقی که فکر می‌کنی آدم‌ها با گذر زمان، محبت بیشتر، بخشش و چشم‌پوشی و یا حتا قرار گرفتن در شرایط ایده‌آل قراره عوض/بهتر بشن یه لطفی بکن همین الان با سرعت به سمت نزدیک‌ترین پل بدو و خودت رو ازش پرت کن پایین. مرسی.


Lovin’ you is hard, bein’ here’s harder.


از همه متنفرم و تلاش می‌کنم همین‌طوری هم بمونم.


دِلآرام♡ dan repost
دیگه از ساعت ۹ به بعد اونقدر شکننده میشم که هر شب میام می‌نویسم "نیاز به یه نجات دهنده دارم" و بعد احساس ضعف می‌کنم و پاکش می‌کنم. ولی واقعا نیاز دارم که یه نفر حواسش بهم باشه، این دغدغه‌های مسخره‌م براش مهم باشه و از ته قلبش به خودم و توانایی‌هام اعتماد کنه. (همینم ممکنه پاک کنم)


تقریباً هرکاری که می‌کنم دارم بین اون کار و خودکشی اون رو انتخاب می‌کنم. پس اگه هنوز دارم باهات حرف می‌زنم قدر بدون حرومزاده.


نع! متاسفانه به راهِ بادیه رفتن بِه از نشستن باطل نبود آقای سعدی؛ ما هی فراتر از وسع‌مون کوشیدیم و مراد هم نیافتیم و فقط کون‌مون سوخت.


هرروز یک قدم از زندگی دورتر می‌شم و هزار قدم به مرگ نزدیک‌تر.


همیشه با خودم می‌گفتم این آدمایی که چندروز می‌گذره و پیام‌هاشون رو سین نمی‌کنن یا سین می‌کنن و جواب نمی‌دن چقدر توو کون ‌نرو و کصشرن؛ الان کم‌ترین بازه‌ی زمانی که باید بگذره تا بتونم حداقل انرژی ممکن برای سین کردن پیام‌های آدم‌ها رو پیدا کنم یه هفته‌س.


گفت ما همه‌چیو ول کردیم و فکر کردیم خودش درست می‌شه. اما فقط بیش‌تر ریده شد توش؛ مثل زندگی‌مون.


ابوطالب حسینی dan repost
کلا که همه چیز ناامید کننده‌س
اینم روش


That’s all folks! dan repost
بدترین روز. از شش صبح بیدارم و تازه هنوز هشت و نیم شبه. سردرد پدرمو دراورد. آدم‌ها چرا اینجوری‌‌ان؟
از هیچی سردرنمی‌آرم.



چکیده‌ی دفتر خاطرات کافکا یا بکت یا هرکی


احساس می‌کنم دیگه خودم رو هم ندارم؛ و آدمی که خودش رو نداره مطلقاً هیچ‌چی نداره.


In my ااااااااااااااااا era.


تو راست می‌گفتی آقای بوکوفسکی؛ عشق سگی ا‌ست از جهنم.


بگا رفتیم آقا؛ بگا رفتیم.


یک گواه دیگه بر این‌که تمام زنان زیبای تاریخ دلبستگی اضطرابی داشته‌اند و از قضا، همیشه با موجودات حقیری که دلبستگی اجتنابی داشته‌اند در رابطه بوده‌اند.


با من آماده شید که ناپدید بشیم.


That’s all folks! dan repost
از تحمل کردن بدم می‌آد. همه‌ش هم دارم تحمل می‌کنم. همه‌چیو دارم تحمل می‌کنم. خفه شدم.




اگر بخوام وضعیت این روزهام رو توی یک جمله توصیف کنم بدون شک این خواهد بود:
«همه‌چیز علیه من بود؛ همه‌چیز.»

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.