Postlar filtri


بریده و خسته و ناتوانم؛ انقدر که حتا غر زدن هم بی‌فایده و دیر و دوره.


امروز آره، فردا شاید dan repost
اونجایی از زندگی هستم که هربار به دور و برم نگاه می‌کنم، می‌بینم واقعا لیاقتم آدمایی بهتر از این آدماست.


هروقت بین بخشیدن و انتقام گرفتن شک کردی، بزن دهن طرف‌و بگا.


انقدر بگا می‌ری تا یاد بگیری چطور باید با بگایی‌‌هات کنار بیای، انقدر می‌افتی تا محکم ایستادن رو یاد بگیری، انقدر توی روابطت شکست می‌خوری تا بفهمی از رابطه چی می‌خوای، انقدر می‌شکنی تا شکست‌ناپذیر بودن رو یاد بگیری، انقدر می‌میری تا یاد بگیری چطور باید زندگی کنی…


بزرگ شدم می‌خوام یه شغلی داشته باشم که بتونم هروقت دلم خواست، هرچقدر که دلم خواست بخوابم. (همیشه)


یعنی هرروز انتخاب می‌کنید که خارکصه باشید یا این‌که واقعاً غیرارادیه؟


بیش‌ترین حسی که از آدم‌ها می‌گیرم ناامیدیه.




فکر کنم این‌که هیشکیو ندارم که حتا وسط سخت‌ترین و تخمی‌ترین روزای زندگیم بهش زنگ بزنم/بغلش کنم و هیچ‌چی نگم و فقط گریه کنم تا ابد قراره اذیتم کنه.


الان دیگه حتا اگه الماسم بشی‌ نمی‌خوامت؛ بالاخره یکی‌ باید یادت بده «دیر شدن» یعنی چی.


All your needs are psychological problems


مشکلم اینه که نمی‌تونم با آدما مثل خودشون باشم؛ من همیشه برای همه اونی بودم که می‌خواستم بقیه برام باشن. همونی که هیچ‌کس هیچ‌وقت برام نبود.




چیزهای زیادی برای امیدواری باقی نمونده؛ اما راهی برای عبور پیدا می‌کنی به‌هر‌حال. چون بار اولت نیست که این‌جایی!


معمولاً همیشه اونی که بیش‌تر از همه به نجات نیاز داره منجی بقیه می‌شه.


حتا فکرش رو هم نمی‌تونید بکنید که آدم‌ها چه‌قدر تشنه‌ی توجه و مهربونی هستن؛ همه‌ی آدم‌ها، همه‌ی همه‌شون.


هنوز هم قدرتش رو دارم که با یه ذره توجه و مهربونی شرایط رو تغییر بدم؛ تقریباً هر شرایطی رو. اما چون معمولاً همیشه درحال فروپاشی روانی‌ام -و چون اکثر آدم‌ها ارزشش رو ندارن- فقط گاهی انجامش می‌دم.


بیش‌ترین کلمه‌ای که به خودم می‌گم «بعداً» عه. بعداً هایی که هم من و هم خودم می‌دونیم که هرگز قرار نیست برسن.


در «خود نعش خود به شانه گرفتم گریستم‌»ترین حالت ممکنم.


«فهمیدن» ارزشمندترین و قشنگ‌ترین و در عین حال، ساده و کم‌هزینه‌ترین کاریه که می‌تونی برای آدم‌ها انجام بدی.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.