English language learners


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


زبان انگلیسی را سریع و آسان بیاموزید!
اصطلاحات،مکالمه،داستان،نکات گرامی،لغات همراه با
فایل های صوتی و کلیپ های آموزشی.
T.me/English_lang_learners
ارتباط با آدمین جهت تبادل،ترجمه،تدریس در فضای‌مجازی و تبلیغات با قیمت مناسب.
@a_a_m1401

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners
💢Slang of the Day
⭕️ kickback

👉Meaning :
a payment made, often secretly or illegally, to someone who has helped to arrange a deal or a job

✴️For example : 👇👇

🔸Several corrupt politicians were arrested for getting kickbacks from companies that were given huge government contracts.

🔸We'll have to pay a $50,000 kickback to the school's principal if we want to get the job of building their new assembly hall.

@English_lang_learners


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
💢Phrasal verbs around the house

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners

💢 معانی فعل ترکیبی "run across" :

👈فعل ترکیبی "run across" دو معنی دارد؛ معنی اول این فعل ترکیبی ‘کسی را به صورت تصادفی دیدن’ است.

🔸 I ran across two of my old friends when I went back to my hometown.
🔸وقتی که به زادگاهم برگشتم دو نفر از دوستان قدیمیم رو به صورت تصادفی دیدم.

‼️معنی دوم این فعل ترکیبی ‘چیزی را به صورت تصادفی پیدا کردن’ است.

🔸Marry ran across the keys while she was cleaning her room.
🔸ماری در حالی که داشت اتاقش را تمیز می کرد کلیدها رو به صورت تصادفی پیدا کرد.

@English_lang_learners


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
💢Normal / Advanced

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


💢Listening

✴️ Bad habits

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners
💢Listening

👈دوستان این قسمت از مجموعه یک دقیقه انگلیسی در مورد عادات بد هست. تا بحال فکر کرده اید چه عادات بدی دارید که دیگران رو ناراحت و آزرده خاطر می کنه؟ ترجمه متن با بعضی لغات مهم رو برای شما اماده کردیم. این مجموعه با لهجه بریتیش هست.

✴️ Bad habits

What are your bad habits? I think everyone has bad habits. Not everyone agrees on what bad habits are. Some smokers don’t think smoking is a bad habit. Young people don’t think listening to loud music on the train is a bad habit. In Japan, slurping your noodles is a sign that you enjoy your food, but making a noise while eating in England is not good. Have you ever tried to break your bad habits? I have quit smoking and have stopped leaving things laying around the house. I wish other people would stop their bad habits. I get annoyed when people are late for meetings or talk loudly on their phones in public. I also think many motorists need to think about their driving habits. Perhaps I should point out their bad habits.

عادات بد شما چی هستند؟ فکر می کنم هر کسی عادات بدی داره. همه بر روی این که عادات بد چیا هستن، توافق ندارن. بعضی از افراد سیگاری فکر نمی کنن کشیدن سیگار یه عادت بد هست. جوونا فکر نمی کنن گوش دادن به موسیقی با صدای بلند تو قطار و مترو یه عادت بده. در ژاپن، با صدا خوردن رشته فرنگی  نشونه اینه که شما از غذا لذت می برید، ولی در انگلستان، سر و صدا در آوردن موقع خوردن غذا خوب نیست. آیا تا حالا سعی کرده‌اید که عادات بد و ناپسند خودتون رو قطع کنید؟ من سیگار کشیدن رو ترک کرده ام و  این که چیزا رو تو خونه همینجوری تو خونه به حال خود رها کنم، دست کشیده ام. آرزو می کنم سایر مردم هم از عادات بدشون دست بردارن. من خودم وقتی مردم واسه جلسه دیر کنن یا تو اماکن عمومی با صدای بلند با تلفن صحبت کنن، آزرده خاطر می شم. به علاوه، فکر می کنم خیلی از موتور سوارها نیاز دارند در مورد عادات رانندگی خودشون بیندیشند. شاید من خودم عادات بد اونا رو بهشون خاطر نشان کنم.

🔸Habit=عادت
🔸to agree on sth=بر روی چیزی توافق داشتن، موافق چیزی بودن
🔸Smoker=سیگاری
🔸Loud=بلند
🔸to slurp=موقع خوردن غذا سر و صدا در آوردن
🔸to get annoyed=آزرده خاطر شدن
🔸to point out=خاطر نشان کردن

@English_lang_learners


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
💢Test your English What’s this?


🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


180607_6_min_english_talking_to machines.pdf
166.4Kb
💢متن پادکست بالا👆

🔶6 Minute English BBC
🔶Talk about virtual assistants in 6 minutes!

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


💢listening

🔶6 Minute English BBC
🔶Talk about virtual assistants in 6 minutes!

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners

💢 کاربردهای مختلف کلمه‌ی "each"

👈در معنای " هر"
🔸He called me each day and asked about my circumstances.
🔸او هر روز به من زنگ زد و احوالم را پرسید.

👈در معنای" هرکدام، هر یک"
🔸 Each had a different solution to the problem.
🔸هر کدام یک راه حل متفاوت برای مشکل داشتند.

👈 در معنای "به هر کدام، به هر یک"
🔸 She gave us two apples each.
🔸او به هر کدام از ما دو تا سیب داد.

👈در معنای دانه‌ای، هرکدام
🔸 The oranges cost 1 dollar each.
🔸پرتقال‌ها هر کدام یک دلار بودند.

👈در معنای" همه‌ی اعضا، تک تک افراد یا چیزها"
🔸 These are issues that affect each and every one of us.
🔸این‌ها مسائلی هستند که تک تک ما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند.

@English_lang_learners


💢Short Story
✴️The last dinosaurs
اخرین دایناسورها

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners
💢Short Story
✴️The Last Dinosaurs

👉In a lost land of tropical forests, on top of the only mountain in the region, trapped inside an old volcanic crater system, lived the last ever group of large, ferocious dinosaurs.

For thousands and thousands of years they had survived all the changes on Earth, and now, led by the great Ferocitaurus, they were planning to come out of hiding and to dominate the world once more.

Ferocitaurus was an awesome Tyrannosaurus Rex who had decided they had spent too much time isolated from the rest of the world. So, over a few years, the dinosaurs worked together, demolishing the walls of the great crater. When the work was done, all the dinosaurs carefully sharpened their claws and teeth, in readiness to terrorisethe world once again.

On leaving their home of thousands of years, everything was new to them, very different to what they had been used to inside the crater. However, for days, the dinosaurs continued on, resolute.

Finally, from the top of some mountains, they saw a small town. Its houses and townsfolk seemed like tiny dots. Never having seen human beings before, the dinosaurs leapt down the mountainside, ready to destroy anything that stood in their way…

However, as they approached that little town, the houses were getting bigger and bigger… and when the dinosaurs finally arrived, it turned out that the houses were much bigger than the dinosaurs themselves. A boy who was passing by said: “Daddy! Daddy! I’ve found some tiny dinosaurs! Can I keep them?”

And such is life. The terrifying Ferocitaurus and his friends ended up as pets for the village children. Seeing how millions of years of evolution had turned their species into midget dinosaurs, they learned that nothing lasted forever, and that you must always be ready to adapt.

And adapt those dinosaurs did, Making for truly excellent and fun pet

✴️آخرین دایناسورها

👈دریک سرزمین گمشده از جنگل‌های استوایی، در بالای تنها کوه منطقه، محاصره‌شده در میانیک دهانه‌ی ساخته‌شده از مواد مذاب آتش‌فشانی،یک گروه از آخرین بازماندگان دایناسورهای بزرگ و وحشی زندگی میکردند.

برای هزاران و هزاران سال، آن‌ها از تمامی تغییرات زمین جان سالم بدر بردند. و اکنون با رهبری فراسوتورس بزرگ، آن‌ها داشتند برنامه‌ریزی میکردند که از مخفیگاه خود بیرون بیایند و باری دیگر جهان را به تسخیر خود دربیاورند.

فراسوتورسیک دایناسور خفن از نژاد رکس تیرانوسور بود که با خود فکر کرد که زمان زیادی را به‌صورت منزوی از دیگر جهان گذرانده بودند. برای همین، برای چند سال دایناسورها با کمکیکدیگر، دیوارهای دیواره‌ی بزرگ آتش‌فشانی را خراب کردند. وقتیکه کارشان تمام شد، تمامی دایناسورها به‌دقت دندان‌ها و پنجه‌های خود را تیز کردند؛ تا باری دیگر در دنیا رعب و وحشت ایجاد کنند.

وقتیکه خانه‌ی چندین و چند هزارساله‌ی خود را ترک کردند، همه‌چیز برای آن‌ها تازگی داشت؛ و بسیار با آن چیزی که در خانه‌ی خود در میان دیواره‌های آتش‌فشانی به آن عادت داشتند تفاوت داشت.

اما برای روزها، دایناسورهای قصه ما به‌طور مصممی به راه خود ادامه دادند.

درنهایت از بالای تعدادی کوه، شهر کوچکی دیدند. خانه‌ها و مردم شهر مثل نقاطی ریز دیده میشدند. دایناسورها که هیچ‌گاه انسانی ندیده بودند، از کوهپایه به سمت پایین پریدند، درحالیکه آماده بودند هر چیزی که سر راهشان قرار میگرفت را ویران کنند.

اما، همان‌طور که به آن شهر کوچک نزدیک‌تر میشدند. خانه‌ها بزرگ و بزرگ‌تر میشدند … و وقتیکه درنهایت دایناسورها به آن شهر رسیدند، مشخص شد که خانه‌ها از خود دایناسورها خیلی بزرگ‌تر بودند! پسربچه‌ای که داشت ازآنجا میگذشت گفت: “پدر! پدر! من چند تا دایناسور کوچک پیدا کردم! آیا میتوانم آن‌ها را نگه‌دارم؟”

زندگی نیز این‌چنین است. فراسوتورس وحشتناک و دوستانش به حیوانات خانگی بچه‌های روستا تبدیل‌شدند. وقتیکه دیدند که چگونه سیر تکاملی میلیون‌ها سال چگونه، گونه‌ی جانوریشان را به دایناسورهای ریزه‌میزه تبدیل کرده است؛یاد گرفتند که هیچ‌چیز تا پایان باقی نمیماند، و شما همیشه بایستی برای وفق دادن خود (با شرایط جدید) آماده باشی.

آن دایناسورها هم با تبدیل‌شدن به حیوانات خانگی عالی و شاد با شرایط جدید وفق پیدا کردند.

@English_lang_learners


💢 Excel shortcuts

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners
💢Idiom of the Day
⭕️ easier said than done

👉Meaning :
You say something is easier said than done when it looks easy to do, but in fact it's quite difficult to do.

✴️For example :

🔸Opening a branch office in China is easier said than done because of all the government regulations.

🔸I warn my students that becoming a successful artist in the real world is much easier said than done.

@English_lang_learners


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
💢What's the difference between " last, for the last & in the last"?

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners
💢Point
⭕️Common mistakes

❌ All morning he was busy to fix the car.
✅ All morning he was busy fixing the car.
او تمام صبح مشغول تعمیر کردن ماشین بود.

‼️بعد از فعل "to be busy" "مشغول بودن" می بایست از "gerund" استفاده کنیم و نه مصدر با "to" .

@English_lang_learners


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
💢Cooking Verbs

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


💢Short Story
⭕️ The Secret of Success

✴️ Audio File

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners


🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners
💢Short Story
✴️Two friends

👉 Two friends, Sam and Mike, were riding on a bus. Suddenly the bus stopped and bandits got on. The bandits began robbing the passengers. They were taking the passengers’ jewelry and watches. They were taking all their money, too. Sam opened his wallet and took out twenty dollars. He gave the twenty dollars to Mike. “Why are you giving me this money?” Mike asked. “Last week I didn’t have any money, and you lent me twenty dollars, remember?” sam said. “Yes, I remember,” Mike said. “I’m paying you back,” Sam said.

✴️ دو دوست

👈 دو دوست به نام های سام و مایک در حال مسافرت در اتوبوس بودند. ناگهان اتوبوس توقف کرد و یک دسته راهزن وارد اتوبوس شدند. راهزنان شروع به غارت کردن مسافران کردند. آن ها شروع به گرفتن ساعت و اشیاء قیمتی مسافران کردند. ضمنا تمام پول های مسافران را نیز از آن ها می گرفتند. سام کیف پول خود را باز نمود و بیست دلار از آن بیرون آورد. او این بیست دلار را به مایک داد. مایک پرسید: «چرا این پول را به من می دهی؟» سام جواب داد: «یادت می آید هفته گذشته وقتی من پول نداشتم تو به من بیست دلار قرض دادی؟» مایک گفت: «بله، یادم هست.» سام گفت: «من دارم پولت را پس می دهم.»

@English_lang_learners


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
💢To take a rain check

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@English_lang_learners

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.