خیانت یهویی ولی شیرین (۲)
#خیانت
...قسمت قبل
سلام به همه شهوانی های عزیز. ممنونم که خاطره منو دوس داشتین. ببخشید غلط املایی زیاد داشت.اینجا سایت شهوانیه و همهداستانا و خاطرات دروغ یا راست برای اینه که بقیهبخونن و لذت ببرن.کسی اگه دوست ندارم میتونه نخونه.منمتوی این سایت فقط چیزایی که برام جالبه میخونم.منم برای اونایی ادامه میدم این خاطرهروکه ازمخواستن ادامشو بنویسم.قرار بود داستان باز شدن کونم رو براتون بگم ولی دیدم بهتره تورم به خیلی جلو.ازین شروع کنم که چی شد دوباره مهران تونست منو نرم کنه و حس شیرین سکس رو بهم بچشونه.اون شب وقتی مهران منو گذاشت خونه توی همون حس گنگ خودمو زیر دوش حموم پیدا کردم که چمباتمه زده بودم و در حالی که آب روی سرم میریخت اشک می ریختم. حس عجیبی داشتم. بهم تجاوز شده بود؟ هرچی فکر می کردم به این نتیجه میرسیدم که نه خودم خواستم این اتفاق بیفته. از یه طرف بخاطر خیانتی که کرده بودم اشک می ریختم و از خودم بدم میومد و از طرف دیگه بخاطر لذتی که از سکس با مهران بردم از خودم خجالت می کشیدم. با هزار بدبختی خودمو جمع و جور کردم و به خودم قول دادم اون شبو فراموش می کنم و میچسبم به زندگی و دلخوشی اصلیم یعنی شروین. یکی دو روزی گذشت و علی چیز خاصی متوجه نشد.فقط گیر میداد خیلی توی خودتی. گفت اگه میخوای بیا وردست خودم باش از خونه بیرون بیای یا برو آرایشگاه پیش مامانت. فکر می کنم ۴ روز میگذشت که حدودا همون ساعتهایی که اون اتفاق افتاد یه اس ام اس برام رسید که فقط توش نوشته بود شیما خانم؟ هیچ ایده ای نداشتم که کی میتونه باشه و فقط پرسیدم شما؟ وقتی که گفت مهرانم قلبم به تپش افتاد و تموم خاطراتت جلوی چشمام رژه رفتن.هرچند این چند روز هم مدام توی کلنجار با خودم بودم که کاری که کردمو چجوری فراموش کنم. وقتی اسم مهران رو دیدم حس عجیبی سراغم اومد. از اون شب از مهران ذره ای حسبد نداشتم ولی از کل اون شب حسشرم داشتم. خودمو جمع و جور کردم و با دستی که میلرزید گفتم شماره منو از کجا آوردی؟ وقتی که گفت خودت وقتی داشتی برمیگشتیم بهم شمارمو دادی و گفتی میخوامت بازم!!! داشتم شاخ درمیآورم.گفتم من که یادم نمیاد.یجورایی حرصمگرفت. گفتم من که یادم نمیاد و علاقه ای هم ندارم. منتظر بودم یه التماس یا یه یادآوری خاطرات توی جواب بگه ولی گفت حق داری اذیتت کردیم. من از طرف خودم معذرت میخوام و مزاحمت نمیشم. انتظار همچین جواب متمدنانه ای نداشتم اصلا. بعدش دیگه هیچ حرفی رد و بدل نشد و تا شب که علی بیاد من با یاد مهران دوبار خودارضایی کردم و باز اون حس تنفر دوباره اومد سراغم. به خودم گفتم چته زن؟ به خودت بیا تو شوهر داری شوهرت کم نمیزاره دست بزن ندارن معتاد هم نیست سکسش هم خوبه. البته باز به خودم می گفتم نه بهتر از مهران. خلاصه اون شب با علی مشغول سکس شدیم و علی طبق عادتش با اینکه خوب میکرد ولی کلمه ای حرف نمیزد و قربونت صدقم نمیرفت.انگار عقده ای شده بودم. بهش مدام میگفتم دوسم داری؟ من جذابم برات؟ وقتی چند بار گفتم و جوابی نشنیدم خورد توی ذوقم.اوضاع وقتی بدتر شد که شروین بیدار شد و علی عصبی شد و گفت وای خفش کن این توله سگو حسم پرید. بلند شدم و رفتم شروینو بغل کردم و راه بردم تا آروم شه و ناخودآگاه به رفتار مهران با شروین فکر میکردم. احمقانه بود. علی چیز خاصی نگفته بود. سکسش هم همیشه همین بود.من بودم که فیلم یاد هندستون کرده بود.وقتی شروین خوابید برگشتم و دیدم علی پشتشو کرده به من خوابه. حرصمگرفت و با کلی فکر خوابیدم. صبحش وقتی با صدای شروین بیدار شدم گوشیمو برداشتم و با چشمای نیمه باز به مهران اس ام اس دادم تو همیشه اینقدر جنتلمنی یا برای که زدن ادا در میاری ؟؟ داشتم صبحونه میخوردم که جواب اومد مگه جنتلمن بودن شرایط میخواد؟ با خانم خوشگل و خواستنی مثل تو تا ابد جنتلمنم. همین شروع پیامک بازی ما شد تا ظهر. چند بار ازم خواست تلفنی حرف بزنیم ولی خجالت می کشیدم.مسخره بود ولی نمیدونم چرا نمیتونستم.سرتونو درد نیارم یه جوری از تجربه اون شب بهم گفت که دل و دینم رو باختم و گفتم فردا ساعت ۱۰ بیاد خونه خودم. شیش بجای استرس حسابی شاد و سرحال بودم و از شدت هیجان تا صبح خوابم نبرد.وقتی علی ساعت ۹ رفت خیلی سریع رفتم آرایش کردم و بدون اینکه فانتزی خاصی توی ذهنم باشه یه دامن ساده مشکی و یه تاپ صورتی که چاکسینم توش پیدا بود پوشیدم. یجوری آماده بودم که انگار سالهاست دارم به مهران میدم. راس ساعت ۱۰ بهم زنگ زد و من از پنجره بیرون دید زدم و یواشکی راهنماییم کردم بیاد توی خونه.وقتی وارد شد زانو زد و دستمو بوسید. دیگه میدونستم حریف این دیوث نمیشم. بغلش کردم و در حالی که لب تو لب بودیم رفتیم توی اتاق خواب وقتی منو انداخت روی تخت و تیشرتمو داد بالا نوک سینمو توی دهنش کرد.به محض اینکه گ
#خیانت
...قسمت قبل
سلام به همه شهوانی های عزیز. ممنونم که خاطره منو دوس داشتین. ببخشید غلط املایی زیاد داشت.اینجا سایت شهوانیه و همهداستانا و خاطرات دروغ یا راست برای اینه که بقیهبخونن و لذت ببرن.کسی اگه دوست ندارم میتونه نخونه.منمتوی این سایت فقط چیزایی که برام جالبه میخونم.منم برای اونایی ادامه میدم این خاطرهروکه ازمخواستن ادامشو بنویسم.قرار بود داستان باز شدن کونم رو براتون بگم ولی دیدم بهتره تورم به خیلی جلو.ازین شروع کنم که چی شد دوباره مهران تونست منو نرم کنه و حس شیرین سکس رو بهم بچشونه.اون شب وقتی مهران منو گذاشت خونه توی همون حس گنگ خودمو زیر دوش حموم پیدا کردم که چمباتمه زده بودم و در حالی که آب روی سرم میریخت اشک می ریختم. حس عجیبی داشتم. بهم تجاوز شده بود؟ هرچی فکر می کردم به این نتیجه میرسیدم که نه خودم خواستم این اتفاق بیفته. از یه طرف بخاطر خیانتی که کرده بودم اشک می ریختم و از خودم بدم میومد و از طرف دیگه بخاطر لذتی که از سکس با مهران بردم از خودم خجالت می کشیدم. با هزار بدبختی خودمو جمع و جور کردم و به خودم قول دادم اون شبو فراموش می کنم و میچسبم به زندگی و دلخوشی اصلیم یعنی شروین. یکی دو روزی گذشت و علی چیز خاصی متوجه نشد.فقط گیر میداد خیلی توی خودتی. گفت اگه میخوای بیا وردست خودم باش از خونه بیرون بیای یا برو آرایشگاه پیش مامانت. فکر می کنم ۴ روز میگذشت که حدودا همون ساعتهایی که اون اتفاق افتاد یه اس ام اس برام رسید که فقط توش نوشته بود شیما خانم؟ هیچ ایده ای نداشتم که کی میتونه باشه و فقط پرسیدم شما؟ وقتی که گفت مهرانم قلبم به تپش افتاد و تموم خاطراتت جلوی چشمام رژه رفتن.هرچند این چند روز هم مدام توی کلنجار با خودم بودم که کاری که کردمو چجوری فراموش کنم. وقتی اسم مهران رو دیدم حس عجیبی سراغم اومد. از اون شب از مهران ذره ای حسبد نداشتم ولی از کل اون شب حسشرم داشتم. خودمو جمع و جور کردم و با دستی که میلرزید گفتم شماره منو از کجا آوردی؟ وقتی که گفت خودت وقتی داشتی برمیگشتیم بهم شمارمو دادی و گفتی میخوامت بازم!!! داشتم شاخ درمیآورم.گفتم من که یادم نمیاد.یجورایی حرصمگرفت. گفتم من که یادم نمیاد و علاقه ای هم ندارم. منتظر بودم یه التماس یا یه یادآوری خاطرات توی جواب بگه ولی گفت حق داری اذیتت کردیم. من از طرف خودم معذرت میخوام و مزاحمت نمیشم. انتظار همچین جواب متمدنانه ای نداشتم اصلا. بعدش دیگه هیچ حرفی رد و بدل نشد و تا شب که علی بیاد من با یاد مهران دوبار خودارضایی کردم و باز اون حس تنفر دوباره اومد سراغم. به خودم گفتم چته زن؟ به خودت بیا تو شوهر داری شوهرت کم نمیزاره دست بزن ندارن معتاد هم نیست سکسش هم خوبه. البته باز به خودم می گفتم نه بهتر از مهران. خلاصه اون شب با علی مشغول سکس شدیم و علی طبق عادتش با اینکه خوب میکرد ولی کلمه ای حرف نمیزد و قربونت صدقم نمیرفت.انگار عقده ای شده بودم. بهش مدام میگفتم دوسم داری؟ من جذابم برات؟ وقتی چند بار گفتم و جوابی نشنیدم خورد توی ذوقم.اوضاع وقتی بدتر شد که شروین بیدار شد و علی عصبی شد و گفت وای خفش کن این توله سگو حسم پرید. بلند شدم و رفتم شروینو بغل کردم و راه بردم تا آروم شه و ناخودآگاه به رفتار مهران با شروین فکر میکردم. احمقانه بود. علی چیز خاصی نگفته بود. سکسش هم همیشه همین بود.من بودم که فیلم یاد هندستون کرده بود.وقتی شروین خوابید برگشتم و دیدم علی پشتشو کرده به من خوابه. حرصمگرفت و با کلی فکر خوابیدم. صبحش وقتی با صدای شروین بیدار شدم گوشیمو برداشتم و با چشمای نیمه باز به مهران اس ام اس دادم تو همیشه اینقدر جنتلمنی یا برای که زدن ادا در میاری ؟؟ داشتم صبحونه میخوردم که جواب اومد مگه جنتلمن بودن شرایط میخواد؟ با خانم خوشگل و خواستنی مثل تو تا ابد جنتلمنم. همین شروع پیامک بازی ما شد تا ظهر. چند بار ازم خواست تلفنی حرف بزنیم ولی خجالت می کشیدم.مسخره بود ولی نمیدونم چرا نمیتونستم.سرتونو درد نیارم یه جوری از تجربه اون شب بهم گفت که دل و دینم رو باختم و گفتم فردا ساعت ۱۰ بیاد خونه خودم. شیش بجای استرس حسابی شاد و سرحال بودم و از شدت هیجان تا صبح خوابم نبرد.وقتی علی ساعت ۹ رفت خیلی سریع رفتم آرایش کردم و بدون اینکه فانتزی خاصی توی ذهنم باشه یه دامن ساده مشکی و یه تاپ صورتی که چاکسینم توش پیدا بود پوشیدم. یجوری آماده بودم که انگار سالهاست دارم به مهران میدم. راس ساعت ۱۰ بهم زنگ زد و من از پنجره بیرون دید زدم و یواشکی راهنماییم کردم بیاد توی خونه.وقتی وارد شد زانو زد و دستمو بوسید. دیگه میدونستم حریف این دیوث نمیشم. بغلش کردم و در حالی که لب تو لب بودیم رفتیم توی اتاق خواب وقتی منو انداخت روی تخت و تیشرتمو داد بالا نوک سینمو توی دهنش کرد.به محض اینکه گ