ز میخواستم زیر رضا بخوابم خیلی کم احتمال میدم رضا باهام سکس کنه اما من میخواستم که زیرش باشم
ساعت 4 اینا مشغول ارایش شدم هانی هم اومد خونمون و وارد اتاق شد
_اوه اوه ببین چه خبره
+چیه مگه؟
_خیلی خوردنی شدی
+مسخره نکن هانی مثل همیشه عم
البته راست میگفت غلیظ تر از همیشه آرایش کرده بودم
+خب حالا برو بیرون لباس میخوام عوض کنم
_برم بیرون؟؟؟؟ مطمئنی؟؟؟؟ دختر تمام بدنت زیر دست من بوده حالا داری برای من کلاس میذاری
همین دیشب انگشتم تو کونت بود
+خیلی سلیطه ای به خدا
لباسامو درآوردم و لخت شدم
_جووووون چه جیگری
+خیلی بیشعوری
اول نیم تنم رو پوشیدم بعدم دامنمو
هانی اومد دورم چرخید
_اوف اوف عجب چیزی شدی
+هانی برو بشین اینقدر کرم نریز
_نه خوشم اومد رنگ مشکیش خیلی به بدن سفیدت میاد
اروم انگشتشو کشید لای کونم
_فقط فکر نمیکنی زیادی کوتاهه
با اینکه برای اولین بار از دستمالی کردن هانی خوشم اومده بود دستشو پس زدم
+گیر نده خوبه
دوباره دستشو کشید لای کونم و انگشتشو رسوند به سوراخ کونم
+نکن هانی
دستشو درآورد فکر کردم بیخیال شده اما باز دستشو لای کونم حس کردم اما اینبار انگشتش خیس بود با آب دهن خیس کرده بود
+نکن دیرم میشه
با انگشت سوراخ کونمو میمالید داشتم لذت میبردم
+ول کن هانی
_جوووون چه کووونی چجوری ول کنم
یه بند انگشتشو کرد تو کونم
+اخ اااخخخخ هانی در بیار چیکار میکنی
_لوس نشو یکم تحمل کن دیگه
+خب درد داره دربیار اااااخ الکی نمیگم که
انگشتشو تا نصف کرد تو کونم
_بذار کار آقا رضا راحت باشه امروز
+چی میگی دربیار اااااخخخخ
انگشتشو تا اخر کرد تو کونم
+اااااخخخ هانی جون مریم دربیاااار اااااخ
انگشتشو بی حرکت نگه داشت
_تحمل کن دیگه کون به این بزرگی نمیتونه یه انگشت تحمل کنه
+به خدا درد داره
اروم اروم انگشتشو جلو عقب کرد
+اااخ هاااانی
_جوووون چه کوووونی
انگشتشو درآورد
+اجازه میدی لباسامو بپوشم؟
_بفرمایید دختر
لباسامو پوشیدم و راه افتادم
رسیدم سر قرار و رضا اومد یکم تو شهر چرخیدیم رضا گفت بریم خونه کسی نیست همیشه میگفت و میرفتیم اینبارم رفتیم
رسیدیم خونه یکم اب اینا خوردم مانتو و شالمو در اوردم یه شلوار جین ابی تنگ پوشیده بودم با تاب رضا اومد کنارم نشست و پیشونیمو بوسید و از کار و درس و این چیزا صحبت میکردیم وسط صحبتا گفتم
+رضا شلوارم تنگه اذیتم میکنه میشه برم دربیارم
_برو اتاق عوض کن اگه لباس هم نداری زیر شلوار راحتی مامانمو بدم یا شلوار راحتی خودم
+نه زیر دارم
رفتم اتاق لباسامو دراوردم با نیم تنه و دامن بودم حتی شورتم زیر دامن نپوشیده بودم دودل بودم برم تو اتاق اینجوری یا نه که دلو زدم به دریا و رفتم رضا تا منو دید
_این چیه پوشیدی مریم؟ زشته برو شلوارتو بپوش
+همین خوبه که عزیزم
_برو شلوار بپوش
+با همین راحتم
سرم بلند داد زد
_برو گمشو شلوارتو بپوش تا عصبی تر نشدم
اشک تو چشمام جمع شد و از چشمام سرازیر با گریه برگشتم تو اتاق خودمو انداختم رو تخت
هق هقم بلند شد یکم که گذشت بی صدا اشک میریختم خودمو یه وری کردم اشک میریختم تو ذهنم مرور میکردم که چرااا میلی نداره شاید مشکل داره از نظر جنسی یا شاید از بدن من خوشش نمیاد و کلللی سوالای دیگه که صدای در رو شنیدم اومد نشست کنار تخت
_مریمم؟
جوابی ندادم
_خانومم؟
بازم جوابی ندادم
پشتم دراز کشید اما تماسی باهام نداشت
_ببخشید خانومم منظوری نداشتم تو دختر خوبی هستی من نمیخوام اذیتت کنم میخوام مال من باشی
خیلی خفه جواب دادم
+خب مال توعم
_میدونم اما ما ده سال اختلاف سنی داریم
+خب مگه چیه
_خوب شاید خانوادت قبول نکنن ازدواج کنیم
+چراا
_بخاطر اختلاف سنیمون
+نه نه نه نمیخوااام الکی بهونه نیار تو منو نمیخوای
_نگو اینجوری تو همه ی زندگیه منی نمیخوام ضربه بخوری
اگه یک درصد ازدواج نتونیم کنیم تو داغون میشی
جوابشو ندادم و اشک ریختم
چند دقیقه سکوت بینمون بود که اروم چسبید بهم لباس تنش بود اما من فقط با نیم تنه و دامن بودم بدنم گر گرفت
_گریه نکن تو مال منی
خودمو فشار دادم تو بغلش
اروم کنار گردنمو بوسید و دستشو برد رو سینه هام اروم از رو نیم تنه میمالید
_تو مال منی
لاله ی گوشمو کرد تو دهنش و اروم اروم شروع کرد مک زدن صدای اه مو درآورد
+ااااهههه
_جوونم خانومم
خودشو فشار داد بهم دستشو از زیر نیم تنم رد کرد و سینه هامو تو چنگش گرفت
+ااااههه رضاااا من تو رو میخوام فقط
زیر گوشمو میخورد و سینه هامو میمالید
یه چیزی رو کونم حس میکردم که داره سفت میشه و زیر دلم خالی میشد
خودمو فشار دادم عقب کونمو رو کیرش حرکت میدادم
ریز ریز گردنمو میبوسید
_دیگه گریه نکنیا عشق من که نباید گریه کنه
کیرش زیر شلوار سفت شده بود حس میکردم خیلی بزرگه هم دلم میخواست هم ترسیده بودم
اروم تو بغلش چرخیدم لبامو گذاشتم رو لباش لبای همو میخوردیم
دستش رفت از پایین دامن رو کسم ارو
ساعت 4 اینا مشغول ارایش شدم هانی هم اومد خونمون و وارد اتاق شد
_اوه اوه ببین چه خبره
+چیه مگه؟
_خیلی خوردنی شدی
+مسخره نکن هانی مثل همیشه عم
البته راست میگفت غلیظ تر از همیشه آرایش کرده بودم
+خب حالا برو بیرون لباس میخوام عوض کنم
_برم بیرون؟؟؟؟ مطمئنی؟؟؟؟ دختر تمام بدنت زیر دست من بوده حالا داری برای من کلاس میذاری
همین دیشب انگشتم تو کونت بود
+خیلی سلیطه ای به خدا
لباسامو درآوردم و لخت شدم
_جووووون چه جیگری
+خیلی بیشعوری
اول نیم تنم رو پوشیدم بعدم دامنمو
هانی اومد دورم چرخید
_اوف اوف عجب چیزی شدی
+هانی برو بشین اینقدر کرم نریز
_نه خوشم اومد رنگ مشکیش خیلی به بدن سفیدت میاد
اروم انگشتشو کشید لای کونم
_فقط فکر نمیکنی زیادی کوتاهه
با اینکه برای اولین بار از دستمالی کردن هانی خوشم اومده بود دستشو پس زدم
+گیر نده خوبه
دوباره دستشو کشید لای کونم و انگشتشو رسوند به سوراخ کونم
+نکن هانی
دستشو درآورد فکر کردم بیخیال شده اما باز دستشو لای کونم حس کردم اما اینبار انگشتش خیس بود با آب دهن خیس کرده بود
+نکن دیرم میشه
با انگشت سوراخ کونمو میمالید داشتم لذت میبردم
+ول کن هانی
_جوووون چه کووونی چجوری ول کنم
یه بند انگشتشو کرد تو کونم
+اخ اااخخخخ هانی در بیار چیکار میکنی
_لوس نشو یکم تحمل کن دیگه
+خب درد داره دربیار اااااخ الکی نمیگم که
انگشتشو تا نصف کرد تو کونم
_بذار کار آقا رضا راحت باشه امروز
+چی میگی دربیار اااااخخخخ
انگشتشو تا اخر کرد تو کونم
+اااااخخخ هانی جون مریم دربیاااار اااااخ
انگشتشو بی حرکت نگه داشت
_تحمل کن دیگه کون به این بزرگی نمیتونه یه انگشت تحمل کنه
+به خدا درد داره
اروم اروم انگشتشو جلو عقب کرد
+اااخ هاااانی
_جوووون چه کوووونی
انگشتشو درآورد
+اجازه میدی لباسامو بپوشم؟
_بفرمایید دختر
لباسامو پوشیدم و راه افتادم
رسیدم سر قرار و رضا اومد یکم تو شهر چرخیدیم رضا گفت بریم خونه کسی نیست همیشه میگفت و میرفتیم اینبارم رفتیم
رسیدیم خونه یکم اب اینا خوردم مانتو و شالمو در اوردم یه شلوار جین ابی تنگ پوشیده بودم با تاب رضا اومد کنارم نشست و پیشونیمو بوسید و از کار و درس و این چیزا صحبت میکردیم وسط صحبتا گفتم
+رضا شلوارم تنگه اذیتم میکنه میشه برم دربیارم
_برو اتاق عوض کن اگه لباس هم نداری زیر شلوار راحتی مامانمو بدم یا شلوار راحتی خودم
+نه زیر دارم
رفتم اتاق لباسامو دراوردم با نیم تنه و دامن بودم حتی شورتم زیر دامن نپوشیده بودم دودل بودم برم تو اتاق اینجوری یا نه که دلو زدم به دریا و رفتم رضا تا منو دید
_این چیه پوشیدی مریم؟ زشته برو شلوارتو بپوش
+همین خوبه که عزیزم
_برو شلوار بپوش
+با همین راحتم
سرم بلند داد زد
_برو گمشو شلوارتو بپوش تا عصبی تر نشدم
اشک تو چشمام جمع شد و از چشمام سرازیر با گریه برگشتم تو اتاق خودمو انداختم رو تخت
هق هقم بلند شد یکم که گذشت بی صدا اشک میریختم خودمو یه وری کردم اشک میریختم تو ذهنم مرور میکردم که چرااا میلی نداره شاید مشکل داره از نظر جنسی یا شاید از بدن من خوشش نمیاد و کلللی سوالای دیگه که صدای در رو شنیدم اومد نشست کنار تخت
_مریمم؟
جوابی ندادم
_خانومم؟
بازم جوابی ندادم
پشتم دراز کشید اما تماسی باهام نداشت
_ببخشید خانومم منظوری نداشتم تو دختر خوبی هستی من نمیخوام اذیتت کنم میخوام مال من باشی
خیلی خفه جواب دادم
+خب مال توعم
_میدونم اما ما ده سال اختلاف سنی داریم
+خب مگه چیه
_خوب شاید خانوادت قبول نکنن ازدواج کنیم
+چراا
_بخاطر اختلاف سنیمون
+نه نه نه نمیخوااام الکی بهونه نیار تو منو نمیخوای
_نگو اینجوری تو همه ی زندگیه منی نمیخوام ضربه بخوری
اگه یک درصد ازدواج نتونیم کنیم تو داغون میشی
جوابشو ندادم و اشک ریختم
چند دقیقه سکوت بینمون بود که اروم چسبید بهم لباس تنش بود اما من فقط با نیم تنه و دامن بودم بدنم گر گرفت
_گریه نکن تو مال منی
خودمو فشار دادم تو بغلش
اروم کنار گردنمو بوسید و دستشو برد رو سینه هام اروم از رو نیم تنه میمالید
_تو مال منی
لاله ی گوشمو کرد تو دهنش و اروم اروم شروع کرد مک زدن صدای اه مو درآورد
+ااااهههه
_جوونم خانومم
خودشو فشار داد بهم دستشو از زیر نیم تنم رد کرد و سینه هامو تو چنگش گرفت
+ااااههه رضاااا من تو رو میخوام فقط
زیر گوشمو میخورد و سینه هامو میمالید
یه چیزی رو کونم حس میکردم که داره سفت میشه و زیر دلم خالی میشد
خودمو فشار دادم عقب کونمو رو کیرش حرکت میدادم
ریز ریز گردنمو میبوسید
_دیگه گریه نکنیا عشق من که نباید گریه کنه
کیرش زیر شلوار سفت شده بود حس میکردم خیلی بزرگه هم دلم میخواست هم ترسیده بودم
اروم تو بغلش چرخیدم لبامو گذاشتم رو لباش لبای همو میخوردیم
دستش رفت از پایین دامن رو کسم ارو