#پارت۳۶۸
اینبار گلدون رو پرت کردم..نه... ناآرومم... بی قرارم...
بی تاب اما چرا....براي چی..... براي کی......
یعنی دلیل این حالم نبود مهیاست...؟مهسا........مهسا...
نه.......نه.......امکان نداره...
این حالتها گذراست.... از بین میره....
آره از بین میره....از ذهنم میره بیرون....
رفتم سمت کمد. درش باز کردم. شیشه ي شرابوکشیدم بیرون...
توي جام ریختم.
و رفتم سرغ سراف دستگاه پخش رو روشنش کردم...
الان شراب و آهنگ حالمو بهتر می کرد....
جام اول رو یه سره بالا کشیدم ..
دوباره پرش کردم...
صداي خواننده بر خلاف همیشه بی تاب ترم کرد..
اینبار گلدون رو پرت کردم..نه... ناآرومم... بی قرارم...
بی تاب اما چرا....براي چی..... براي کی......
یعنی دلیل این حالم نبود مهیاست...؟مهسا........مهسا...
نه.......نه.......امکان نداره...
این حالتها گذراست.... از بین میره....
آره از بین میره....از ذهنم میره بیرون....
رفتم سمت کمد. درش باز کردم. شیشه ي شرابوکشیدم بیرون...
توي جام ریختم.
و رفتم سرغ سراف دستگاه پخش رو روشنش کردم...
الان شراب و آهنگ حالمو بهتر می کرد....
جام اول رو یه سره بالا کشیدم ..
دوباره پرش کردم...
صداي خواننده بر خلاف همیشه بی تاب ترم کرد..