CHAAVOUSH


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: San’at


... نظر به اینکه
به گفته‌های دولت
ایمان نداریم
زین پس مصممیم
رهبری را خود در دست گیریم
و دنیای بهتری سازیم.
نظر به اینکه
تنها زبان توپ را آشنا هستید
و به زبان دیگری تکلم نمی‌کنید
ناچار خواهیم بود
لوله‌های توپ را
به طرف شما برگردانیم...
قطعنامه
#برشت

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی) dan repost
☑🖋


#دیگری

روزی زیر این آسمانِ سربی
دستان‌ای را در دست خواهی گرفت
که از آنِ من نیست؛
در چشم‌هایی خیره خواهی شد
که چشم من نیست
و به جسمیت‌ای نزدیک می‌شوی
بسیار دور و منفرد
از تنِ زخم‌خورده‌ی من.

آفتابِ دیگری
بر پوست‌ات می‌لغزد
و ابرهای دیگری
به دادِ تشنه‌گیِ روح‌ات
خواهد رسید.
کبوترانِ دیگری
سرشار از هوای بالا
شانه‌هایت را
نشان می‌کنند
تا بر
خمیده‌ترین خمیده‌گیِ زیبایی
حینِ تجسمِ قوس‌های سیمانی
هبوط کنند.
روزی به یاد می‌آوری
کلماتِ رنگین‌ای
برخاسته از روانِ روراست‌ای
تارهای نوریِ موهایت را
تارهای زنده‌گی خواند
و آوای برخاسته از لبان‌ات را
نغمه‌های نی‌ای سحرآمیز
در این حوالیِ آه‌های تباه
و تو را مومنانه آواز داد
به نامِ نامیِ نام‌ات
بانوی‌محبوبِ‌من.

روزی خوب یادم هست
در آینده‌ای ناملموس
[از آن تسلسلِ کابوس‌های بی‌پیر]
روبروی‌ام ایستاده‌ای،
زل زده‌ای به...
نمی‌دانم...
گلی... تکه علف‌ای،
و به‌نجوا می‌گویی:
«نمی‌دونم! من نمی‌دونم واقعا...»
پاسخ‌ای نیست؛
ندایی نیست
حرف‌ای نیست؛
آن‌روز
من رفته‌ام
به تماشای غارهای نورخورده
و آب‌های کریستالیِ نیلی‌رنگ
و مدت‌ها ست دیگر
کلام‌ای، واژه‌ای،
حرف‌ای
بر تنیده‌گیِ این شکسته‌قلم
پوست ندریده
و رنگ‌های سپید
بر گیرنده‌های این تنِ خاکی
خاکی، کبود، سیاه...

خسته خسته
دست‌بسته و بی‌راه
نشسته‌ام؛
تیرکی در چپِ سینه را
می‌بلعم
و به روزهای درراه
بی‌قواره‌ترین دشنام‌ها را
نثار می‌کنم.


🖋 عیسی اسدی میم
۷ آذر ۱۴۰۳


@Miim_IsaAasadi
🫎


به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت
دلی که کرده هوای کرشمه های صدایت

نه یوسفم،نه سیاوش، به نَفس کشتن و پرهیز
که آورد دلم ای دوست ! تاب وسوسه هایت


✍ #حسين_منزوى
🎙 #مهرآوا
🎶 #میلاد_بیضا (رقص خزان)

@mehrrrava


اندکی از من... A little bit of me dan repost
هرگز در جمع زنان حرف نزن
در صدایت امنیتی‌ست
که انها آرام می‌شوند
و من عصیان می‌کنم.
‏━━━━━━━━
#فرح_آریا


اتودهای مانیفیستِ کلمات
Etudes manifest of words

https://t.me/andaki_az_man


☑🖋


✔ تنهاییِ‌عمیق

به باور من مرزِ 'شیفته‌گی‌به‌زنده‌گی' و 'مرگِ‌خودخواسته' به قدری باریک و نادیدنی ست که فقط‌و‌فقط آنها که تنهاییِ‌عمیق را تجربه کرده‌اند قادر به یافتن و دیدن‌اش هستند. در تجربه‌ی تنهاییِ‌عمیق، وجود، یکبار دیگر زاده می‌شود اما نه در امید بلکه در تاریکیِ‌محض. نمی‌توان آن را به تجربه درآورد، نمی‌توان زیست‌اش کرد و نمی‌شود مقهورش نشد مگر خود بخواهد. تنهاییِ‌عمیق، چیزی شبیه به عشق است که تنها و تنها در وجودی به درک می‌رسد که خود، مُسَخّر آن باشد. تنهاییِ‌عمیق، قابل مقایسه با تنهایی، فردیت، جداافتاده‌گی و... نیست و در یگانه‌گی محض، تنها با عشق، پهلو به پهلو می‌زند. درمانی ندارد، دارویی نیست، طبیبی نیست و شفایی نیست؛ شاید در مقام مقایسه بتوان آن را در برابر تنهایی، مانند ایمان در برابر اعتقاد دانست؛ اعتقاد، چیزکی در محدوده‌ی عقل و بی‌عقلی و حس و بی‌حسی ست اما ایمان، ماورای هرنوع باور، خود دانستن و دیدن است.[مسلمانان متاسفانه درک درستی از ایمان ندارند.] تنهاییِ‌عمیق نیز چنین چیزی ست؛ فرد، زیر بار فردیتِ ناپیدای خویش، له می‌شود، پوست می‌اندازد، تقاصِ کارهای کرده و ناکرده‌ی تمامیِ آدمیان را پس می‌دهد و در انتها عاشق مرگ می‌شود، محبوب، ملبس به ساتن‌ای سیاه، آنجا ست، بی‌کرانه است، معصوم است، باکره است و راه‌های بی‌شمارِ منتهی به اعماق را خود، ساخته است. در تنهاییِ‌عمیق، لحظه‌ای هست که شخص، به دستان خود می‌نگرد، عاشق خود می‌شود، آنها را می‌بوسد و به احترام زخم‌های بی‌شمارش، سکوت می‌کند. اینجا، این لحظه، دمی ست که سکوت زاده شده است، قرن‌ها قبل، در لابلای ترک‌های پوست مردی تنها، در مسیر صعود به ناپیداترین قله‌ی زمین.
تنهاییِ‌عمیق، یگانه معشوق است و عشق، عاشق‌اش.

🖋 عیسی اسدی میم
۱۱ آذر ۱۴۰۳


@Miim_IsaAasadi
🫎

@CHAAVOUSH


اندکی از من... A little bit of me dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
✔️🎼

بهانه

علیرضا اعتماد 🎻
مهرشاد🎻



چه فرقی میکنه صحنه اجرای موسیقی خیابون باشه یا کاباره لیدو در شانزه‌لیزه؟
مهم نوازش گوش است و آرامش جان با موزیک، البته اگر واقعا اهل موسیقی باشیم.
کار کامل نیست اما به وقت شنیدن روان چه راحت میشه.

فرح


https://t.me/andaki_az_man


Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی) dan repost
☑🖋


غزلِ بُهت


جان‌ام هنوز عاشق رفتار زنده‌ها ست
روح‌ام هنوز خیره به چشم پرنده‌ها ست

دل غبطه می‌خورد که "به‌تمثیل زنده‌ایم!"
قلب‌ام رقیبِ نبضِ سریعِ دونده‌ها ست

از هر کرانه، تیغ‌وتبر خورده ریشه‌ام
بخت‌ام سیاهِ روی حزینِ خزنده‌ها ست

دیوان شعرها و پری‌زادِ قصه‌ها
گریانِ رنج‌ها و پریشانِ خنده‌ها ست

عمری که رفت، پای محبت‌به‌خلق رفت
دردی که ماند، داعیه‌دارِ دهنده‌ها ست

این تن که خاضعانه خمیده به روی خویش
زخمیِ خارهای زبانِ گزنده‌ها ست

شب می‌رود به خوابِ پریشان، دلِ سیاه
در بهتِ ناله‌ای که دمامِ تپنده‌ها ست


🖋 عیسی اسدی میم
۴ آذر ۱۴۰۳


@Miim_IsaAasadi
🫎


اندکی از من... A little bit of me dan repost
worried look

Painter: Farah Arya
Year: 2020
Black&white
Acrylic
Dimensions: 75 cm x 56


✔️


در تنهایی
زیر سایه‌ام می‌پوسم
و نمیدانم چند هزار سال
این دلواپسی را
با جراحت روح
با خود کشانده‌ام.
به دنیا از دریچه چشم تو نگاه کردم
و در خود اطمینانی بی کتمان کاشتم
اما چه سود
تو ای ویران‌گر آرزوهایم
مرا با همه‌ی خودت
با دست‌هایت
با کلمات نگاهت
و گرمی پوستت
به اندوه نشاندی.
چند هزارسال است
مرده‌ای فراموش شده‌ام
و در مجاورت یَاسی کهنه
در انتظار پاسخی نشسته‌ام؛
چرا مرا در خودم زنده‌ به گور کردی؟
چرا نگفتی تاوان دوست‌داشتن‌ات
مردن است؟

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man


اندکی از من... A little bit of me dan repost
آدم‌های دُم‌کُلُفت
گرسنه‌های نزدیک را نمی‌بینند
برای گرسنه‌های شاخ افریقا
و شاخ‌های آسیا
سخاوتشان را
با تسبیح استغفار می‌گویند
و دُلارها را
مثل نقل‌های رضائیه
روی سر ایدئولوژی‌‌شان می‌ریزند
و های‌های‌‌ تمساح‌شان
برای بینندگان TV
می‌لرزد روی شانه‌هایشان.


#فرح‌_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man


نجواهای ناکجا dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
☑🎥


تراژدی چیست؟!
تراژدی این است که دیگر انسان‌ها وجود ندارند!

✔ مصاحبه‌ای دیدنی و شنیدنی با ویلم دفو، بازیگر، در زمینه‌ی اوضاع و احوال عصر ما

وقتی جهنم به سوی ما می‌آید، هیچ نقاب یا پرچمی نمی‌تواند حقیقت را پنهان کند. ما همه قربانی هستیم و همگی مقصر. این مصاحبه نشان‌دهنده‌ی صدای اعتراضی ست علیه جامعه‌ای که به تصاحب و تخریب عادت کرده است.


@WhispersOutOfNowhere
🫎




اندکی از من... A little bit of me dan repost
با من حرف بزن
خاموش نباش
کلمات از دهان تو
حیات من‌اند.
‏━━━━━━━━
#فرح_آریا


اتودهای مانیفیستِ کلمات
Etudes manifest of words

https://t.me/andaki_az_man



در ره ِ عشقت ای صنم! شيفته‌ی بلا منم
چند مغايرت کنی؟ با غمت آشنا منم

پرده به روی بسته‌ای، زلف به هم شکسته‌ای
از همه خلق رَسته‌ای، از همگان جدا منم


✍ #طاهره_قرة‌العین
🎙 #مهرآوا
🎶 #چهارمضراب (مرغ شباهنگ)


@mehrrrava


Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی) dan repost
☑🖋


✔ کیانوش، غبار جاده، چشم من...


ساعت: سه و منفی ده دقیقه‌ی صبح.
دو هفته‌ای هست که خواب‌ها زبان درآورده‌اند؛ نیمه‌های شب، به‌تکرار، حین مکالمه با ارواح خواب‌ها از رختخواب بیرون زده‌ام؛ مثل امشب. از اتاق بیرون می‌آیم و در جای همیشگی می‌نشینم. ناخودآگاه هندزفری موبایل را راه می‌اندازم و به سراغ ترانه‌ی کوچه‌ی ستار می‌روم؛ آهنگی که این روزها شاید روزی صدبار در کنار ترانه‌ای دیگر، ای‌کاش، گوش می‌دهم. این دو قطعه، درون‌ام را خوب به آتش می‌کشند، بخصوص حین عبور از دو نقطه‌ی این شهر لعنتی که قفسه‌ی سینه را می‌ترکانند: حوالی خیابان میرداماد و حدود میدان‌های شرقی. گاهی که پشت فرمان هستم فکر می‌کنم آیا زنده از این دو منطقه خارج خواهم شد!
ستار داره می‌خونه: «... هنوزم در انتظارت
پشت پنجره می‌شینم
تا که شاید سایه‌تو روزی
در خم کوچه ببینم...»
و بعد، کمی جلوتر:
«... چشم من اسیر قاب
سرد این پنجره ها شد
دنبال اونی که رفت و
تو غبار جاده گم شد...»
نمی‌دونم چرا این بیت آخر منو یاد کیانوش می‌ندازه. کیانوش سنجری، نه اون بچه فوکول‌زده‌ی اهل تهرون تو سریال برره. این روزها مدام به کیانوش فکر می‌کنم؛ گفته شده بدن‌اش پرت شده جلوی چارسوق جمهوری؛ این که خودش پریده یا پرت‌اش کردن موضوع دیگه‌ایه که بعدها روشن می‌شه. اما به این فکر می‌کنم که همین کیانوش، اگه قصد داشت عرض خیابون جمهوری رو، اونهم تو ساعتای اوج ترافیک پیاده رد کنه، اونهم از روی خط عابر، حاضرم قسم بخورم اگه ترس از اعدام یا پرداخت دیه نبود، همین مردم پشت فرمون با خیال راحت بهش می‌کوبیدن و از روش رد می‌شدن. چی؟ حکومت کشت‌اش؟ خب اینم حرفیه؛ (حکومت خر کیه!) اما یه سر به خیابونای این مملکت بزن! کافیه یه نگاه به رانندگی همین مردمی که کیانوش خودشو بخاطر اونها به این روز انداخت بندازی! همین مردم، بله! همینا، همین ماها، همین شماها! همینایی که با اضافه وزن پنجاه کیلویی، از شاسی بلند چینی پیاده می‌شن تا واسه خودشون و بچه‌هاشون جیگر و سوخاری بخرن! همینا که سر سال اجاره و ودیعه رو دوبرابر می‌کنن تا مبلمان عوض کنن یا پول مدرسه‌ی بچه رو بدن! همینا که مدام کارگر استخدام می‌کنن تا حق و حقوق و سنوات و عیدی کارگر قبلی رو ندن! بله همینا، همین ماها! من که مطمئنم کیانوش اشتباه کرد، شماها هم بهش فکر کنین! از این به بعد که می‌رید تو کوچه خیابون به رفتار مردم دقت کنین، نگاه کنین، تماشا کنین! نترسین! مواجهه‌ی دردناکیه اما همینه که هست! لابلای همینا هم اون مردای پولدار گزارش دویچه‌وله رو می‌بینین که واسه ازدواج دوم پنهونی، خونواده اجاره می‌کنن اونم با مبالغ کلون. تو همین مملکتی که مردم معمولش در حال له شدن‌ان، سرمایه‌دارا مشغول عشق و حال‌ان!
«... هنوزم در انتظارت
پشت پنجره می‌شینم
تا که شاید سایه‌تو روزی
در خم کوچه ببینم...»
ستار نمی‌ذاره تمرکز کنم.


عیسی اسدی میم
۲ آذر ۱۴۰۳


@Miim_IsaAasadi
🫎


CHAAVOUSH dan repost
Farah Aryaa:
https://t.me/+zgpFcQIcx7xiOWZk

با درود
لینک‌گروه چاوش
اگر مایل بودید

با مهر و احترام
فرح آریا


اندکی از من... A little bit of me dan repost
اگر میشد
عمر رفته را بالا آورد
و یک عمر تازه از گلو پایین داد
زندگی
تجربه قشنگی میشد.

اگر میشد!!!!!!!!!

#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man


چشم کهربایی کمرنگش
کاهل­‌وار
همزاد من
اسب کهر به باغ درآمد
از شیهه‌اش که انگار
تشویش‌های اسطوره را
با اضطراب عصر می‌آمیخت
وحشت در دودمان درختان افتاد
و برگ‌ها تمام فروریختند....

✍ #حسین_منزوی
🎙 #مهرآوا
🎶 #آرمیک (بهار در پاییز)


@mehrrrava


نجواهای ناکجا dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
☑🖋


ما انسانها، چگونه باهوش شدیم؟
#میچیو_کاکو


@WhispersOutOfNowhere
🫎


اندکی از من... A little bit of me dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
چند لحظه با موزیک روح‌مان را اغنا کنیم. کار همیشه هست، فرصت دوباره زندگی کردن نیست.

فرح


https://t.me/andaki_az_man


اندکی از من... A little bit of me dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🎬هنر

سینما و آلفرد هیچکاک

فیلم روانی  از معدود فیلمهای هیچکاک است که چنین موسیقی‌ای به کار رفته. و این به لطف پیشنهاد برنارد هرمان صورت گرفت. وگرنه هبچکاک موافق نبود. فیلمبرداری این سکانس سه دقیقه‌ای از ۷۷ زاویه مختلف گرفته شد و ۵۰ بار هم کات شد.
همین ۳ دقیقه‌ در نتیجه شاهکاری شد که پس از گذشت‌ سال‌ها هنوز هم تازه و گویاست.
سکانس سه دقیقه‌ای قتل در حمام هفت روز طول کشید.

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man




TITLE: #SALIMA
ARTIST: #JEHRO

آه، یگانه‌عشق من!
من دریا و روحم رو بهت می‌دم
آه، سالیما! منو ببخش!
حالا تنهام بذار
سالیما، سالیما!
منو ببخش!
من بهت
خورشیدو پیشنهاد نمی‌کنم!
نه حتی، رویای یه خونه رو،
خنده‌ی بچه‌ها رو، سالیما!
ماهی رو که انتظارشو داشتی
بهت پیشکش نمی‌کنم،
صبح‌های شیرین و
دسته‌های گل رو،
با تنهایی خودم!
با تنهایی و آزادی خودم
تنها قدم می‌زنم؛
در این آواز
ممکنه عاشق قلبم بشی،
بیا! این هم آخرین عذرخواهی؛
بیا دوست هم باقی بمونیم!
ترجمه: عیسی اسدی

@WhispersOutOfNowhere
🫎

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.