💥گزارش قتل سردار اسعد بختیاری، کسی که عاشق رضاشاه بود!
✍️علی مرادی مراغه ای
✅در میان خدمتگزاران رضاشاه که در رسیدن بقدرت به او کمک کردند و بعدا بدست او کشته شدند هیچکس مانند این سردار اسعد بختیاری، عاشق رضاشاه نبود، بقول عباس اسکندری «شیفته و عاشق او بود و چیزی جز وصل معشوق نمیخواست»!
خود سردار اسعد نیز در آن زمان که مغضوب گردیده و در زندان قصر، مرگ را در نزدیکی خود می دید در آخرین نامه استرحام آمیزش به دیکتاتور نوشته بود:
«فدوی تمام خدماتم به ذات مقدس از روی پرستش بوده»!
او حتی به ایل بختیاری پشت کرده و در مطیع و منقاد کردن خان های بختیاری نسبت به رضاشاه و دستگیری خان های شورشی از جان و دل کوشیده بود...
♦️آنروز در زندان قصر، پزشک احمدی در ظاهر برای مداوا به اتاق سردار اسعد آمده و یک یا دو عدد پرتقال که احتمالا به وسیله تزریق با سوزن، مغز آنها آلوده بوده به او داد. مدتی بعد ، مجدداً پزشک احمدی و یکی از افسران شهربانی به اتاق خان وارد شده تلاش کردند اغذیه مسموم دیگری به زور به او بخورانند سپس با هدایت زندانبان، پزشک احمدی محلولی را از سرنگ به بازوی سردار اسعد تزریق می کند؛ در حالی که سردار از شدت ناتوانی ناشی از نخوردن غذا و مشقات زندان و آلام روحی، قدرت مقاومت نداشته خود را تسلیم پنجه مرگبار پزشک قاتل می کند.
♦️آن زمان که جعفرقلی خان سردار اسعد در زندان در دست مزدوران و جلادان رضاشاه با مرگ دست و پنجه نرم می کرد در بیرون از زندان نیز روزنامه های مزدور رضاشاه برای کمرنگ کردن و به سایه بردن قتل او، شروع کردند به شرح آب و تاب دستگیری و اعترافات اصغر آقا قاتلِ مشهور بچه ها و شرح تجاوزاتش به دهها کودک و نوجوان!
از زبان اصغر آقا قاتل در توجیه جنایتهایش نوشتند:
«این بچه ها یک عده بیپدر و مادر هستند؛ بیسر و پا و خوشگلاند. وقتی که ریش آنها درآمد، دزدی میکنند. من با اینها دشمنی دارم. اینها دشمن مملکت هستند. به این جهت آنها را کشتهام....»
حتی وقتی اصغر قاتل را به درخواست رضاشاه پیش او بردند در پاسخ به سئوال رضاشاه که چرا بچه ها را کشته، گفته بود:
«قربان! این بچه ها همه مفعول بودند و گناهکار...چون نمی خواستم در مملکتی که اعلیحضرت شاهی می کنند یک نفر مغبون و مفعول وجود داشته باشد آنها را کشتم»!
بدین ترتیب، رسانه های رژیم با ماجرای دستگیری اصغر قاتل جانی، چنان هیاهوئی به راه انداختند که قتل سردار اسعد در آن همهمه گم شد!.
اما آن روزنامه های مزدور، جمله ای نیز در باره مرگ سردار اسعد نوشتند که:
«به مرض سکته در زندان فوت گردید...»!
♦️سردار اسعد عاشق رضاشاه بود اما این سردار ساده دل بختیاری فراموش کرده بود که ماموریتش رو به پایان است و از نظر رضاشاه تاریخ مصرفش تمام گردیده او فراموش کرده بود که :
«این سیل همه را خواهد برد به چشم خویش می دید که صولت الدوله می رود، تیمورتاش می رود، شیخ خزعل می رود، نصرت الدوله می رود اما معتقد بود که او می ماند، مخلّد هم می ماند»!
روی پروندۀ مرگش چنین نوشته شده:
تاریخ ورود به زندان: ۸/۹/۱۳۱۲
اتهام: شرارت
تاریخ استخلاص: ۱۰/۱/۱۳۱۳
ملاحظات: فوت کرده است.
⏹️برای خواندن این مقاله بلند و فهرست منابع آن، pdf مقاله را از اینجا و یا از دانلود کنید.
✍️علی مرادی مراغه ای
✅در میان خدمتگزاران رضاشاه که در رسیدن بقدرت به او کمک کردند و بعدا بدست او کشته شدند هیچکس مانند این سردار اسعد بختیاری، عاشق رضاشاه نبود، بقول عباس اسکندری «شیفته و عاشق او بود و چیزی جز وصل معشوق نمیخواست»!
خود سردار اسعد نیز در آن زمان که مغضوب گردیده و در زندان قصر، مرگ را در نزدیکی خود می دید در آخرین نامه استرحام آمیزش به دیکتاتور نوشته بود:
«فدوی تمام خدماتم به ذات مقدس از روی پرستش بوده»!
او حتی به ایل بختیاری پشت کرده و در مطیع و منقاد کردن خان های بختیاری نسبت به رضاشاه و دستگیری خان های شورشی از جان و دل کوشیده بود...
♦️آنروز در زندان قصر، پزشک احمدی در ظاهر برای مداوا به اتاق سردار اسعد آمده و یک یا دو عدد پرتقال که احتمالا به وسیله تزریق با سوزن، مغز آنها آلوده بوده به او داد. مدتی بعد ، مجدداً پزشک احمدی و یکی از افسران شهربانی به اتاق خان وارد شده تلاش کردند اغذیه مسموم دیگری به زور به او بخورانند سپس با هدایت زندانبان، پزشک احمدی محلولی را از سرنگ به بازوی سردار اسعد تزریق می کند؛ در حالی که سردار از شدت ناتوانی ناشی از نخوردن غذا و مشقات زندان و آلام روحی، قدرت مقاومت نداشته خود را تسلیم پنجه مرگبار پزشک قاتل می کند.
♦️آن زمان که جعفرقلی خان سردار اسعد در زندان در دست مزدوران و جلادان رضاشاه با مرگ دست و پنجه نرم می کرد در بیرون از زندان نیز روزنامه های مزدور رضاشاه برای کمرنگ کردن و به سایه بردن قتل او، شروع کردند به شرح آب و تاب دستگیری و اعترافات اصغر آقا قاتلِ مشهور بچه ها و شرح تجاوزاتش به دهها کودک و نوجوان!
از زبان اصغر آقا قاتل در توجیه جنایتهایش نوشتند:
«این بچه ها یک عده بیپدر و مادر هستند؛ بیسر و پا و خوشگلاند. وقتی که ریش آنها درآمد، دزدی میکنند. من با اینها دشمنی دارم. اینها دشمن مملکت هستند. به این جهت آنها را کشتهام....»
حتی وقتی اصغر قاتل را به درخواست رضاشاه پیش او بردند در پاسخ به سئوال رضاشاه که چرا بچه ها را کشته، گفته بود:
«قربان! این بچه ها همه مفعول بودند و گناهکار...چون نمی خواستم در مملکتی که اعلیحضرت شاهی می کنند یک نفر مغبون و مفعول وجود داشته باشد آنها را کشتم»!
بدین ترتیب، رسانه های رژیم با ماجرای دستگیری اصغر قاتل جانی، چنان هیاهوئی به راه انداختند که قتل سردار اسعد در آن همهمه گم شد!.
اما آن روزنامه های مزدور، جمله ای نیز در باره مرگ سردار اسعد نوشتند که:
«به مرض سکته در زندان فوت گردید...»!
♦️سردار اسعد عاشق رضاشاه بود اما این سردار ساده دل بختیاری فراموش کرده بود که ماموریتش رو به پایان است و از نظر رضاشاه تاریخ مصرفش تمام گردیده او فراموش کرده بود که :
«این سیل همه را خواهد برد به چشم خویش می دید که صولت الدوله می رود، تیمورتاش می رود، شیخ خزعل می رود، نصرت الدوله می رود اما معتقد بود که او می ماند، مخلّد هم می ماند»!
روی پروندۀ مرگش چنین نوشته شده:
تاریخ ورود به زندان: ۸/۹/۱۳۱۲
اتهام: شرارت
تاریخ استخلاص: ۱۰/۱/۱۳۱۳
ملاحظات: فوت کرده است.
⏹️برای خواندن این مقاله بلند و فهرست منابع آن، pdf مقاله را از اینجا و یا از دانلود کنید.