#عروسک_فصل_دوم
#S2P85
آیسان
بابام رنگ از رخش پرید.
دیگه حرفی برای گفتن نداشت.
نمیدونستم چرا داره این کار رو میکنه ولی خوب نمیدونست که همه چیز تو سند ازدواج ثبت شده الان پای خودش گیره چون قید شده که منو به مادر علیرضا فروخته.
همهی اینا به خواستهی علیرضا داخل سند ذکر شده بود.
حتی مادر علیرضا هم نگران شده بود و به شوهرش نگاه میکرد.
سرهنگ سند و شناسنامه ها رو دست علیرضا داد و رو به عسل پرسید:
-شما مشکلی با اینکه با هو توی یک خونه زندگی کنید مشکلی ندارید!
عسل نفس عمیقی کشید و لبخند زد:
-نه من به خواستهی خودم سر خونه زندگیم موندم.
از شوهرم راضیم و این زن صدمهی به من و زندگیم وارد نمیکنه.
سرهنگ سرشو به علامت تایید تکون داد و رو به من گفت:
-اگر نیاز میدونی که از خونهی این زن و مرد بیای بیرون ما به راحتی میتونیم بهت کمک کنیم.
به سن قانونی رسیدی و پولی که در ازات پدرت گرفته رو تمام و کمال بهت پس میدیم تا برای خودت زندگی جدیدی بسازی.
نظرت!
-من دلم نمیخواد پیش پدر و مادرم برگردم و پیش شوهرم جام خوبه.
نمیدونم دقیقا چطور همچین جرئتی پیدا کردم و همچین حرفی زدم وا
ولی از صورت سرخ مادر علیرضا معلوم بود زهرش رو به طریقی دیگه میریزه و پدرم رنگ به رو نداشت.
#S2P85
آیسان
بابام رنگ از رخش پرید.
دیگه حرفی برای گفتن نداشت.
نمیدونستم چرا داره این کار رو میکنه ولی خوب نمیدونست که همه چیز تو سند ازدواج ثبت شده الان پای خودش گیره چون قید شده که منو به مادر علیرضا فروخته.
همهی اینا به خواستهی علیرضا داخل سند ذکر شده بود.
حتی مادر علیرضا هم نگران شده بود و به شوهرش نگاه میکرد.
سرهنگ سند و شناسنامه ها رو دست علیرضا داد و رو به عسل پرسید:
-شما مشکلی با اینکه با هو توی یک خونه زندگی کنید مشکلی ندارید!
عسل نفس عمیقی کشید و لبخند زد:
-نه من به خواستهی خودم سر خونه زندگیم موندم.
از شوهرم راضیم و این زن صدمهی به من و زندگیم وارد نمیکنه.
سرهنگ سرشو به علامت تایید تکون داد و رو به من گفت:
-اگر نیاز میدونی که از خونهی این زن و مرد بیای بیرون ما به راحتی میتونیم بهت کمک کنیم.
به سن قانونی رسیدی و پولی که در ازات پدرت گرفته رو تمام و کمال بهت پس میدیم تا برای خودت زندگی جدیدی بسازی.
نظرت!
-من دلم نمیخواد پیش پدر و مادرم برگردم و پیش شوهرم جام خوبه.
نمیدونم دقیقا چطور همچین جرئتی پیدا کردم و همچین حرفی زدم وا
ولی از صورت سرخ مادر علیرضا معلوم بود زهرش رو به طریقی دیگه میریزه و پدرم رنگ به رو نداشت.