بزارید از دومین روز دانشگاه واستون بگم ک شدیدا عجیب بود
ی استاد سگگگگگ سگگگگااا سگ
واس ریاضی بهمون افتاده ک بیشتر بچهارو میندازه اینو کار ندارم
ی استاد دیگ واسه فیزیک انقد اوکی بود بچها داشتن باهاش گل یا پوچ بازی میکردن
اینا هیچی باز
کلاسا تموم شد اومدیم بریم مترو
خط تاکسیا پر بود ، گفتیم اوکی اسنپ میگیریم پولش تقسیم میشه بین ۴ نفرمون
یکی از بچها اسنپ زد ، زرت گوشیش خاموش شد
من با گوشیم زدم یکی قبول کرد با مشخصات ( پرشیا سفید ۹۶ د ایران ۵۰)
زنگ زدیم به اسنپی گفت فلان جام
مام دیدیم عا اره همون مشخصات ( پرشیا سفید ۹۶ د ایران ۵۰) وایساده
مام سوار شدیم گفتیم اسنپ؟ خندید گفت اوهوممم
یکم رفتیم جلو تر تو اسنپ پرداخت کردم ، بهش گفتم براتون پرداخت کردم تو همین برنامه ، گفت ممنون
یکم رفتیم جلوتر بکی ب گوشیم زنگ زد گفت خانم اگر نمیاید این سفرو لغو کنید(اسنپو)
گوشی تو دستم خشک شد به راننده نگا میکردم ب گوشی نگا میکردم
پشت تلفن خدافظی ام نکردم
ب راننده گفتم آقا دارید میرید مترو فلان جا؟ گفت بله! گفتم بچها یکی زنگ زده میگ سفرو لغو نمیکنید؟ مگه درست سوار نشدیم؟
یارو راننده ام میخندید هیچی نمیگفت
بازم میگم باهمون مشخصات ( پرشیا سفید ۹۶ د ایران ۵۰)!!!!!!
گفتم اقا شوخی میکنی؟ گفت ن والا
نگو شباهت بوده😐🤷🏻♀ این یارو ام هیچی نمیگف
اخر سر دوباره پول دادیم ب این راننده ، سفر تو اسنپم لغو کردیم
ایناااا هیچیییی
رفتیم سوار مترو شدیم
ی دست فروش بود
عروسک میفروخت
برگشت گفت عروسککککک از ۱۰ تا ۴۰
یهو دید کسی نمیخره شروع کرد فحش کشیدن بهمون
شماها گدایید ، شماها بدبختید
اره پولاتونو جمع کنید قراره بمب بزنن برید باهاش سیب زمینی پیاز بخرید و....
کلا شوکه شده بودیم بخدا!
یکی از بچها گفت نکنه ما مردیم! گفتم اره اینم مترو بهشته داریم مستقیم میریم اونجا!
همون لحظه یکی تو مترو سکته میکنه با چشم باز همینجوری خیرهههه به دوستمون😂😂😂
نمیدونم چرا روز عجیبی بود
باید تعریف میکردم از عجیب بودنش
ی استاد سگگگگگ سگگگگااا سگ
واس ریاضی بهمون افتاده ک بیشتر بچهارو میندازه اینو کار ندارم
ی استاد دیگ واسه فیزیک انقد اوکی بود بچها داشتن باهاش گل یا پوچ بازی میکردن
اینا هیچی باز
کلاسا تموم شد اومدیم بریم مترو
خط تاکسیا پر بود ، گفتیم اوکی اسنپ میگیریم پولش تقسیم میشه بین ۴ نفرمون
یکی از بچها اسنپ زد ، زرت گوشیش خاموش شد
من با گوشیم زدم یکی قبول کرد با مشخصات ( پرشیا سفید ۹۶ د ایران ۵۰)
زنگ زدیم به اسنپی گفت فلان جام
مام دیدیم عا اره همون مشخصات ( پرشیا سفید ۹۶ د ایران ۵۰) وایساده
مام سوار شدیم گفتیم اسنپ؟ خندید گفت اوهوممم
یکم رفتیم جلو تر تو اسنپ پرداخت کردم ، بهش گفتم براتون پرداخت کردم تو همین برنامه ، گفت ممنون
یکم رفتیم جلوتر بکی ب گوشیم زنگ زد گفت خانم اگر نمیاید این سفرو لغو کنید(اسنپو)
گوشی تو دستم خشک شد به راننده نگا میکردم ب گوشی نگا میکردم
پشت تلفن خدافظی ام نکردم
ب راننده گفتم آقا دارید میرید مترو فلان جا؟ گفت بله! گفتم بچها یکی زنگ زده میگ سفرو لغو نمیکنید؟ مگه درست سوار نشدیم؟
یارو راننده ام میخندید هیچی نمیگفت
بازم میگم باهمون مشخصات ( پرشیا سفید ۹۶ د ایران ۵۰)!!!!!!
گفتم اقا شوخی میکنی؟ گفت ن والا
نگو شباهت بوده😐🤷🏻♀ این یارو ام هیچی نمیگف
اخر سر دوباره پول دادیم ب این راننده ، سفر تو اسنپم لغو کردیم
ایناااا هیچیییی
رفتیم سوار مترو شدیم
ی دست فروش بود
عروسک میفروخت
برگشت گفت عروسککککک از ۱۰ تا ۴۰
یهو دید کسی نمیخره شروع کرد فحش کشیدن بهمون
شماها گدایید ، شماها بدبختید
اره پولاتونو جمع کنید قراره بمب بزنن برید باهاش سیب زمینی پیاز بخرید و....
کلا شوکه شده بودیم بخدا!
یکی از بچها گفت نکنه ما مردیم! گفتم اره اینم مترو بهشته داریم مستقیم میریم اونجا!
همون لحظه یکی تو مترو سکته میکنه با چشم باز همینجوری خیرهههه به دوستمون😂😂😂
نمیدونم چرا روز عجیبی بود
باید تعریف میکردم از عجیب بودنش