از وقتی فهمیدم تمام این مدت یه بازیچه بودم دستام یخ میزنن و اضطراب دارم ، به اطرافیانم نمیتونم اعتماد کنم ... درسته پنج انگشت مثل هم نمیشه ولی همه برام مثل همونن که رفته ... نمیتونم اعتماد کنم ، شبا نمیتونم بخوابم ، خوابم برم با کابوس بیدار میشم یه نگاهی میندازم به گوشی که ببینم پیام داده یا نه ولی تنها تر از این حرفا شدم ... تا یکی باهام حرف میزنه میخوام بزنم زیر گریه ، به بهانه های کوچیک بغض گلومو میگیره ، خاطره ها مثل مور و ملخ میریزن به جونم ... شاید باور نکنی ولی خیلی بهم سخت میگذره ... قلبم داره مچاله میشه ... دارم له میشم ...

@bevaghtedivanegi | قلبی مجروح