#48
مات و مبهوت به سروش نگاه کردم.
یعنی من حتی نمی تونستم پارتنرم رو ببینم!
البته که تو این خراب شده هم همین بود و من به خاطر پول با هر بی سر و پایی هم خواب می شدم اما به نظرم این خیلی فرق داشت.
من قرار بود برم خونه ی طرف و یه مدت طولانی باهاش باشم از اون مهم تر این که من قرار بود بکارتمو بهش بدم و بعدش دیگه هیچ راه برگشتی از این راه نداشتم.
-اگه نمی تونی که من برم دنبال یه نفر دیگه چون رئیسم خیلی عجله داره و بیشتر از این نمی تونم بهت وقت بدم.
نمی دونم چی شد که یهو جلوش ایستادم و گفتم:
-باهات میام.
هیچ وقت تو زندگیم انقدر بی فکر عمل نکرده بودم همیشه سعی می کردم قبل از هر کاری حسابی فکر کنم و همه ی جوانب رو بسنجم اما الان من به این پول نیاز داشتم و از دست به دست شدن حالم داشت به هم می خورد.
به نظرم این که یدونه پارتنر هر چند بد داشته باشی خیلی بهتر از اینه که هر روز با یه نفر باشی و مدام نگران این باشی که مریضی جنسی نگیری.
نیشخندی زد.
-بشین رو همین نیمکت چند دقیقه دیگه یه ماشین میاد دنبالت میری عمارت.
کاری که گفت رو انجام دادم خواست بره که تازه یادم اومد من لباسام اصلا مناسب نیست.
-میشه برم خونه لباس عوض کنم آخه لباسام...
بین حرفم پرید و اجازه نداد کاملش کنم.
-اونجا همه چیز هست نگران نباش.
مات و مبهوت به سروش نگاه کردم.
یعنی من حتی نمی تونستم پارتنرم رو ببینم!
البته که تو این خراب شده هم همین بود و من به خاطر پول با هر بی سر و پایی هم خواب می شدم اما به نظرم این خیلی فرق داشت.
من قرار بود برم خونه ی طرف و یه مدت طولانی باهاش باشم از اون مهم تر این که من قرار بود بکارتمو بهش بدم و بعدش دیگه هیچ راه برگشتی از این راه نداشتم.
-اگه نمی تونی که من برم دنبال یه نفر دیگه چون رئیسم خیلی عجله داره و بیشتر از این نمی تونم بهت وقت بدم.
نمی دونم چی شد که یهو جلوش ایستادم و گفتم:
-باهات میام.
هیچ وقت تو زندگیم انقدر بی فکر عمل نکرده بودم همیشه سعی می کردم قبل از هر کاری حسابی فکر کنم و همه ی جوانب رو بسنجم اما الان من به این پول نیاز داشتم و از دست به دست شدن حالم داشت به هم می خورد.
به نظرم این که یدونه پارتنر هر چند بد داشته باشی خیلی بهتر از اینه که هر روز با یه نفر باشی و مدام نگران این باشی که مریضی جنسی نگیری.
نیشخندی زد.
-بشین رو همین نیمکت چند دقیقه دیگه یه ماشین میاد دنبالت میری عمارت.
کاری که گفت رو انجام دادم خواست بره که تازه یادم اومد من لباسام اصلا مناسب نیست.
-میشه برم خونه لباس عوض کنم آخه لباسام...
بین حرفم پرید و اجازه نداد کاملش کنم.
-اونجا همه چیز هست نگران نباش.